توسعه پاندولی و نوسانی استان خوزستان/دکتر عباس حیصمی

اشاره:درمدل های قدیمی توسعه، آنچه که معیار توسعه و پیشرفت جوامع به شمار می رفت، میزان رشد شاخص های اقتصادی و تولید ناخالص ملی بود، اما امروزه با ناکارآمد شدن این دیدگاه، تاکید می شود که توسعه باید پایدار، متوازن و مبتنی بر مشارکت اقشار مختلف مردم باشد.تجربه نشان داده است، دولت هایی که تنها […]

اشاره:درمدل های قدیمی توسعه، آنچه که معیار توسعه و پیشرفت جوامع به شمار می رفت، میزان رشد شاخص های اقتصادی و تولید ناخالص ملی بود، اما امروزه با ناکارآمد شدن این دیدگاه، تاکید می شود که توسعه باید پایدار، متوازن و مبتنی بر مشارکت اقشار مختلف مردم باشد.تجربه نشان داده است، دولت هایی که تنها به دنبال رشد و توسعه اقتصادی بوده و نگاه تک بعدی به توسعه داشته اند، با چالش های بزرگ اجتماعی و سیاسی مواجه شده اند زیرا بسیاری از انقلاب ها در جوامعی رخ داده که دولتمردان آنها به شاخصهای اجتماعی توسعه بی توجهی کرده اند.روند توسعه باید به صورت متوازن در تمام بخش‏ها تحقق یابد. براین اساس چنانچه در کشوری توسعه به بخش صنعت و تولید متمرکز شده و از سایر بخش ها غفلت شود، در آینده نزدیک با ناهنجاری ها و چالشهای اجتماعی مواجه خواهند شد.در توسعه متوازن تاکید می شود که رشد اقتصادی باید با رشد شاخصهای اجتماعی، بهداشتی، آموزشی، سیاسی، فرهنگی، قضایی و عدالت اجتماعی همراه باشد زیرا عقب ماندن هر بخش از روند توسعه، توازن و تعادل ساختار توسعه را برهم می زند و ساختار سیاسی را با چالش های متعددی مواجه خواهد کرد.اینک مقاله ای جامع به خامه قلم استاد دکتر عباس حیصمی فعال فرهنگی – سیاسی و مدیرکل اسبق آموزش و پرورش استان خوزستان پیرامون چالش های توسعه این استان را باهم مطالع می کنیم.

122

گسترش علم و اتکا به برنامه ریزی و اعتماد به محاسبات علمی همه چیز را قابل اندازه گیری و یامروزه شاخصهای توسعه ابزار ارزیابی درصدپیشرفت یک جامعه و میزان دست یابی به  موفقیت  و وسیله قابل توجه سنجش عملکرد مدیران و  تطبیق اقدامات آنان با برنامه های اعلامی است .
بی شک استان خوزستان، بعنوان یک گسترده با منابع سرشار طبیعی و معادن و ذخایر فراوان و موقعیت استراتژیک و آمار جمعیی بالا (پنجمین استان بزرگ کشور) نبایداز این قاعده مستثنی باشد. شهروندان خوزستانی توقع دارند با گذشت بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی ،جایگاه استان از لحاظ توسعه متوازن و پایدار کجاست؟

15خوزستان پنجمین استان دارای جمعیت زیر خط فقر کشور است.

