به بهانه روشن شدن شمع تئاتر ملاثانی / لفته منصوری

امروز تئاتر، رویکرد نوین پیدا کرده است. تئاتر، به حق داعیه ی روشنفکرانه، منتقدانه، آزادی خواهانه و قدرت ستیز دارد. این یک نوزایی است با همه ی دردهای زایمان، که بر مادران وارد می شود؛ تئاتر را هم بی نصیب نگذاشته است! ما هم در ملاثانی و شهرستان باوی و خوزستان و ایران باید تکلیف […]

امروز تئاتر، رویکرد نوین پیدا کرده است. تئاتر، به حق داعیه ی روشنفکرانه، منتقدانه، آزادی خواهانه و قدرت ستیز دارد. این یک نوزایی است با همه ی دردهای زایمان، که بر مادران وارد می شود؛ تئاتر را هم بی نصیب نگذاشته است! ما هم در ملاثانی و شهرستان باوی و خوزستان و ایران باید تکلیف مان را با تئاتر روشن کنیم.کدام سویه را در پیش می گیریم؟ نمایش زندگی معمولی یا زندگی مأمولی مردم؟! تئاتر زندگی معمول یعنی روایت معمولی و رئالیستی از آنچه که هست! و تئاتر زندگی مأمول فرا روایت است و سور رئالیستی و از آنچه که باید باشد! حکایت می کند.ما، در این مردمی ترین هنر گرفتار فرمالیسم هنری شدیم. صورت گرایی، که بر صورت و عناصر صوری در تئاتر تاکید دارد. متاسفانه این دغدغه ی هنرمندان ما شده است!

IMAGE634821794123734302

در صورت گرایی نوعی خود مختاری ( autonomy) متن وجود دارد. یعنی متن قائم به خود است، و این قابلیت را دارد تا در داوری به طور مستقل مورد ارزیابی قرار گیرد. کارکرد متن به خود آن باز می گردد و هر آنچه از آن حاصل آید نتیجه ی ساختار خود آن است. این رویکرد نگاه را از نویسنده به خود متن معطوف می دارد و به جای «چه گفتن»، «چگونه گفتن» را در دستور کار خود قرار می دهد. تأکید بر چگونه گفتن، به جای چه گفتن، بیانگر ارجحیت بخشیدن صورت بر محتواست.بدین ترتیب غلبه عناصر صوري موجب شده است که به هر میزان که هنرمندان تئاتر به تکنيک، ساختار، ترکيب، ميزانسن و استفاده فرمال از عناصر صحنه اي، مشغول شوند؛ به همان میزان از مفاهيم انساني و ضرورت هاي اجتماعي جامعه ی خود دور افتاده و به دامان شکل ظاهري تئاتر مدرن با تاکيد بر صورتگرايي غلطیده اند.این مقدمه را برای پرهیز رسول سعیدی و جوانان و نوجوان خوب ملاثانی عرض کردم که پیش و بیش از شما هنرمندانی این راه را پیمودند و حالا آویزان به دولت و ارشاد شدند که ما امکانات و لباس و صحنه و دکور و سالن و اکسسوار و … نداریم و سهمگین تر اینکه نمایشنامه هم نداریم!!! انگاری در جامعه آخر الزمانی و مدینه ی فاضله ای زندگی می کنیم که اساسا مسئله و مشکل وجود ندارد! تا دردی باشد و نوشته شود و حس زیبایی که آن را بازتاب دهد! و این جمله چقدر مضحک است که : «مسئولان باید به هنرمندان توجه کنند» که چی؟ که این عزیزان مورد توجه واقع شده! بتوانند نقد کنند و مدیران و قدرتمندان را گوشمالی دهند!

اما برای رسول سعیدی و بچه های خوب ملاثانی آرزو می کنم که گامی بلند برای هنر نمایش و خدمتی درخور به فرهنگ ایرانی و اسلامی خود کنند.این گام بلند را با خاطره ای از یک سفر که همراه حضرت آیت الله موسوی جزایری نماینده محترم ولی فقیه در استان و امام جمعه اهواز که به عراق داشتیم بازگو می کنم.

حضرت آیت الله موسوی جزایری در تیر ماه سال 1391 مصادف با پانزدهم شعبان به دعوت استاندار و مقام های مذهبی استان بصره برای شرکت در مراسم جشن و نیز مسابقه قرائت قرآن به شهر زبیر دعوت شدند و مرا هم در این سفر خواستند که همراهی شان بکنم. قاریان برجسته ای از جهان اسلام، قرائت های زیبایی در 19/4/1391 در تالار شرکت نفت زبیر ارائه دادند. در آنجا پیشنهادی به حاج آقا عرض کردم که قاریان عرب خوزستانی با اتکاء به میراث ملی و ایرانی خود می توانند نقش بی بدیلی در قرائت قرآن ایفاء کنند. این نقش متمایز، هم آنها را از همقطاران قاری غیر عرب ایرانی و هم از قاریان عرب در جهان عرب متمایز می کند. برای اثبات سخن ام از وارد کردن مقام دشتی در قرائت قرآن توسط استاد برجسته کریم منصوری یاد کردم. نغمه ای که استاد منصوری در «والسماء و ما بناها» در تلاوت معروف شمس اجرا کردند، دشتی ایرانی است و این تلاوت را بسیار زیبا و دلنشین کرده و در حقیقت ارزش افزوده ای در نغمه ها و گوشه ها در تلاوت قرآن، توسط این قاری خوزستانی ساخته شده است.

