عرف ؛ مسلم و حسین (ع) ! / محمد چوپان

بوی شب قدر می آید از دل امروز که “روز نیایش” است و “ابتدای راه مهر” ….! هنوزنمیدانم که آیا “شب قدر” ، روزترین شب هستی است و یا “روز عرفه” ، شب ترین روز خلقت خدا…!!! اما میدانم که در شب قدرش ، خدا را با باحضور ماه و ستاره ها میخوانم و در […]

بوی شب قدر می آید از دل امروز که “روز نیایش” است و “ابتدای راه مهر” ….! هنوزنمیدانم که آیا “شب قدر” ، روزترین شب هستی است و یا “روز عرفه” ، شب ترین روز خلقت خدا…!!! اما میدانم که در شب قدرش ، خدا را با باحضور ماه و ستاره ها میخوانم و در دل عرفه با خورشید همکلام میشوم تا خدا زمزمه های بندگی ام را بشنود و در زلال اشکهایم گوهر توبه و صداقتم رابیابد….

روز عرفه ، ایوان هزار نقش معرفت و خداشناسی است . . .پس باید اینگونه ابتدا به سخن کرد که ؛ خدایا من اگر بد کنم تو را بنده های خوب بسیار است ،اما تو اگر مدارایم نکنی ،مرا دگر خدایی به مهربانی تو کجاست ؟!!!!امروز روز حاجت گرفتن از همان خدای رحمان و رحیمی است که در آغازهر کاری از جمله نمازهایمان فریادش میکنیم…..در عرفه باید آنچنان برای خود اصرار کرد و بخشش خویش را از خدا خواست و همزمان آنچنان دردهای دیگران را از برابر دیدگان عبور داد و برایشان زیباترین تقدیرها را مسألت نمود تا در پرتوی پافشاری برای خود و دیگر بندگان خدا ، مهمان ناب ترین اشکهای چشم خویشتن شد !

وآنگاه که دل آماده درک محبت خدا گردید باید تا کوفه با پای دل رفت و همدم مرد غریبی شد که “مسلم “بود و “سفیر آشکار عشق”…….!!!آری امروز شه عشق در عرفه و عرفات ، خدا را میجوید و دل در گرو راهی می سپارد که بسوی بارگاه کبریایی اش در کربلاختم خواهد شد و توأمان، سفیرش ، غریبانه از دارالاماره تا خدا ، عرفه میخواند…!!!

پروردگارا…..

من ، نه “فرهاد”م که از داغ “شیرین” غربت مسلم بمیرم ،

و نه “حسین ” ام که همچون “ایوب” ، دنیا را رهاکنم و با اکسیر عرفه تا کوی تو شتابان منزل ها را یکی پس از دیگری بشمارم…..!!!من همان بنده بیمقدار توأم که “قدر”خویش را در” نیایش” ، اشک زلال ، همراهی با غربت مسلم و غم بی پایان حسین میجوید………

مولای من….راهم ده و راهم نما تا درسایه سار “مدرسه “حسین و “کلاس درس” عرفه ، بسلامت مهمان تو گردم…..سلام دوست عاشق من….آسمان امروز دلت، ابری ترین ، دیدگانت , بارانی ترین و دریای عشقت بی کرانه ترین باد.

چهارشنبه اول مهر ۹۴