خوزستان درتاریخ سی و پنج ساله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد فراز و فرودهای بسیاری بوده و از جهت مدیریتی تا به این تاریخ شاهد رفت و آمد ۱۶استاندار بوده که هر کدام بعنوان مدیری مطرح و مدعی برای مدتی در رأس استا ن قرار گرفتند و  تیم قابل توجهی را برای تصدی مسئولیتهای مختلف سیاسی، اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی را با خود همراه داشته اند و فرصت قابل توجهی پشت سر گذاشتند، لذا اکنون مردم حق دارند که بعد از گذشت سه دهه از عمر پربرکت انقلاب اسلامی،سراغی از توسعه استان بگیرند و بدانند که مدیران استانی و شهری ، چه تعریفی از توسعه  دارند و چه شناختی از استان داشته اند و کدام برنامه موفقی را برای توسعه استان طراحی و اجرا کرده اند؟ و آیا این تغییر مدیریت ها در بستر یک نقشه راه جامع توسعه ای بوده و اقدامات آنها در طول این سه دهه مکمل همدیگر بوده ؟ یا گسسته و بی ارتباط با هم و بصورت نوسانی و پاندونی بوده و هر کدام بر اساس سلیقه و اراده فردی و میزان شناخت و بهره علمی خوددست به اقدامات و تغییراتی زده اندکه حاصل اغلب آنها هزینه ساز وفرصت سوز بوده است ؟آیا این اقدامات برابربا شاخص های شناخته شده توسعه بوده و توانسته است  فرزندان این خطه زر خیز را در محور توسعه گرد هم قرارآورد و استعدادها را بکار بگیردیا تشطط نخبه گان و انزوای نیروهای موثر در توسعه را بیش از پیش فراهم کرده است ؟
بی شک برای نیل به این مقصود و شفاف سازی و پاسخگوئی به این دسته از سئوالات ،لازم است ابتدا  تلقی ما و خواننده گان محترم از موضوع توسعه یکسان سازی شود. به همین دلیل ضروری است که ابتدا مفوم توسعه را به اختصار بیان نمائیم .
مفهوم توسعه:برخی هر گونه تفییر را ،صرفنظراز جهت گیری و هدف گذاری آن،و صرفا برمبنای سنجش کمی، توسعه می دانند.حال آنکه اگر توسعه را صرفاً به مفهوم ایجاد تغییر جوامع در گذر زمان بدانیم،در آنصورت توسعه نیافتگی نباید برای هیچ جامعه ای مصداق داشته باشد، زیرا انسان بر اساس سرشت خود، که پیوسته  در پی تسلط بر طبیعت و دخل و تصرف در منابع آن است، به خودی خود موجب تغییر و تحول  جوامع بشری می گردد  و اصولا این میزان پیشرفت جزء سنت آفرینش است.
بنابر این از آنجایی که انسان موجودی زنده، پویا، اجتماعی و تحول گرا است، تغییر زائیده زیست طبیعی اوست و تصور جامعه بی تغییر برای اجتماع انسانی، امری غیر ممکن است.

12

پس صرفا فرایند تغییر (بی شاخص سنجش ) نمی تواند وسیله ارزیابی جوامع باشد بلکه، ماهیتت توسعه، شاخص ها و هدف گذاری های آن، جهت گیری ها، کیفیت و آثار حاصل از تغییر در فرهنگ ، اقتصاد و تمدن انسان است که می توانداساس تقسیم بندی جوامع  به توسعه یافتگی یا توسعه نیافتگی قرارگیرد.
در این صورت می توان دو تعریف برای توسعه فرض کرد:۱

۱-توسعه مبتنی بر سرشت آفرینش و صرفا بر مبنای تعییرات کمی،که می توان آنرا توسعه سنتی نام گذاشت.

۲- توسعه مبتنی بر اصول علمی و پژوهشی و دارای هدف گذاری و جهت گیریهای مدون و برنامه ریزی شده که به آن توسعه پایدار می گویند که در واقع نقطه مقابل توسعه سنتی است و اصطلاحا به توسعه نوین از آن تعبیر می شود.
آنچه در تعریف توسعه پایدار در مجامع علمی و بین المللی ( عمدتاً در دهه های هفتم و هشتم قرن ۱۹ م) ارائه شده و مبنای برنامه ریزی ها و حرکت های مدون و منسجم توسعه ای قرار گرفته اند،عبارتند از؛

(( فرایند تغییر حاصل از استفاده از منابع و هدایت سرمایه گذاریها، سمت گیری توسعه تکنولوژی و تغییر نهادی است که سازگار با نیازهای حال و آینده است )) .این تعریف یک الگوی نسبتاً کاملی است که توسط کمیسیون جهانی محیط زیست در دهه آخر قرن نوزدهم ارائه شده است و در آن پایه و اساس تغییرات توسعه ای را در عدم تعارض نیازهای کنونی با نیازهای نسل های بعدی، قرار داده است، در سال ۱۹۹۲ در کنفرانس جهانی زمین، توسعه پایدار را ” رفع نیازهای نسل حاضر بدون مصالحه” با نسل های آینده و نیازهای آنها )) قلمداد کرده است.

