*طرد اجتماعی و عرب های خوزستان / بقلم دکتر محمد جواد دانش

طرد اجتماعی واعراب خوزستان طرد اجتماعی محرومیتی طولانی مدت که به جدایی از جریان اصلی جامعه می انجامد وفرایندی است که در نتیجه آن ، افراد وگروههای معینی از اجتماع طرد وبه حاشیه رانده می شوند. این فرایند یک قومیت را ازمنابعی که برای مشارکت درفعالیتهای اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی جامعه است محروم می کند […]

طرد اجتماعی واعراب خوزستان طرد اجتماعی محرومیتی طولانی مدت که به جدایی از جریان اصلی جامعه می انجامد وفرایندی است که در نتیجه آن ، افراد وگروههای معینی از اجتماع طرد وبه حاشیه رانده می شوند. این فرایند یک قومیت را ازمنابعی که برای مشارکت درفعالیتهای اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی جامعه است محروم می کند که حالت تدریجی ومداوم داشته ودرطی زمان برشدت آن افزوده می شودوبرچهار نوع است:

1– طرد خفیف: افراد دراین نوع طرد با یک اختلال جزیی مواجه میشوند اما قادربه مشارکت درجریان اصلی جامعه درعرصه های اجتماعی ، سیا سی، فرهنگی هستند.

2- طرد متوسط: افراد ازبرخی ترتیبات مشخص بنیادی طرد می شوند اما همچنان درچارچوب های غا لب جای می گیرند .مثل طرد جنسیتی

3- طرد پیشرفته: افراد به دلیل وجود ترکیب قومیتی خاص ازقالبهای اصلی وبنیادی شمولیت بیرون مانده اند، دراین شرایط طرد حالتی تجمعی وچند بعدی دارد وتمام وجوه زندگی را شامل می شود.

4- طرد شدید: افراد به صورت گسترده از جامعه خود خارج می شوند واساسا از چارچوب ها ونهادهای رسمی ادغام اجتماعی کنار گذارده می شوند. این حالت به جدایی دایم وقطعی منجر میشود. طرداجتماعی ضمن اینکه حالت ووضعیت مطرودین را انعکاس میدهد، بدنبال کشف مکانیزم ها ، روابط اجتماعی ونهادهایی است که منجربه طرد می شوند وآن را نظم می بخشند. افرادبه دلیل وقایع وکنش هایی که در جامعه رخ می دهند مطرودند.

به عبارتی دیگر، افراد به واسطه شرایط وتصمیم های بیرون از قدرت کنترل آنها طرد می گردند. دراین صورت اگرمحرومیت ازطریق فرایندهای اجتماعی شکل گیرد که در آن هیچ تعمدی برای طرد وجود ندارد، این طرد ازنوع منفعل قلمداد می شود مانند بیکاری ناشی از رکود اقتصادی. برعکس زمانی که طرد دستاورد کنش عامدانه وعاملانه عاملان بیرونی باشد طرداز نوع فعال خواهد بود. مانند تبعیض که صریح ترین کنش برای طرد ومحرومیت است وپیوند محبتی را که به دست طبیعت استوار آمده می گسلاند. غیرسازی یکی از شیوه های رایج طرد است . سازوکاری اجتماعی ، زبانی و روانشناختی است که ما را ازآنها جدا می کند.

فرایند غیرسازی با تعریف دیگربودگی یک قوم شروع می شود وبا حاشیه راندن، بی قدرت ساختن وطرد پایان می پزیرد که نتیجه آن گروهی خودی ودیگران غیر خودی معرفی می شوند وبا انواع برچسب ها هویت آنها را مخدوش ولکه دار می نمایند. فرایند غیرسازی ارتباط نزدیکی با کلیشه سازی دارد که یک شکل تبعیض آلود ، برچسب زدن است که یک کیفیت را مسلم فرض می کند وبرای نمایش همگنی قوم خاصی بکار میبرد. برچسب یا عنوان نشانه دار معنای خود را ازیک رفتار و گفتار کلیشه ای وقالبی به دست می آورد که متضمن فاصله اجتماعی است. متاسفانه امر گزارش های بر چسب گونه حالت عادی به خود گرفته واین افراد بااین رفتار وقاربشری را ضایع میکنند. عدم بررسی انتقادی گروه های ممتاز وسلطه نهادینه شده آنها ، به این گروهها اجازه می دهد سلطه خود را تقویت کنند. اگر تمرکز بر ستم وطرد اجتماعی باشد، نامرئی بودن طبقه ممتاز تقویت خواهدشد. قدرتمندان و ممتازان نامرئی میشوند، چرا که مشمول امرعادی وطبیعی سازی می شوند. بنابراین فهم ساختار امتیاز برای درک کامل طرداجتماعی ضروری است. امتیاز به صورت نظام مند به افراد ، به خاطر عضویت شان درگروه های مسلط اعطا شده است . آنها به منابع وقدرت نهادی، دسترسی دارند که فراتراز مزایای عامی است که طرد شدگان از آن برخوردارند. افراد صرفا به این دلیل ممتازند که جزء نژادی خاص بوده ونه براساس قابلیت های فردی خودشان . بسیاری از امتیازها توسط افرادی که خود از آنها بهره مندهستند شناخته نمی شوند.

