خوزستان کارگاه متروکه بر دریای نفت!
خوزستان یک کارگاه متروکه است، و فقط برای دیگران زر و برق دارد، وخود تاریک خانهای برای ظهور عکسهای لحظات خوش دیگران بیش نیست، و غیر از تاریکی سهمی برای خود نداردامروز مدرسهای را در روستاهای غیزانیه اهواز دیدم فاصله مدرسه تا چهارمین مخزن طلای سیاه جهان تنها چند صد قدم است، و چیزی جز […]
خوزستان یک کارگاه متروکه است، و فقط برای دیگران زر و برق دارد، وخود تاریک خانهای برای ظهور عکسهای لحظات خوش دیگران بیش نیست، و غیر از تاریکی سهمی برای خود نداردامروز مدرسهای را در روستاهای غیزانیه اهواز دیدم فاصله مدرسه تا چهارمین مخزن طلای سیاه جهان تنها چند صد قدم است، و چیزی جز سیاه رویی دولتمردان از ان به ارث نبرده است.اما مدرسه همچون دل یک روستایی وسیع بود دور بر آن نه دیوار بود، نه سر در ورودی داشت، دیوارهای ترک خوردهای داشت که از هر ترک ان آهی بـلـنـد برمیخاست!!! وارد کلاس درس که میشدی با تیکهای زغال با یک خط کودکانه نوشتهاند: «مدرسه روستای غدیر».
میز و نیمکت کلاسهایش شکسته، تخته،کلاس، در ودیوار همه یک رنگ بودند رنگی که برای خوزستان آشناست همه چیز را خاک گرفته است، شیشهها همه از درد بیعدالتی شکستهاند و جای آنها را گونیهای سفید گرفتهاند شاید برای آن است، که نه کسی آنها را ببیند و نه خود کسی را ببینند.در این کلاس قرار است آینده سازان مملکت بخوانند و بنویسند، و همچون تصمیم کبری برای آیندگان تصمیم بگیرند، از درس چوپان دروغگو یاد بگیرند، که دروغ نگویند، و از درس روباه و زاغ یاد بگیرند، قالب پنیری را با نیرنگ از کسی نبرند، و از درس اردک و بز یاد بگیرند اینها با آب و علف زندهاند و دیگر در روستای آنان جایی ندارند.
شاید فراگیری درس ییلاق و قشلاق برای یک روستایی تداعی کوچ کردن از زمین آبا و اجدادی خود را کند که دیر یا زود باید همه خاطرات خود را در بقچه نداریهایش بگذارد و سرزمین خود را ترک کند.یک روستایی از درس «خانواده هاشمی» و از امکانات زندگی شهری تنها حسرت و غبطه خوردن را به خاطر میسپارد اما اگر روزی یکی از این لولههای نفتی سوراخ شود، کودکان روستایی با تمام وجود دهقان فداکارها میشوند، و نه به کمک شرکت نفت میشتابد بلکه به یاری ایران در تقطه صفر خط مقدم ایستاده است، زیرا برادرانی چون حسین فهمیدهها دارند
سیدحسین موسوی
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