در تمام تعاریفی که تا کنون ارائه شده است از جمله در کمسیون استراتژی حفاظت جهانی، توسط اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت که در سال ۱۹۸۰ تشکیل شده بود) و یا گزارش بروند تلند درکمیسیون جهانی توسعه و محیط در سال ۱۹۸۷ و…. آمده است نقطه مشترک هدف گذاریها  و جهت گیری ها ی توسعه ،نیاز امروز انسان بدون به خطر انداختن نسل های آینده برای تأمین نیازهایشان دانسته شده است .
در سال ۱۹۹۲ میلادی در کنفرانس ریو، مفهوم توسعه ،تلاش در حل مسائل محیطی انسان، علوم طبیعی و اکولوژیکی و حفاظت از طبیعت و رفع مشکلات فقر و فلاکت نسل حاضر، بدون مصالحه ( و مساهله) با نسل آینده ، دانسته شده است .
تا قبل از آن  ، ارتباط انسان و طبیعت، ارتباط غالب و مغلوبی ،چیره گر و چیره شده بوده است. و باور بشر بر این بوده که هر قدر انسان بتواند بر طبیعت غلبه کند و در آن دخل و تصرف کند، بر امتیازات انسانی او افزوده شده  و نشانی از توانمندی و پیشرفت بشر است .  لذادر نگاه سنتی به توسعه، جوامع انسانی پیشرفته ،جوامعی اند که بیشترین سهم را در برخورداری و بهره مندی از طبیعت و منابع در اختیار داشته باشند ( بدون توجه به میزان و نحوه تصرف و بی عنایت به نتایج و تبعات آن) .

اما در توسعه پایدار ، انسان متصرف و چپاولگر طبیعت نیست،بلکه او بعنوان محور توسعه، مدیر و حافظ طبیعت است . در توسعه پایدار ،یک مدیر ضمن بهره برداری متوازن از طبیعت، باید برای پایا و پایدار کردن منابع و حفظ سهم نسل بعدی برنامه و متدی هم داشته باشد.
در توسعه پایدار،بر خلاف توسعه سنتی ( کمی) ، انسان امانت دار طبیعت و منابع و حتی خود وجودی او  است .ووظیفه انسان توسعه محور ،برنامه ریزی برای بهره مند ی خود ازمنابع و حفظ آن برای نسل بعد است
توسعه پایدار حاصل رشد و آگاهی انسان از پیوندهای جهانی است و طی آن مشکلات محیطی، موضوعات اجتماعی ،اقتصادی، فرهنگی، فقر، نا برابری و بی عدالتی و نگرانی های تهدید کننده حال  با آینده سالم پیوند می خورد و انسان توسعه محور به حوزه مأموریتی خود بعنوان جزئی از پیکره گسترده نظام آفرینش می نگرد و هر اقدامی  در حکم قطعه ای از پازل واحدی است که بی تناسب با قطعات دیگر قابل تعریف نیست .
بنابراین، انسان اگر محور توسعه است مقصود تعلق توسعه تنها به انسان امروزی و گسسته  از انسان فردا نیست. و انسان توسعه محور نمی تواند تنها در اندیشه توسعه و تصرف خود در طبیعت باشد .بلکه اوکه اساسی ترین عنصر سازنده توسعه پایدار است،باید زمینه ساز زیست طبیعی نسل بعدی هم باشد. براساس تعریف توسعه در کمیسیون لندن، توسعه پایدار فرایندی است که لازمه بهبود و پیشرفت است و اساس بهبودی، واز بین بردن کاستی های اجتماعی و فرهنگی جوامع است.توسعه موتور محرکه پیشرفت متعادل،متوازن اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی …جوامع است ،توسعه پایدار باید بتواند به نحو روشن تری نتایج آینده ی رفتارهای کنونی را معلوم  کند.
بنابراین اصول ثابت توسعه سه مولفه می باشد که شامل :

۱-اصل نیاز ( عامل انگیزشی )

۲-اصل امانت در منابع وبهره مندی منطقی از طبیعت(اصل توازن)

