قصه تلخ یک معلول!

وظایف سازمان بهزیستی در تعامل با زیرمجموعه بویژه معلولان کاملا مشخص و مجالی برای اعمال سلیقه باقی نمی گذارد. از جمله این وظایف می توان به: پرداختهای نقدی و غیر نقدی به افراد و گروههای نیازمند و کمک به تامین حداقل هزینه زندگی آنان، تامین و عرضه خدمات مربوط به معلولین جسمی، ذهنی و اجتماعی […]

وظایف سازمان بهزیستی در تعامل با زیرمجموعه بویژه معلولان کاملا مشخص و مجالی برای اعمال سلیقه باقی نمی گذارد. از جمله این وظایف می توان به: پرداختهای نقدی و غیر نقدی به افراد و گروههای نیازمند و کمک به تامین حداقل هزینه زندگی آنان، تامین و عرضه خدمات مربوط به معلولین جسمی، ذهنی و اجتماعی قابل توانبخشی و غیر قابل توانبخشی از طریق نگهداری و مراقبت از آنان در واحدهای مناسب، ارائه خدمات آموزشی به معلولان، کمک به تامین مسکن مورد نیاز گروههای هدف، ایجاد فرصتهای شغلی برای گروههای هدف و توانمند سازی آنها، پیشگیری از آسیبهای اجتماعی همچون طلاق و خودکشی، ارزیابی ادواری از زندگی افرادی که از خدمات حمایتی بهره مند شده اند و استفاده از اطلاعات بدست آمده در بهبود کیفیت و کمیت خدمات و… اشاره کرد.

یکی از مراکزی که پدیده زشت تبعیض و دوگانگی در تعامل نباید به سمت آن برود، در حقیقت بهزیستی است که براساس آنچه بر سر سید رضا ف م ظاهرا این پدیده زشت توانسته است، مرزهای اخلاق و قانونمندی حاکم بر اداره بهزیستی شیخ بهاء اهواز را درنوردد و یک مدد جو را از دایره حمایت و پوشش (مورد نظر قانون) خارج سازد. طبق نظر کمسیون مربوطه، چشم چپ آقای ف م صدرصد نابینا (کوری مطلق) و چشم راست این جوان بسیار محروم نیز هفتاد و پنج درصد فاقد دید است و سازمان بهزیستی از سال 82 لغایت 89 نیز ایشان را در ردیف معلولان (نابینایی) قرار داده، اما از سال 90 تا به امروز و به دلایل کاملا نامعقول و غیرقانونی، مستمری ایشان را قطع کرده است. ف م که بدلایل خاص خانوادگی و از همان اوان جوانی نزد اقارب و بستگان زندگی می کرده و اکنون بدلیل سختیهای ناشی از معلولیت و برخی محدودیتها… این امکان را نیز از دست داده و برای هر شب خوابیدن تمنای مرگ می کند، قصه پر غصه زندگی تلخ و پر مرارت خود را اینگونه شرح می دهد:

*تا پایان سال 89 اوضاعم بد نبود اما بدبختی از زمانی شروع شد که یکی از عوامل بهزیستی در گوش من خواند که باید با هزینه بهزیستی به دانشگاه* *بروم و مدرک بگیرم که من بدون توجه به اینکه قصد ایشان خارج کردنم از لیست حمایت است پذیرفتم و ناخواسته خودم را در کلاس درس علوم سیاسی دانشگاه آزاد دیدم.* *رشته ای که لازمه آن حداقل وجود دو چشم نسبتا بینا بود* *زیرا کلاس درس ویژه معلولان نابینا نبود

خلاصه اینکه بعد از یک سال مشقت و استرس نتوانستم ادامه دهم و به همان شخص مسئول در بهزیستی که تنها قصد ایشان جدا کردنم از پوشش بهزیستی بود برگشتم و تقاضای بازگشت به وضعیت سابق را کردم اما ایشان زیر بار نرفت و اینبار مرا به دانشگاه پیام نور سوسنگرد معرفی که مشکلات ناشی از کوری شبه مطلق و ایاب و ذهاب و تامین هزینه های زندگی و عدم وجود سرپناه و …مزید بر علت شده است.* *مجددا به کمسیون ویژه تعیین نسبت بینایی مراجعه که نظریه کمسیون موید نظر قبلی آنها است اما این نظریه نیز نتوانست نظر مسئولان مربوطه را عوض کند و من تا این لحظه در بلاتکلیفی و سردرگمی ناشی از دوگانگی تعامل بهزیستی شیخ بهاء با خود به سر می برم و اگر مسئول ارشدی در این سازمان وجود دارد از ایشان می خواهم به مشکلاتم طبق قانون رسیدگی کند* در رابطه با آنچه بر سر آقای ف م آمده عرایضی را بعرض می رسانیم:

اول: موضوع الزام یک معلول به ادامه تحصیل تنها در صورت ابقای حمایت بهزیستی از ایشان از توجیه قانونی برخوردار است و آنچه بر سر ف م آمد در حقیقت خروج آشکار از جاده انصاف و عمل به وظایف خود بوده است.

دوم: مشکلات مالی سازمان یا ناتوانی آن در حمایت از معلولان تحت پوشش از جمله دلایل بوجود آمدن این قبیل ناهنجاریهای اداری است.

سوم: بر اساس شرح وظایف سازمان بهزیستی، ادامه تحصیل یک معلول منافاتی با ادامه حمایت از ایشان ندارد اما در مانحن فیه بگونه ای عمل شده که سازمان به هر قیمتی که شده، تلاش کرده است تا ف م را از این استحقاق خارج کند و وی را فی سبیل الله رها کند. خصوصا اینکه معلول فوق فاقد خانواده و مسکن است و تحت پوشش هیچ موسسه حمایتی نمی باشد.

چهارم: ریاست بهزیستی شخصا باید به این پرونده و موارد مشابه رسیدگی کند و راز تبعیضها و دوگانگیهای اداری مجموعه تحت مدیریت خود را شخصا بیابد. بطور طبیعی نمایندگان مردم اهواز در مجلس موظف هستند این موضوع را تا سرحد تحقیق و تفحص از عملکرد بهزیستی اهواز (بویژه شیخ بهاء) پیگیری و مانع از تضییع حق ف م و امثال ایشان شوند. بدیهی تر اینکه عواقب احتمالی که ممکن است بصورت تصمیم های ناخواسته فردی دامنگیر ف م بشود و حتی منجر به زوال وجودی ایشان گردد، متوجه مسئولین مربوطه خصوصا آنان که با انواع لطایف الحیل او را از حداقل حمایتها محروم کردند، خواهد بود. در پایان از ریاست بهزیستی استان و اهواز تقاضای ورود فوری و نجات این شهروند مظلوم را می نماییم.

 *علی عبدالخانی*

? *روزنامه وحدت* ? *سه شنبه 9 آذر 1395