در اینجا آن گام بلند برای رسول سعیدی و هنرمندان خوب ملاثانی این است که نمایشنامه های عربی را با بزاق فرهنگ ایرانی خود جویده و در صحنه ی تئاتر و سرزمین ملی خود بکارند تا با این آمیختگی و امتزاج، میوه ی شیرین و طعم تازه ای به بازار هنر عرضه بدارند.متأسفانه سویه مترجمان ما «غرب نگاری» است. این نگرش غرب مدارانه و گاه شرق ستیزانه، موجب شده که آثار قابل توجهی از زبان عربی ترجمه نشود! البته نه تنها زبان عربی، بلکه کارنامه ترجمه در ایران برای ترجمه ی آثار ترکی و هندی و اردو که همسایگان دیوار به دیوار ما هستند و بطور کلی شرق نگاری؛ چیزی برای عرضه نداشته باشد!

اما شما [رسول سعیدی و هنرمندان تئاتر ملاثانی] نقش و جایگاه خود را در این منظومه بیابید و ارزش افزوده ای که می توانید برای رشد و توسعه تئاتر ایرانی ایجاد کنید ارج بگذارید. نمایشنامه های کمدی معروف عرب؛ نظیر: «هوش از کف داده» از کاتب یاسین؛ «خوشبختی» از احمد الطیب العلج؛ «بر بال تبریزی و پیروانش بایست» از آلفرد فرج؛ «گنجشک ها» از یوسف ادریس؛ «فیل ای شاه زمان» از سعد الله ونوس؛ و نیز نمایشنامه های تراژیک نظیر: «سالم هوسباز» نوشته آلفرد فرج؛ «شب های دروگر» نوشته محمود دیاب؛ «آه ای شب ای ماه» نوشته نجیب سرور؛ «تراژدی حلاج» نوشته صلاح عبدالصبور؛ «حسین خروشان» نوشته عبدالرحمن الشرقاوی و دیگر آثار نامورانی چون عبدالرحمن کاکی از الجزایر؛ علی بن عیاد و المنصف السویسی از تونس و الطیب الصدیقی از مرکش و ابراهیم جلال و قاسم محمد از عراق و آنتوان ملطقی، ریمون حیاره، منیر ابوالدبس و یعقوب الشدراوی از لبنان؛ و سردمداران تئاتر پیشرو عرب نظیر ولید اخلاصی، میخائیل رومان و محمود دیاب و چهره نام آشنایی جهانی توفیق الحکیم مصری بهره گرفته و در این تبادل و تعاطی فرهنگی و هنری بکار گیرید. لازمه ی این میانجیگری اعتماد به نفس و با شناخت دقیق «تئاتر ایرانی» همراه گردد تا این ارتباط ثمره ی خود را به بار نشاند.

به عنوان مثال تاثیر فرهنگ و هنر ایرانی بر جهان عرب را می توان در برخی آثار آنها دید. نمایشنامه «اصحاب کهف» توفیق الحکیم که توسط باقر معین با عنوان «همگنان غار» ترجمه شده است اولین و مهمترین نمایشنامه ی این نویسنده شهیر مصری است. همچنین «تراژدی شهرزاد» با الهام از افسانه هزار و یک شب دومین نمایشنامه ذهنی و رمزی توفیق الحکیم است که در هفت پرده به نگارش درآمده است.توفیق الحکیم می گوید: «تئاتر ذهنی تئاتری است که مولف آن را به جای صحنه ی نمایش در داخل ذهن بر پا می دارد و بازیگران را در قالب افکاری که به صورت مطلق از معانی پر رمز و راز نشأت می گیرند، در می آورد. از آنجا که در اینگونه تئاتر فکر و ایده جای حادثه را می گیرد، اجرای آن بر روی صحنه ی نمایش، تنها به واسطه کارگردانی و بازی خاص و امکانات نمایشی پیچیده ممکن است.»
این نگاه به تئاتر کاملا مدرن است.

من به رسول سعیدی و هنرمندان همراهش پیشنهاد می دهم در اولین حرکت خود نمایشنامه «الحسین ثائراً» اثر عبدالرحمن الشرقاوی را بازنویسی کرده و در ایام محرم و صفر به روی صحنه ببرند.عبدالرحمن الشرقاوی در صفحه اهداء این نمایشنامه به مادرش نوشته است:الی ذکری أمی أهدي مسرحیتی (الحسین ثائراً) و (الحسین شهیداً) لقد حاولت من خلالهما ان أقدم لقاري عصرنا و لمشاهد المسرح فیه اروع بطولة عرفها التاریخ الانساني کله دون أن أتورط فی تسجیل التاریخ بشخوصه و تفاصیله التی لا أملک أن أقطع فیها بیقین.الی ذکری أمي التی علمتنی منذ طفولتی أن أحب الحسین ذالک الحب الحزین الذی یخالطه الاعجاب و الاکبار و الشجن. و یثیر فی النفس أسی غامضاً، و حنیناً خارقاً الی العدل و الحریة و الاخاء و أحلام الخلاص.

لفته منصوری