 ۳-اصل آینده نگری و عدم تعارض با حقوق نسل بعدی (اسباب پایداری) شاخص های توسعه پایدار؛توسعه شاخص هائی دارد که می توان بوسیله آنها فاصله تغییرات از توسعه را سنجید. تا کنون قریب به یکصد شاخص برای آن بیان شده است و متناسب با شرایط و نیاز ،احتمال کم و زیادی آنها وجود دارد که در اینجا تنها فهرست برخی از آنها را ذکر می کنیم:
۱-انرژی؛ توسعه باید بتواند مصرف متعادل و موزون انرژی تجدید پذیر و با آلودگی کمتر محیط زیست را فراهم نماید ( انرژی باک) و…
۲-بهداشت؛ توسعه باید بتواند جامعه را در راه نیل به استانداردهای بهداشتی قرار دهداز جمله ؛نسبت پزشک و تخت بیمارستانی به جمعیت ، دسترسی به دارو و فراورده های بهداشتی، آب سالم، کنترل آلاینده های محیطی و شغلی،جلوگیری از بروز و شیوع بیماری های واگیردار و غیر واگیردار، تغذیه سالم و کاهش حوادث و…
۳-رشد جمعیت ؛ رشد جمعیت در توسعه باید متوازن و متناسب با امکانات و منابع و تسهیلات رفاهی باشد. بر این اساس انسان توسعه محور نباید اینگونه بیندیشد که جای کافی برای انسان بعدی نیست، و یا افزایش جمعیت را صرفا وسیله فخر فروشی و وسیله رعب دیگران دانست .بنابراین هدف گذاری و جهت گیری رشد جمعیت از کلیدی ترین شاخص های توسعه پایدار است.
۴-سواد؛ موفقیت های آموزشی ( از مبتدی تا عالی)، ادبیات و توانایی تکلم حداقل به یک زبان غیر مادی، کار با کامپیوتر و توان بهره گیری از تکنولوژی روز و…از برنامه های توسعه است
۵-ارتباطات: شامل حمل و نقل سالم زمینی، هوایی، دریایی و ریلی هم به جهت وسیله و هم به جهت زیر ساخت ها و تکنولوژی ارتباطی،توسعه دسترسی به اینترنت و شبکه های ارتباطی غیر مکتوب ، رسانه هاو…یکی از نشانه های توسعه است.در توسعه پایدار، رسانه تنها یک ابزار سیاسی و یا وسیله اشتغال و تولید پول و سود سرمایه نیست ، بلکه جزئی از توسعه است .

۶-ترکیب جمعیتی (شهری و روستائی ) ؛استراتژی حفظ نسبت جمعیت شهری و روستایی یکی دیگر از شاخص های توسعه متوازن است،(در جوامع صنعتی جمعیت شهری بیشتر است ).

۷-منزلت زنان : موقعیت زنان از جهت دسترسی به آموزش، بهداشت، حقوق اجتماعی و مدنی، فعالیتهای سیاسی و…

۸-کار و خلاقیت؛نسبت اشتغال به بی کاران باید در توسعه پایدار همواره از الگوی منطقی برخوردار باشند.

۹-درآمد سرانه؛ که حاصل تقیسم تولید ناخالص داخلی بر جمعیت است و ناخالص داخلی همان ارزش مجموعه تولید و کالاهایی است که در طول یک سال تولید و انجام شده است، بیان کننده فقر یا توانمندی اقتصادی جوامع است ،در جهان معاصر تولید ناخالص ملی یکی از اساسی ترین شاخص های ارزیابی جامعه توسعه یافته و موفق است و میزان پایین آن گویای توسعه نیافتگی و شاخص نزدیکی به فلاکت یک جامعه است.

۱۰–منزلت اجتماعی و حقوق شهروندی ،۱۱-عمران و آبادانی،متناسب با مهندس اقلیمی، ۱۲-تکنولوژی و فن ،۱۳-رفاه و آسایش،۱۴-فرهنگ و هنر   ،۱۵-امنیت،۱۶-امید به زندگی،۱۷-تولید علم ،۱۸-مذهب و باورها ،۱۹-تاریخ و میراث فرهنگی ،۲۰-اکوسیستم طبیعی و…

تفاوتهای توسعه متوازن و پایدار،با توسعه کمی ( سنتی) :این دو با هم تفاوت های اساسی دارند که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱-توسعه سنتی مبتنی بر غرائز و سرشت طبیعی انسان است لذا سهل الوصول تر و بدون مانع است،مدیران این قبیل توسعه ها نوعا در برابر هر گونه نقد و تغییر مقاومت می کنند و تنها اندیشه خود را هدفدار و قابل دفاع می دانند. حال آنکه با عنایت به ویژگی های مصلحتی و تعقلی توسعه پایدار، به بستر فرهنگی و آمادگی فکری جامعه برای پذیرش تغییرات توجه پایه ای دارد. به همین دلیل نقش رسانه ها در توسعه پایدار محوری است اما در توسعه سنتی رسانه ها مزاحم و دردسر آفرین اند.

۲-هدف گذاریها در توسعه سنتی، کوتاه مدت و متأثر از نگرش محدود و سلیقه ای است و صرفا مبتنی بر نیازهای غریزی، سرشتی و عوامل مشهود  است، ( نه مطالعه ای ، تحلیلی ،بنیادی و کلان نگر و ژرف نگری فراتر از زمان است) پس این توسعه حداکثرپاسخ به نیاز کنونی است و نمی تواند مصالح جامعه امروز رابا فردا ربط دهد.اصطلاحا گسست توسعه ای است وچه بسا حتی در تعارض با نسل بعدی باشد و نا پایدار است.

