اهواز؛ تاریخی شیعی در جغرافیای ملی! / لفته منصوری
هواز؛ تاریخی شیعی در جغرافیای ملیدیروز بعد از ظهر به اتفاق همسرم از نمایشگاه «اهواز در گذر تاریخ اسلامی» بازدید کردیم. نمایشگاه دو ساله ای که جوانان پر شور و شعور مسجد حضرت زهرا (س) منطقه ی آهن افشار اهواز آن را به دنیا آوردند و حالا پرورش اش دادند. بر تارک این نمایشگاه، جمله […]
هواز؛ تاریخی شیعی در جغرافیای ملیدیروز بعد از ظهر به اتفاق همسرم از نمایشگاه «اهواز در گذر تاریخ اسلامی» بازدید کردیم. نمایشگاه دو ساله ای که جوانان پر شور و شعور مسجد حضرت زهرا (س) منطقه ی آهن افشار اهواز آن را به دنیا آوردند و حالا پرورش اش دادند. بر تارک این نمایشگاه، جمله ی تابناک مقام معظم رهبری درخشندگی می کند:
«من نکتهای را به شما بگویم، ملت ایران، مکتب اهل بیت را از دو جا گرفته است. در واقع، همه ملت ایران برای تشیّع، وامدار دو مجموعه انسانی هستند: یکی اهواز و یکی جبل عامل؛ در ایران یکی از مراکز محدود و معدودی که از هزار و دویست سال قبل، پایگاه مکتب اهل بیت بود همین شهر اهواز شما و منطقه ی خوزستان است که همیشه تشیع و دین و محبت و معارف اهل بیت را گرفته و آن را به بقیه ی مردم ایران منتقل کرده است.»همجوارگی جغرافیایی اهواز و کوفه یکی از دلایل مهم، دروازه بانی اهواز برای تشیع ایرانیان گردید. کوفه به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی خود که ادامه تاریخ باستانی «حیره» است؛ همان کارکرد حیره را در انتقال فرهنگی حفظ کرد.
از آنجاییکه حیره محل تلاقي و تماس ادیان و فرهنگ هاي ايراني و يوناني – رومي و واسطه ي تعامل با شبه جزيره عربستان بود. و در دوره ي قبل از اسلام نیز تحت حاکميت ايران بود و به عنوان يک حکومت دست نشانده براي جلوگيري از هجوم قبايل بيابان گرد به مناطق مرزي ايران ايفاي نقش مي نمود و جمعیت زیادی از ساکنان آن ایرانی بودند. حوزه نفوذ مقتدر فرهنگی داشت. با توجه به اينکه شهر کوفه وارث موقعيت جغرافيايي حيره ي باستان و در نتيجه، در برگيرنده ي تمامي کارکردهاي آن در زمينه ي انتقال فرهنگي بود؛ اهواز را تحت هژمونی فرهنگی خود قرار داد.
عوامل اصلي انتقال تشيع از کوفه به ايران شامل: نزديکي کوفه به اهواز و کارکرد طبيعي آن در انتقال فرهنگي، جمعيت زياد ايرانيان ساکن کوفه و انتقال تشيع به ايران در اثر ارتباطات طبيعي آنها با داخل کشور، انتخاب کوفه به مرکزيت خلافت و نظارت مستقيم امام علي عليه السلام بر ايران، سياست هاي عدالت طلبانه ي امام علي عليه السلام نسبت به ايرانيان کوفه و داخل کشور در مقابل سياست هاي تبعیض آمیز ديگر خلفا، جنبش هاي شيعي کوفه و حمايت فکري و نظامي ايرانيان از اين جنبش ها، را می توان برشمرد.بنابراین اسلام اهوازی مستقیما از اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اخذ شده است. حتی بعد از شهادت حضرت امیر المومنین علی (ع) و انتقال پایتخت از کوفه، اهواز اسلامی سرچشمه مذهبش ائمه اطهار (ع) بوده است.به همین دلیل شیعه ی اهوازی ناب ترین مذهب و اهواز شیعی خالص ترین شهر شیعی بوده است. این روایتی است که نمایشگاه فریاد می زند.اما من چند پیشنهاد برای دوره های آینده ی نمایشگاه «اهواز در گذر تاریخ اسلامی» دارم:
1) با توجه به ضرورت جلوگیری از تحریف تاریخ و فربه نشان دادن جایگاه دیگر شهرها در ورود تشیع به ایران که متاسفانه همراه با اغراض خاص محلی و هویت سازی های نوین شهری صورت می گیرد. پیشنهاد می کنم بخشی از فعالیت های جانبی نمایشگاه به نقد علمی و دقیق کتابهای تاریخ تشیع در ایران که احیانا انحرافاتی داشته باشند بپردازد.
تاکنون کتاب ها و مقاله های زیادی در این زمینه منتشر شده است که ضروری است مطالعه انتقادی شوند. کتاب هایی نظیر: تشيع در مسير تاريخ، نوشته ي حسين محمد جعفري؛ تاريخ تشيع، به قلم جمعي از مؤلفان پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ ريشه هاي تاريخي تشيع در ايران، نوشته ي محمدعلي حاجيلو؛ تاريخ سياسي شيعيان اثني عشري در ايران، نوشته ي پروين ترکمني آذر؛ تاريخ تشيع در جرجان و استرآباد، و تاريخ گسترش تشيع در ري، از رسول جعفريان و مقاله های نظیر کوفه پايگاه تشيع، نوشته ي داود الهامي؛ ريشه هاي پيدايش و گسترش تشيع در قم، نوشته ي علي الله بداشتي؛ تشيع امامي و زيدي در ايران، نوشته ي ويلفرد مادلونگ، ترجمه ي رسول جعفريان؛ اولين تکاپوي تشيع در خراسان، نوشته ي حسين مفتخري؛ را می توان در برنامه ی نقد گذاشت.
