سرطان محیط زیست!
نمی دانم تئوری پنجرهی شکسته ی جیمز ویلسون و جورج کلینگ را شنیدهاید. این دو جرم شناس آمریکایی استدلال کردند که جرم شهری نتیجه یک نابسامانی است. به عنوان مثال؛ اگر پنجرهای شکسته باشد و مرمت نشود، آنکس که تمایل به شکستن قانون و هنجارهای اجتماعی را دارد با مشاهدهی بی تفاوتی جامعه به این […]
نمی دانم تئوری پنجرهی شکسته ی جیمز ویلسون و جورج کلینگ را شنیدهاید. این دو جرم شناس آمریکایی استدلال کردند که جرم شهری نتیجه یک نابسامانی است. به عنوان مثال؛ اگر پنجرهای شکسته باشد و مرمت نشود، آنکس که تمایل به شکستن قانون و هنجارهای اجتماعی را دارد با مشاهدهی بی تفاوتی جامعه به این امر، دست به شکستن شیشه دیگر خواهد زد. دیری نمیپاید که شیشههای بیشتری شکسته میشود و این احساس آنارشیستی، بیقانونی و هرجومرج از خیابان به خیابان و از محلهای به محلهی دیگر گسترشیافته و با خود علائم و پیامهایی را به همراه خواهد داشت. به عبارتی این پیام را میدهد که ازاینقرار؛ هر کاری را که بخواهید مجازید انجام دهید بدون آنکه کسی مزاحم شما شود.
کوی فرهنگیان اهواز یکی از مناطق نزدیک فرودگاه در میان صدها هزار تن زبالهی ساختمانی محاصرهشده است. از فاصلهی ۵، ۶ متری محل سکونت مردم و در زمینهای وسیع حصارکشی شده شرکت نفت روزانه دهها تن نخالههای ساختمانی تخلیه میشود.من بهعمد عنوان یادداشت امروز خود را «سرطان محیطزیست!» نامیدم. چون زبالههای ساختمانی شبیه پدیدهی «متاستاز» در بدن انسان سرطانی عمل میکند. در این فرآیند سلولهای سرطانی به دلیل تغییر در ساختارهای نگهدارنده ی خود در مکان صحیح، از جای خود کندهشده و بهوسیلهی جریان خون و یا لنف به سایر نقاط بدن انتشار مییابند در این شرایط به این سلولها بدخیم میگویند و مرگ انسان سرطانی را رقم میزند.
نخالههای ساختمانی نیز همچون سرطان بهعنوان یک پدیدهی بدخیم در سلولهای شهر اهواز جاریشده است. برای من که در کوی فرهنگیان در فاصلهی ۸، ۹ متری با این سرطان محیطزیست زندگی میکنم. پیام شکوه آمیزی از اینکه فرهنگیان در محاصرهی نخالههای ساختمانی قرارگرفته برای شهردار منطقه ۳ اهواز فرستادم و از او خواستم بازدیدی از منطقه داشته باشد. راستش امروز هم خوشحال و هم در حیرتم که ساعت ۶:۳۰ صبح تلفن من زنگ خورد. از آنطرف خط، مجتبی یوسفی شهردار جوان، پرکار، متخصص و متعهد منطقه ۳ اهواز بهاتفاق همکارانش جهت بررسی موضوع در منطقه حاضر شدند.
خوشحالم که مگر میشود! مگر داریم! که پیام یک شهروند عادی موجب حضور شهرداری در ساعت ۶:۳۰ صبح در یک منطقهی حاشیهای شود! بهپاس این حضور از حاجخانم درخواست کردم از همان نانهایی که اهوازیها هرگز طعم و مزهاش را نچشیدهاند بپزد تا بعد از بازدید یک صبحانهی کاری با شهردار و همکارانش در منزل تشکیل دهیم.اما در حیرتم که بر اساس صحبتهای شهردار در این فقره، چقدر مشکلات ریزودرشت پیش روی شهرداری است. ما مردم چه تکلیفی داریم؟ سازمانهای خدماتی شهری دیگر چه وظایفی دارند؟ سازمان صداوسیما چطور باید فرهنگسازی کند؟ دستگاه قضایی و نیروی انتظامی در برخورد قاطع با پدیدههایی که محیطزیست شهری را نابود میکند چقدر آمادگی دارند؟ راستش کمی مأیوس شدم که اهواز از این سرطان بدخیم جان سالم به درببرد!
اهواز – لفته منصوری
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