۳-در توسعه سنتی تغییرات ساده ، غیر شبکه ای و اقدامات از پیوستگی معنی دار برخوردار نیستند  و به عبارتی تغییرات در توسعه سنتی در راستای اجرای نقشه جامع  ترسیم شده قبلی نیست  وهر اقدامی چه بسا در نقطه مقابل اقدام بعدی باشد. به همین دلیل تغیرات نوسانی ورفت و برگشتی و به حالت پاندولی است. میزان پیشرفت در توسعه سنتی نیز حاصل برآیند حرکت پاندولی و رفت و برگشتی است و لزوما رو به جلو نیست. زیرا اقدامات خلق الساعه ای وغالبا حاصل اندیشه و اراده فردی است (مانند بسته های چند صدتائی طرحها و مصوبات در سفرهای دولت مردان که در یک دهه اخیر در کشور تجربه کرده ایم) و نتایج آن خیلی تناسبی با سایر نیازها ندارند ، لذا نیازی که در برحه ای از زمان بعنوان نیاز جدی مورد تصویب و اجرا درآمده است، در زمانی دیگرحذف آن اجتناب ناپذیر خواهد بود. ودر این توسعه منابع انسانی و غیر انسانی توسعه هدر می رود و نسبت به زمان عقب خواهد ماند.حال آنکه در توسعه پایدار قبل از هر گونه تغییری مطالعات لازم در سود و زیان و آثار وضعی آن و ارتباط متقابل با سایر اقدامات انجام می شودو نقشه جامعی تنظیم می گردد تا مجموعه تغییرات در ارتباط با هم دیگر پازل جامعی تشکیل دهند.در آنصورت همه اقدامات هم راستا و متکامل کننده هم و حرکت پیوسته و با شتاب رو به جلو است.

۴-نتایج حاصل از تغییرات سنتی ، غالباً بعد از هر تغییر قابل تفسیر است و از قبل پیش بینی نشده است . اما در توسعه پایدار ومبتنی بر اصول علمی قبل از هر اقدام مطالعات شناختی انجام و استراتژی تدوین و هدفگذاریها مشخص و خط مشی تنظیم می شود و نقاط قوت، ضعف، منابع ، فرصت ها و… تبین می گردد و  ماکت رخ نمای جامعی از مبداء تا مقصدترسیم می شود .در آنصورت نتایج قبل از هر تغییری قابل پیش بینی و ارزیابی است. و از اتلاف منابع وانجام کارهای تکراری و بی حاصل جلو گیری می شود.

۵-در توسعه سنتی ، اقدامات تک بعدی، غیر متوازن، غده ای و گاه معضل ساز است و هیچ گاه نمی تواند توسعه متوازنی را به ارمغان داشته باشدزیرا اقدامات ارتباط معنی دار کمتری با هم دارند .اما همه اقدامات در توسعه پایدار با همدیگر ارتباط معنی داری دارند و از پیوستگی در هدف و جهت گیری برخود دارند.

۶-در توسعه سنتی ،جهت گیری تغییرات نامعلوم است ومانند پرواز بدون راهدار و بی توجه به برج مراقبت وبی شناخت از دالانهای هوایی است .در آنصورت هر گونه نتیجه مثبت و اثر گذار را باید صرفامبتنی بر  قواعد آماری احتمال دانست.بر این اساس احتمال خطا همیشه بیشتر از احتمال صحت است.

۷-مدیریت در توسعه سنتی، الزاماً مدیریت علمی ومبتنی بر قابلیتهای پژوهشی و برنامه ای نیست ،بلکه مبتنی بر قدرت چانه زنی و شخصیت ریسک پذیری است، اما درتوسعه متوازن و پایدار، مدیریت ها مبتنی بر باورهای توسعه محور است و به عبارتی انسانهای توسعه محور لازمه و محور توسعه پایدار اند. در توسعه سنتی اعداد و ارقام غیر واقعی و نا ثواب است و غالباً آمار هزینه ها بر مبنای بیش گوئی به قصد نیل به حداقلی قابل قبول ، است . وگاه حتی بعد از انجام تغییر هم قابل محاسبه وشفاف سازی نیست . و اغلب هزینه ها با نتایج ( سود و زیان) طرحها و پروژه ها هیچ تناسب گویایی ندارد.امادر توسعه پایدار( نوین) ، مطالعات آماری و محاسبات هزینه ای  مقدم بر اجرا است و  سود و زیان طرحها  ، هم به جهت هزینه ای و هم به لحاظ مصلحت های اجتماعی و… ، قبل از اجرا ارزیابی می شود.لذا تصمیم سازی راحت تر و طرحها و پروژه ها واقعی تر و دلیلی برای ناقص و ناتمام ماندن آنها وجود نخواهد داشت.