2) اهواز معاصر علاوه بر حفظ هویت شیعی خود همواره از هویت ملی – ایرانی خویش نیز پاسداری کرده است. نمایشگاه به درستی و شایستگی به موضوع جهاد عشایر عرب بر علیه استعمار انگلیس که به عنوان یک نهضت 100% شیعی – ایرانی پرداخته است. زیبنده است این نمایشگاه به نقش اهواز در جنگ تحمیلی نیز بپردازد. تا این هویت متصل از بامداد تاریخ تاکنون به شکل کامل و پیوسته به مخاطب نشان داده شود.
3) مسیر حرکت کاروان امام رضا (ع) از مدینه به مرو در کتاب های تاریخ مورد اختلاف است. خوشبختانه در سفر اخیر به مشهد مقدس پژوهشگران، نقشه ی مستندی در نمایشگاه آستان قدس رضوی به معرض دید بازدیدکنندگان گذاشتند که مسیر حرکت امام رضا (ع) از شلمچه، اهواز و بهبهان بوده و قدمگاه امام در کنار مارون را تایید کردند. بنابر این گرفتن فایل این نقشه و چاپ و انتشار آن در نمایشگاه در جهت اهداف اصلی نمایشگاه خواهد بود.تصویر ضمیمه را با تلفن همراه از این نقشه گرفتم.
4) اطلاعات ارائه شده مربوط به رجال شیعی اهواز خصوصا قرن اول تا سوم در برخی موارد ناقص هستند. به عنوان مثال تولد و وفات و آثار و نیز محل دفن آنان نوشته نشده است. شایسته است با پژوهش های دقیق تر این حداقل اطلاعات را از کتاب های مختلف تاریخی جستجو کرده و اطلاعات نسبتا کاملی از عالمان و فقیهان که واسطه بین مردم اهواز و ائمه اطهار (ع) بودند، در اختیار بازدیدکنندگان قرار دهند.
5) با توجه به پیوستگی و نقش تاریخی کوفه و اهواز در طلوع تشیع در ایران، پیشنهاد می کنم این نمایشگاه با رویکرد دوگانه، هر سال یکبار در کوفه (و دیگر نقاط نجف اشرف) و یک بار در اهواز (و دیگر نقاط خوزستان) بر پا گردد.
نمایشگاه «اهواز در گذر تاریخ اسلامی» یک کار تمام عیار مسجدی و بضاعتی پر پیمان است که با هدایت فکری حضرات آیات دکتر محسن حیدری و شیخ عباس کعبی نمایندگان محترم مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری به معرض دید مردم گذاشته شده است. جوانان متفکر و مخلص اهل بیت با حمایت علمای فرهیخته کار بسیار ارجمندی را در عرصه فرهنگ دینی ارائه دادند که امیدوارم با حمایت مسئولان محترم فرهنگی و اجرایی در سال های آینده پر بارتر برگزار گردد.
با سلام
حاج لفته منصوری در مطلب جدیدشان، مثل همیشه رسالت روشنفکرانه خود را ادا کرده اند. ایشان هم به تمجید از این حرکت فرهنگی مهم پرداخته، هم نگاه نقادانه داشته و هم در آخر پیشنهادات عملی خود را به دست اندرکاران این نمایشگاه ارائه داده که این آخری حائز اهمیت و موضوع نظر بنده است.
ایشان در اولین پیشنهاد خود از ضرورت شناساندن اهواز به عنوان “دروازه ورود تشیع به ایران” سخن گفته اند. بر آگاهان این حوزه روشن است که از نخستین کسانی که باب بحث در این موضوع را گشوده اند، حضرت آیت الله خامنه ای رهبری انقلاب بوده اند که در سفر سال 76 خود به خوزستان، توجه ها را به این موضوع جلب کردند.
اینکه رهبر تنها حکومت شیعی در عصر جدید، از “پایگاه” بودن اهواز برای مکتب تشیع و “وامدار” ایران به این مکتب، سخن بگوید، اهمیتی فوق العاده دارد.
به نظر میرسد در این مدت اهمیت موضوع از سوی فعالان علوم انسانی چه در حوزه ها و چه دانشگاه های خوزستان، آنچنان که باید شناخته نشد یا اگر خوشبین باشیم، کمتر شناخته شده و کار تحقیقی درخوری انجام نشده است. چرا که اگر این امر محقق میشد، امروز شاهد این نبودیم که بعد از گذشت قریب به بیست سال از طرح مساله، حاج لفته منصوری، باز همان دغدغه را در صدر پیشنهادات خود مطرح کند.
در روزگاری که برخی ملت های جهان برای ساختن هویت خود “از کاه، کوه” میسازند، شایسته نیست ما خوزستانی ها به میراث فرهنگی خود این چنین بی مهری کنیم!
جناب آقای منصوری امام رضا از رامهرمز و سپس ارجان عبور فرمودند شما نام رامهرمز را از قلم انداختید در ضمن در ان زمان شهر بهبهان وجود نداشت و 400 سال پس از عبور امام رضا از ارجان و پس از یک زلزله شدید که باعث ویرانی ارجان شد در 15 کیلومتری ویرانه های ارجان شهر بهبهان ساخته شد.
قرن سوم و چهارم دوران حکومت آل بویه است.آل بویه که شیعه 12 امامی بودند به رونق تشیع در خوزستان کم کردند.