درواقع، یکی از کارکردهای امتیاز، ساختن جامعه به گونه ای است که سازکارهای امتیاز برای افرادی که ازآن برخوردارند نامرئی می شود، بدین معنا که آنها مورد بررسی قرار نمی گیرند وهنگامی که کلمه ممتازرا برآنها اطلاق کنیم عصبانی شده و به دفاع ازخود می پردازند وامتیازرا انکارمی کنند.این واکنش ها نشان می دهند که موانع مهمی در نبرد برسرعدالت وجوددارد. جنبه دیگرامتیاز، احساس وادعای شایستگی است که اعضای گروههای ممتاز درباره جایگاه خود دارند.احساسی که فرد خودرا مستحق احترام دیگران بداند، او را به رسمیت بشناسند وارج نهند.ازسوی بسیاری ازافراد که درجایگاه عادی قراردارند این شایستگی انکارشود ، غالبا تعجب یا خشم ممتاز برانگیخته می شود. ما نیازمند آنیم که به روشنی دریابیم که چگونه احساس استحقاق وشایستگی گروههای ممتاز به طور ذهنی درک وبه لحاظ اجتماعی ساخته می شود .

جایگاهی که نه براساس تلاش فرد حاصل شده بلکه دلیل آن ، تسهیلی است که نژاد برای آنها به ارمغان آورده است. فرایندی بودن طرد، به ویژه درفهم روابط بین محرومیت وتوسعه از اهمیت زیادی برخورداراست. الگوهای خاص توسعه می تواند به نحو طردآمیزی عمل نماید. بدین معنا که رشد اقتصادی، متمرکزبرگروه ومناطق خاصی ازاستان شود ومنافع توسط یک قومیت خاص به تصرف درآید لذا امرتوسعه برای یک قومیت مغلوب نمی تواند خوشایند باشد. نگون بخت باد کسی که این مطلب رادرک نکند. آثارطرد برافراد غالبا منفی است وبرحسب شرایط ، گستره ای نظیرازدست دادن بخش های مهمی ازخویشتن خویش یا برحسب شرایط مشخص، دچار عواطف منفی مانند ترس، بدنامی، کاهش اعتماد به نفس، محرومیت عاطفی یا واکنش های دفاعی متفاوت برای ادغام دوباره خود با انتخاب راهها وراهبردهای مختلفی می زنند.

درانتزاعی ترین سطح می توان این راهبردهارابه مثابه ابزارکلی حفظ هویت قومی درنظرگرفت. چهارنوع واکنش عبارتنداز: 1- بروزفعالیتی متقابل ، نظیرابرازخصومت وعدم کمک وهمکاری 2- حفظ ادغام اجتماعی دوباره به طرق گوناگون مثل چاپلوسی 3- ارزیابی دوباره موقعیت یا علت طرد وبه زیرسئوال بردن مشروعیت طرد یا دلایل آن 4- اجتناب ودوری از رابطه وگام برداشتن به جانب روابط دیگر، که می تواند پیامدمنفی تری را برای کل به دنبال داشته باشد. رنج تا ابدیت نخواهدماند، تمام کسانی که زنده اند، برای دفاع ازخود درجه حساسیت شان را پایین می آورند. دنیا ازرنج می گریزد، زمانی که دردهاشدت می پذیرند، بی حس کننده های قوی تری باید جست. آنانکه بی تفاوتی دررابطه بااین مردم پیشه می سازند ودربرابررنج دیگران بی حس می شوند، روح خویش رابه مرگ سپرده اند .

قومیت مطرود دربسیاری ازاجتماعات، کمترازقومیت غالب درمکانهای عمومی دیده وصدایشان شنیده می شود ومشارکت آنان دربرخی از فعالیت های اجتماعی درنقش های سنتی سیاهی لشکربوده ودرفرایندهای تصمیم گیری رسمی دخیل نبوده وچنین اجتماعاتی یک وجهی بودن خودرا دارامی باشند. راهکاربرون رفت از چنین وضعیتی ادغام اجتماعی است که به عنوان کوششی برای یکپارچه سازی دوباره یا افزایش مشارکت قوم درحاشیه گذاشته شده در درون جریان اصلی جامعه تعریف می شود وهویت های حاشیه ای وغیرمسلط به مثابه هویت های بهنجار بازنمایی گردند ودرمقابل گروه های مسلط که تمایل دارند خودرا همواره امری عام معرفی کنند خاص نشان داده شوند. وقتی دریک استان ازمجموع شوراهای تصمیم گیری مثل شورای برنامه ریزی، شورای هماهنگی واداری، شورای بهداشت، شورای کشاورزی، شورای تبلیغات وفرهنگی، وبقیه شوراهای تصمیم گیری، یک قومیت طردگردد که لیست انتصابات باغالبیتی بیش از95%ازیک قومیت وطرد قومیت عرب درچنین مشارکتی است ، می طلبد که قدرت ، ثروت، ومنابع بازتولید گردند ودرچنین حالتی است که طردرا ازاجتماع خود ریشه کن کرده ایم.

پسندیده است دولت تدبیر وامید دکتر روحانی که برعقلانیت واعتدال امورش رااستوار کرده است نهادی را بنام مقابله با طرد اجتماعی دراستان تاسیس وبه عنوان دیده بان ، سیاست های مقابله با طرد اجتماعی را کنترل ونظارت داشته باشد. گرچه می دانیم آنان که در نهادینه کردن این طرد دخیل بوده اند ابداعاتی را شروع کنند که این ابداعات برشاخه های شکننده صورت گیرد، خالی ازلطف نیست بدانیم که این افراد فقط می توانند که اره اختراع کنند، می نشینند ومدام طرح های نو می ریزند ولی دست آخر متوجه می شوند باز هم اره از کار درآمده است . مدام می خواهند برخود تسلط پیداکنند ولی میل باطنی شان قوی تراز آنی است که تصورش را کرده اند. ناگهان می بینند باز هم مشغول بریدن شاخه ها بوده اند. ولی ما قابلیت دیدن زیبایی را در خود حفظ کرده ایم وبرای همین است که ناامید نمی شویم. دکترمحمدجواددانش فعال اجتماعی