۸-همانگونه که مقدمتاً بیان شد، عامل انگیزه ای در توسعه سنتی؛ نیاز کنونی، ارضای غرائز سرشتی و  سلایق افراد است .که با هدف چیره گی هر چه بیشتر انسان بر منابع طبیعی صورت می گیرد. لذا، پول  و سرمایه مادی محور توسعه است و از همین جهت است که به توسعه کمی موسوم است، و حال آنکه در توسعه پایدار ،نیاز کنونی و در ارتباط با حقوق آینده گان مد نظر است و تغیر ات هم جامع و بصورت پازلی معنی دارو با هدف اساسی است، محور توسعه پایدار، انسان توسعه محور و برخوردار از قدرت تعقل قوی و دانش بشری و ایده ژرف نگراست.

۹-درتوسعه سنتی محیط یک موضوع خارجی است که انسان باید برای حل مشکلات خود به آن هجوم ببرد و در آن تصرف کند، اما در توسعه پایدار محیط عضو غیر قابل انعطاف اسباب رشد ، تکامل و حرکت رو به جلوی انسان است. لذا در چنین نگرشی است که محیط نمی تواند صرفاً محلی و مقوله ای خارجی و هر گونه تغییری در آن باید جامع و متوازن باشد ( و نه تک بعدی و سرطانی)

بر اساس شاخص های توسعه پایدار که تعریف مشحضی دارد و شاخصای ارزشیابی و قیاسی وجو دارد جوامع را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

۱- توسعه یافته

۲- کمتر توسعه یافته

۳- توسعه نیافته .

جوامع توسعه نیافته بیشتر شامل جوامعی است که برنامه جامعی بر ای توسعه ندارند. و جوامع کمتر توسعه یافته شامل جوامعی است که یامنابع کافی ( انسان و طبیعی) در اختیار ندارد با بی کفایتی مدیریتی و اجرایی دارند (و مشکل انسان در محور توسعه را حل نکرده اند )و از زمان عقب هستند .اما جوامع توسعه یافته هم منابع کافی در اختیار دارند هم مدیران آن توسعه نگرند .مدیران این جوامع هم برنامه مدون و جامعی در اختیار دارند و توانسته اند از منابع و سرمایه های در اختیاربصورت منطقی استفاده کنند و به توسعه برسند.انسان در این جوامع نسبت  به توسعه توجیه و با آن محرمند. اراده ها در این جوامع هم جهت اند و مردم در این جوامع احساس بیگانگی نمی کند . تبعیض و اختلاف بر مبنای قوم و نژاد جائی ندارد.

توسعه در استان چگونه است؟

آنچه در استان ما مشهود است، هر چند نمی توان آنرا بطور کامل با توسعه سنتی تطبیق کرد اما اقدامات تا به این تاریخ ترکیبی از توسعه سنتی (کمی)و نوین (پایدار)است، و به نظر می آید در خیلی موارد فرصتها را در استان از دست داده یم و منابع هدر رفته است وتا کنون نقشه جامع توسعه علمی و متوازن برای استان ارائه نشده است. لذا نمی توان شاخصهای صدگانه توسعه راهم برطرحها و تغییرات  انطبیاق داد.  آخرین مطالعه توسعه ای که از استان منتشر شده، مربوط به دهه۸۰-۱۳۷۰ است که توسط سازمان مدیریت و برنامه ریزی وقت استان ارائه شده است و برخی از یافته ها و راهبردهای آن با سیاست کلی کنونی نظام ناسازگار ا ست و احتیاج به بازنگری دارد. ضمن اینکه همین مطالعه نیز بیشتر شبیه به یک مقاله پژوهشی است تا یک نقشه جامع و برنامه مدون و راهبردی با غالب بندی زمانی معین و اهداف معلوم.مدیران استانی هم تا کنون نتوانسته اند گزارشی ارائه کنند که بیانگر این باشد که  استان در چه مرحله ای از توسعه قرار دارد .در مصاحبه ها و سخنرانی ها غالبا ادعاهای خوب و کلانی می شود، اما برنامه ها و بودجه بندی ها و تخصیص ها مبتنی بر نیازهای توسعه پایدار نیست. بلکه بیشتر بر مبنای نیازهای جزیره ای و دستگاهی و بی ارتباط باهم است . میزان اعتبارات و تخصیص ها صرفاً برای اداره امور و مدیریت پرسنلی و ابواب جمعی است و جایی برای اقدامات توسعه ای وجود ندارد. نمونه واضح آن تاکید و تصویب اصلاح و توسعه کشاورزی استان در پهنه ۵۵۰۰۰۰ هکتاری از زمینهای استان طی سفر پر خیر و برکت مقام معظم رهبری حضرت آیهالله خامنه ای ،در سال ۱۳۷۵ است که با گذشت ۱۷ سال از آن زمان تا کنون تنها کمتر از ۱۲ درصد آن عملیاتی ناقص شده است!

