چیستی افیون روشنفکران خوزستانی (2) / دکتر فاضل خمیسی

پر واضح است که روشنفکران واقعی دارای معرفت عصری هستند و مصلحت و پیشرفت جامعه در آینده را تئوری سازی می‌نمایند، توقف در زمان و اسثتفاده از ابزارهای جامعه شناختی قدیم برای عصر حاضر با روشنفکری واقعی همخوانی نداشته و بجز هزینه سازی برای جامعه سودی نخواهد داشت.وجه غالب روشنفکری، روشنگری است نه هیاهو راه […]

پر واضح است که روشنفکران واقعی دارای معرفت عصری هستند و مصلحت و پیشرفت جامعه در آینده را تئوری سازی می‌نمایند، توقف در زمان و اسثتفاده از ابزارهای جامعه شناختی قدیم برای عصر حاضر با روشنفکری واقعی همخوانی نداشته و بجز هزینه سازی برای جامعه سودی نخواهد داشت.وجه غالب روشنفکری، روشنگری است نه هیاهو راه انداختن و پوپولیستی عمل کردن، یک روشنفکر واقعی همیشه اماده تحول است، نه اینکه ،به نظریات و تفکرات خویش یقینی ندارد بلکه با توجه به شرایط و پیشرفت عنصر آگاهی، تسلیم نظر و عقلانیت میشود.اینکه برخی از مدعیان روشنفکری بدون تدقیق در افکار جدید کماکان نظر خویش را نجات دهنده جامعه قلمداد نمایند و هنر دیدن را با چشم فرو بستن بر واقعیتها جابجا نمایند جز هزینه، فایده ای برای اجتماع نخواهند داشت.

دکتر-فاضل-خمیسی

اختلال ارتباطی و اغتشاش تحلیلی خود یکی از انحرافات اینگونه روشنفکران محسوب میشود،ژست های روشنفکری دهه 30 کنون و برای هزاره سوم کاربردی ندارد همانگونه که کاسترویسم و تصاویر چه ها، فقط برای تحلیل برهه ای از تاریخ مناسب است، بهینه آنست که برخی از دوستان که یک عمر با تئوریهای خویش کاری پیش نبردند، کنون با پرهیز از هر گونه پیش داوری حرکتها و فعالیتهای خود را ریکاوری نمایند.در زمان کنونی که جامعه از حوزه سیاسی به حوزه اجتماعی کوچ نموده و از عصبیت های سیاسی عبور کرده و عقلانیت و منافع واقعی مردم مد نظر قرار داده شده قابل درک نیست به چه دلیل برخی هنوز مایل به ماندگاری جامعه در شرایط پر استرس سیاسی هستند.

اگر بدنبال تحقق مطالبات و حل مشکلات مردم در ابعاد مختلف ان هستیم نه تنها نباید مردم و سرمایه های انسانی آنها را هزینه نماییم بلکه باید طوری حقوق آنها را نهادینه و عمق بخشیم که این حقوق با جابجایی دولتها دستخوش تغییر نگردد.استفاده از احساسات و مشکلات و کمبودهای مردم بصورت ابزاری و خویش را زبان مردم دانستن و در وقت تنگی مردم را بحال خود رها کردن نه تنها روشنفکری نیست بلکه عین ناجوانمردی است.حرمان، تحقیر، تبعیض، سردرگمی و … در جامعه قابل انکار نیست!! و لازم است بایدهایی در این رابطه صورت بگیرد اما بیاییم منصف باشیم، که حصول به این بایدها، باورهایی است که باید ایجاد نماییم، بنده معتقد نیستم برای آنکه اعتراضم را خاموش کنند، به وعده هایی ساکتم کنند. بلکه بدنبال عریان ساختن حقوقی هستم که نه تنها مستحق آن بلکه در صورت عدم عطای آن، غضبی محسوب میشوند.!

متاسفانه در برخی اوقات با عرفی ساختن برخی از رفتارها که در طول زمان ناکارآمدی خویش را ثابت نموده اند اجازه پرداختن به روشها و طرق جدید داده نمیشود. ذائقه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی امروز تغییر کرده و نگهداشت مردم در حال و هوای بیست سال و یا حتی دو سال پیش مبارزه با تحولات اجتماعی و فکری بشمار میآید.دوستان بخوبی میدانند برای محاسبه تغییرات اجتماعی از واحد دهه استفاده میگردد و چنانچه یک حرکت اجتماعی نتواند در یکی دو دهه موفقیت خویش را به اثبات برساند آن تئوری شکست خورده محسوب میشود. حال افرادی که در دهه های گذشته نتوانسته اند خدمتی برای مردم داشته اند چنانچه کماکان تمایل به فعالیت اجتماعی داشته باشند لازم است با بازنگری روشهای گذشته خویش و تغییر مبنایی بیش از این موجب ایستایی جامعه نشوند.

مشکل اینجاست که روشنفکران مورد اشاره بجای اینکه منافع و مطالبات بلند مدت را مد نظر داشته باشند به اهداف کوتاه مدت حزبی و گروهی خویش اندیشیده و تغییر را بجای تحول پذیرا گشته اند ، و چه بسا اگر در بیست سال پیش خوب عمل میکردند ما امروز در نقطه صفر نبودیم، وصل مطالبات قومی به ملاحظات حزبی آنهم در کشوری که تحزب و تشکل ها در مرحله جنینی خود هستند نه تنها فایده ای برای اقوام ندارد بلکه چه بسا به بهانه برخورد با احزاب منتقد، حقوق قومیت ها به مسلخ کشیده شود. شاید در جوامع عبور یافته از مباحث قومی و دینی حقوق قومی بعنوان هویت های مختلف فرهنگی در ساختار احزاب تامین گردد اما در کشور ما موضوع با این واقعیتها سازگار نیست!زمانی میتوان حقوق مردم و اقوام را تامین و نهادینه نمود که حرکتها و حتی جنبش ها ساختار شکن نبوده و حتی شائبه ساختار شکنی بر آن مترتب نگردد.

فاضل خمیسی