مناظره “دکتر جعفری” و “زنگنه” در تالار تاریخ جنگ ؛ از رنجی که می کشیم!

می خواهم از چیزهایی بگویم که مثل خوره به جان روح مان افتاده، دردی عمیق که از درون چنگ مان می زند؛ می خواهم از دردهایی بگویم که در کوچه و خیابان جاری است، بر روی پیاده روی خیابان ها، در خانه های نقلی مان، درون دنیای کوچک کودکان مان؛ می خواهم از رنج بگویم، […]

می خواهم از چیزهایی بگویم که مثل خوره به جان روح مان افتاده، دردی عمیق که از درون چنگ مان می زند؛ می خواهم از دردهایی بگویم که در کوچه و خیابان جاری است، بر روی پیاده روی خیابان ها، در خانه های نقلی مان، درون دنیای کوچک کودکان مان؛ می خواهم از رنج بگویم، از رنج ما عرب ها.

385490_806

آقایان، خانم ها، برادران و خواهران

شاید برای شما گفتن از رنج ما عرب ها، تکرار مکررات باشد اما آنکه پایش بر آتش است تکرار را نمی فهمد، بلکه جریان مستمر درد را درک می کند، ما جیغ می کشیم، فریاد می زنیم، برخی وقت ها زمزمه می کنیم و گاهی ندای وجدان تان می شویم که های برادران؛ ما یوسف گرگ دریده شما نیستیم، رنج ما را ببینید، درد ما را بشنوید، زخم های کهنه روح مان را حس کنید، چرا که درد ما،درد فقط عرب نیست، درد انسان است، رنج انسانی است که صدایش را برخی نمی شنوند و برخی دیگر که می شنوند مشغول با گل های باغچه خانه شان هستند.

رنج ما فقط رنج ندیدن فرزندان شایسته مان نیست، فقط نبودتعادل در استخدام ها نیست، رنج ما فقط گرسنگی مزمن کودکان مان نیست، رنج ما فقط اندوه و شرم نشسته در چشم پدران مان نیست وقتی که با دستهای خالی به خانه می آیند، رنج ما همه این هاست و این همه، همه رنج ما نیست، رنج ما همچنان رنج دخترک هشت ساله ای است که با تعجب مادرش را خطاب می کند که:(( چرا هم کلاسی ام از تنفر و کراهیت می گوید.)) رنج ما رنج کراهتی است که برخی را از انسان بودن تهی کرده، رنج مردمی است که زبان رویاهای شان با زبان رئیس ها یکی نیست و طلب های ساده شان گاهی مضحکه جاهلانی نشسته در سازمان ها می شود که: (( هاهاهاها زایر چه می گویی چه می خواهی ها)) رنج ما همه این هاست و این همه، همه رنج ما نیست.

اما در پس این همه رنج، میراثی است که ما طلبکارشیم، ما فرزندان این آب و خاک کهن، ما عرب های مسلمان ایران، ما برادران شما در هشت سال دفاع مقدس، ما راهنماهای گردان های جنگی در خاک مقدس خوزستان، ما بیش از پانزده هزار شهید، ما بیشترین شهدای حرم، ما که دین خود را به اسلام ادا کرده ایم، هر چند که وزیر نفت فعلی با مخدوش کردن حقیقت در پی ربایش نقش بی بدیل استان در هشت سال دفاع مقدس باشد، بی آنکه توجه کند این کلام با تاریخ دفاع مقدس زاویه ای به شدت معکوس دارد، نقشی که تعداد عملیات ها و تعداد رزمندگان مستقر و تعداد شهدایی که خونشان به این خاک عزت و تقدس داد، فریاد می کند که هیچ استانی همچون خوزستان درگیرودار جنگ و دفاع مقدس نبوده، ما دروازه تشیع و دروازه بانش در حضور برخی مسئولان بی حکمت، ما برادران شما که پس هشت سال دفاع مقدس، پس هشت سال کوچ و خیابانگردی در وطن، پس هشت سال دولت سازندگی و اصلاحات و دولت پاکدست و اکنون اعتدال، طلب میراث خود را داریم، و میراث ما چیست! همین برادری، همین که یوسف گرگ دریده نباشیم، همینکه دخترک هشت ساله مان از کراهت و تنفر ورنج و چشم های سخره برانگیز درد نکشد، همه این ها میراث ماست و این همه، همه میراث ما نیست. به یقین اما سر بریدن حقیقت جزئی از این میراث نیست،

اینکه وزیری با همه ناز و ادایش به این سرزمین پابگذارد و در روایتی کج و معوج از دوران دفاع مقدس، بنیان های تاریخی آن دوره را با کلامی به دور از تاریخ و حقیقت سر ببرد، جزئی از این میراث نیست، اما به راستی که آن پیر به راستی حکیم وقتی که می فرمود جنگ نعمت است تا همین لحظه را انگار دیده بود، نعمتی که نگاه تلخ وزیر را رسوا ساخت، نگاه کژ و معوژ به استانی که هم قلب تاریخ دفاع مقدس است و هم قلب تپنده اقتصاد ایرانی و جالبتر آنکه وزیر نفت بدون چاه های سیراب از ثروت نفت، یحتمل به وزارت چاه های دیگری گماشته می شد، و حقیقت هنگامی که سر بریده می شود، همه حقیقت بی سر می شود و همین است که مدیر نفت جنوب از استخدام بیش از هفتاد درصد بومی در شرکت معظمش می گوید، بی آنکه پیش از گفتن آمار، تعریفی از بومی دهد، آنوقت با تعریف بومی از منظر ایشان، آنکه خانه اش درست در پس پشت چاه های نفت بوده و قبل از حضور دکل های نفت، مالک این خاک بوده و حالا و در نتیجه وجود نعمت نفت، به نکبت گرسنگی دچار شده چه نامی دارد، بومی یا غیر بومی و یا بومی شده؟ و این همان حقیقتی است که در مذبح ابهام سربریده شد، میراث تلخی از ثروتی که سهم مردم ما در آن تنها گرسنگی است و شرم در چشم های پدران مان، حالا این داستان برادران شماست، از رنجی که می کشیم.

غلامرضا جعفری