در ماههای آخر دولت نهم و دهم ،استاندار وقت و در جمع مدعوین بنیاد توسعه خوزستان در ماه مبارک رمضان گذشته، اظهار داشتند که گروهی ازاساتید دانشگاه و پژوهشگران را بکار گرفته و در طی چند سال حاصل مطالعات جامع آنها برای توسعه استان به یکCD تبدیل شده و ایشان در آن جلسه آنرا تحویل آن بنیاد کرد، اما تا این لحظه نه از محتوای آن CD کسی با خبر شد و نه در رسانه ها مطرح شد و نه به نقد گذاشته شده است و کسی نفهمید آیا این کار هزینه بر( ریالی و زمانی) باز هم یک مقاله زیبای پژوهشی است یا نقشه راه است،؟ آیا یک تعریف از توسعه است یا یک برنامه جامع است؟و در صورت برنامه ای بودن این برنامه ها که در اتاقها ی مطالعاتی تدوین شده چقدر واقعی و قابلیت اجرایی و میدانی دارد؟ و اگر قابلیت اجرایی دارد، چه میزان با واقعیات اعتباری استان و کشور سازگار است ؟و دهها سوال دیگر که چون فاقد صورت مسئله است، نه انگیزه ای برای طرح آنها و نه دلیلی برای پاسخ وجود دارد !!

رسانه های محلی هم تا کنون به این مهم نپرداخته اند و اصلا گویا آن را از رسالت کاری خود نمی دانند . فی الواقع هم مردم و هم مسئولان و مدیران و هم ارباب جراید ، مشغول یک روند سنتی و مرسوم اند وهمه بصورت جزیره ای در گیر رتق و فتق امور خودند. یکی بدنبال حیاط خویش وآن دیگری در فکر گردش امور جاری و آن سومی هم ملاحظه محدودیتهای قانونی و شبه قانونی داردو گامهای رسانه ای خود راکوچک و محدود و محتاطانه برمی دارد.وآخر الامر مثل همیشه روزی از پی روزی و مسئولی بعد از مسئولی می آید و می رودو پاسخگوئی هم هیچ جائی از قافیه ندارد ! لذاآنچه مشهود است، کمتر به توسعه پایدارشبیه است.زیرا؛

-آیا تصمیمات خلق الساعه ای و چند صد مصوبه هائی که در فاصله کوتاه ودر طول یک سفر چند روزه وزیران و هیأت دولت ارائه می گرد،د می توانند بعنوان برنامه توسعه ای مبتنی بر مطالعات استراتژیک تلقی شوند.؟

-آیا توزیع فله ای و کیسه ای(قجری) پول که تنها  در پاسخ به درخواستهای مطالعه نشده  استقبال کننده گان از سفر یک مسئول به استان و شهرها صورت می گیرد می تواند مبنای توسعه ی پایدار باشد.؟

-مدیریتهای استان ( که می بایست مصداق محور توسعه باشند) مطابق باکدام شاخص توسعه ای شناسایی، پذیرش و بکارگیری شده اند.؟

-آیا رضایت مندی عمومی از بهداشت ، رفاه ، امنیت ، اشتغال ، سرمایه ؛فرهنگ عمومی و…. در استان وجود دارد.؟ و آیا میتوان آماری از موفقیت های استان در این خصوص ارائه کرد؟

-آیا آموزش و پرورش استان متناسب با شاخص های توسعه عمل کرده و دارای سند توسعه ای مشخص و قابل دفاع است ؟ آیا تاکنون در مسیر توسعه و برابر با قابلیتهای استان حرکت کرده است؟آیا نقشه راه حرکت آن برای ایران درقرن ۱۴هجری شمسی تدوین شده است؟

-آیا اکوسیستم طبیعی استان و کیفیت آب و هوا وخاک استان در طرحهای اجرا شده در استان رعایت شده است،؟آیا از منابع آبی وزیستی استان حفاظت شده و شرایط بهتر شده یا بدتر شده اند؟

-آیا وسایل ارتباطی ( جاده ها و راهها، وسایل حمل و نقل خصوصی و عمومی ، رسانه ها ( دیداری و شنیداری) اینترنت و…. توانسته است همگام با شتاب توسعه در جهان(وحتی در سایر استانهای کشور) ، توسعه بیابند.؟

-آیا مردم از منابع طبیعی استان( مانند خاک کشاورزی، آب، ذخایر ومعادن زیر زمین ،انرژی ؛ برابر با قابلیت ها و شایستگی های خود بهره مند هستند.؟

-آیا عدالت اجتماعی اقوام رعایت شده است؟آیا خورده فرهنگ های بومی و اقلیمی محترم شمرده شده است؟ آیا حاصل اقدامات سلیقه ای مدیران توانسته دشمن را به مخالف و مخالف را به موافق تبدیل کند و فاصله ها را در جهت منافع انقلاب و نظام کم کند؟یا بر عکس حلقه های وصل را به فصل و علقه ها را به عقده های اجتماعی و وفاق قومی را به تفرق و تخاصم بدل کرده است و اعتماد عمومی را سلب نموده است؟

-آیا نسبت جمعیت شهری و روستایی برابر معیارهای توسعه بصورت متوازن حفظ شده و روستاها از خدمات قابل قبول و شرایط کار کافی ( از جمله آب و زمین) برخوردارند که به شهر هجوم نیاورند و پدیده حاشیه نشینی و معضلات بد اجتماعی و نا امنی و …. پیش نیاید؟

-آیا رسانه ها به قدری توسعه یا فته اند که از روز مره گی خارج و به بخشها ی کلان و اساسی توسعه بپردازند و مدیران استانی را در محورها ی صدگانه توسعه به چالش بکشند واسباب جهت گیری و هدف گذاری درست مدیران شوند؟ آیا این رسانه ها توانسته انداین اجازه را بیابند که حداقل همان مطالعه توسعه ای استان مربوط به دهه ۸۰ سازمان مدیریت و برنامه ریزی وقت استان را رسانه ای کنندوبه چالش بکشندو درستی یا نادرستی و سود و زیان آن را به کمک کارشناسان برای مردم توضیح دهند وبستر فرهنگی مناسب اجرای آن را فراهم کنند؟ آیا توانسته اند مدیران استانی را مجاب سازند تا برنامه های اجرائی خود در این راستا را اعلام وتبین کنند تامردم از میزان کارآمدی آنها مطلع شوند؟

– وسئوالات بسیار دیگر…..

لذا ضمن اینکه ما باید واقعیت را بپذیریم که در استان کارهای خوبی شده است ، اما با توجه به اینکه این کارها و اقدامات بر مبنای توسعه ای و برنامه ریزی جامع صورت نگرفته و با زمان صرف شده تناسبی ندارند و در قیاس با سایر استانهای همطراز موفقتر عمل نشده است .و  نظر به اینکه در خیلی از موارد دوباره کاریها و بازکاریها و معطل کاریهای سلیقه ای مشهود است، خوش بینانه اینکه  باید بگویم که استان در گذر زمان دچار ترکیبی از تغییرات خوب و بد شده که برآیند آن را باید استان راکمتر توسعه یافته یا ترکیبی از توسعه کمی و متوازن و پایدار دانست.و بیشتر شبیه به توسعه پاندولی و نوسانی است.

من بطور جدی امید دارم که در این خصوص رسانه ها  پیش قدم شوند و دانشگاه ها ، مدیران کلان استانی و ملی و دستگاههای مختلف استان را به چالش جدی بکشند و برای مردم شفاف سازی کنندتامعلوم شود که استان در کجای توسعه قراردارد.باید معلوم شود که استان برای توسعه چه برنامه مدونی دارد و زمانبندی اجرائی آن در طول  برنامه های پنج ساله بعدی و یا اسناد بالا دستی دیگر از جمله سند جامع توسعه ملی ، چه جایگاهی دارد .در آنصورت آیا نیروها و مدیریت های کنونی از قابلیت و جامعیت قرار گرفتن در محوریت توسعه پایدار برخوردار هستند ،عدالت اجتماعی (که یکی از محورها وشاخص های توسعه است) در این برنامه ها بطور جدی لحاظ شده است؟

به هر حال استان قابلیت های بسیار زیادی دارد و میزان توسعه تا این تاریخ اصلا تناسبی با این قابلیتها نداشته است. علی رقم یکسری تغیرات مدیریتی که تا کنون در استان شده و شاید هنوز زود باشد بطور جزم قضاوت کرد،اما همچنان امید است واقعا مسئولین استان نگاه توسعه محور داشته باشند و بتوانندکارنامه موفقی را در دولت تدبیر و امید ارائه نمایند. انشاالله وبه امید حق.

دکتر عباس حیصمی