زن، قتل های ناموسی ،اسارت

رستم خنیفر : بار دیگر جسد بی جان دختر نوجوانی در یکی از خیابان‌های اهواز جامعه ما را در ماتمی اندوهناک فرو برد این واقعه اسفناک در تاریخ ۱۴۰۱/۹/۱۱ رخ داد و گفته می شود به دلایل ناموسی است. بی شک این حوادث نماد رواج خشونت علیه زنان است و در اقشار مختلف و در […]

رستم خنیفر : بار دیگر جسد بی جان دختر نوجوانی در یکی از خیابان‌های اهواز جامعه ما را در ماتمی اندوهناک فرو برد این واقعه اسفناک در تاریخ ۱۴۰۱/۹/۱۱ رخ داد و گفته می شود به دلایل ناموسی است.
بی شک این حوادث نماد رواج خشونت علیه زنان است و در اقشار مختلف و در استان‌های زیادی دیده می‌شود. متاسفانه قتل زنان چه به دلایل ناموسی و یا اختلافات خانوادگی که توسط یکی از اعضای خانواده صورت می گیرد در حوزه جرایم خصوصی پیگیری می‌شود و معمولا پس از رضایت أولیاء دم، جانی از مجازات جان سالم بدر می برد. نمونه بارز آن محمدعلی نجفی وزیر سابق آموزش و پرورش و شهردار تهران که با اسلحه گرم همسر خود را کشت.
اما قتل های ناموسی نزد مردم عرب اهوازی ریشه در توسعه نیافتگی جامعه دارد. به یاد دارم در اواخر دهه هفتاد در مورد وضعیت جامعه عرب اهوازی با فعالان فرهنگی صحبت می کردم همه متفق‌القول بودند که جامعه ما در حال گذار است و کم‌کم قبیله‌گری را ترک کرده و به مدنیت روی می‌آورد و شاخص‌های مهمی چون فارغ التحصیلان دانشگاه بخصوص دختران و فعالیت های فرهنگی و سیاسی آنها همیشه مدنظر بود.
جامعه عرب اهوازی هم ثابت کرد که اگر کمی درهای دموکراسی بر روی آن باز شود جامعه پویایی است و می‌تواند با تشکیل احزاب سیاسی و تجمع‌های فرهنگی از تعصبات قبیله‌ای دوری جسته و زنان را از قید افکار پوسیده نجات دهند. آنان برای اولین بار در شورای دوم اهواز بدون تعصب قبیله‌ای و به صورت حزبی رأى دادند و در این کارزار موفقیت چشمگیری را کسب کردند. حضور زنان عرب در این موفقیت کاملا محسوس بود. حتی در انتخابات ریاست جمهوری بدون تعصب قومی در شهرهایی که بیش از نود درصد آنها عرب بودند به خاتمی رأی دادند و شمخانی به عنوان یک عرب اهوازی در این شهرها از رقیب خود عقب ماند زیرا در آن زمان مردم فکر می‌کردند اصلاح طلبان قصد دارند گامی برای جامعه عرب اهوازی بردارند.
بعد از این وقایع مردم عرب انتظار داشتند که حکومت برای خروج از نظام عشیره‌ای، برنامه مناسبی داشته باشد و با تقویت نهادهای مدنی و زیر ساخت‌های قضایی امکانات ورود به نوگرایی را در جامعه عرب اهوازی فراهم کند. لیکن با کمال ناباوری شاهد گردش ۱۸۰ درجه ای مسئولان به سمت شیوخ قبایل بودیم ناگفته نماند همین مسئولین در ابتدای انقلاب برخورد تندی باشیوخ کردند حتی در سال ۱۳۶۷ خیلی از شیوخ را فقط به خاطر شیخ بودن ،آنها را به دور ترین نقاط کشور تبعید کردند. بعد از این دعوت، بعضی از نهادهای حکومتی شروع به توزیع بیرق های قبیله ای در بین مردم کردند و طبعا بیرق جدید شیخ جدید می‌خواهد و بدین ترتیب شیوخ طوری تکثیر شدند که هر سه خانواده عرب دارای چهار شیخ جدید شدند و این سیاست‌ها باعث شد که نظام سنتی قبیله‌‌ای منضبط که در زمان قبل از انقلاب توسط یک شیخ قوی و مسئولیت پذیر اداره می شد(با تمام نقدهایی که بر نظام سنتی وارد است ) به یک نظام قبیله‌ای افسار گسیخته تبدیل شود نظامی که در آن گرفتن حق به زور بازو فضیلت محسوب می‌َشود و دخترعمو حق مسلم پسرعموست(این افکار فقط مختص مرتجعین است و اکثریت جامعه عرب اهوازی هیچ گونه سنخیتی با آنها ندارد). در موازات با این عملکردها اقتدار قانون در جامعه روز بروز کم رنگ می‌شد و رسوم پوسیده قبیله‌ای جای آن را می‌گرفت و این آغاز یک قهقرایی فاجعه‌آمیز است که در آن بعضی از زنان اسیر تعصبات واهی گشتند. این امر زمانی اتفاق افتاد که بیش از صدسال از عمر دادگاه‌های مدنی در اهواز می‌گذرد و هزاران دختر عرب در رشته های مختلف فارغ التحصیل دانشگاه‌ها هستند و خیلی از آن‌ها به عنوان وکیل دادگستری مشغول کار هستند.
مشکل اساسی که از اول انقلاب با آن مواجه شدیم این است که تنها قومیتی هستیم که حاکمیت به ما می‌گوید: “عشایر عرب ” در واقع مردم عرب‌ اصلا عشایر به مفهوم فارسی آن نیستند زیرا در زبان فارسی عشایر به معنی مردم کوچ‌نشین، در حالی که مردم عرب اهواز به علت وفور آب و جلگه ای بودن سرزمین آن‌ها شهرنشین یا در روستاها زندگی می‌کردند. حقیقتا زمانی که حاکمیت به چشم عشایر به ما بنگرد خیلی سخت است که از مدنیت و حقوق زنان صحبت کنیم. بدیهی است پیشرفت اجتماعی و زیرساخت تمدن هر جامعه‌ای ارتباط مستقیمی با کاربرد قوانین مدنی دارد و استفاده از عرف عشایری به جای قوانین مدنی جامعه را به دوران بدویت بر می‌گرداند.
علاوه بر موارد فوق ورود بیش از حد اسلحه غیرمجاز ، ورشکستگی مشکوک شرکتهای دولتی، فقر ، تبعیض آشکار ، خشک کردن هورها و رودخانه ها ، تصرف زمینهای کشاورزی توسط شرکتهای دولتی و عدم جذب نیروهای بومی موجب مهاجرت صدها هزار عرب به حاشیه شهر اهواز شد که به نام ” حزام الفقر العربی” (کمربند فقر عربی) معروف شد .و حاشیه نشینی با این وسعت مشکلات خاص خود را دارد که اولین قربانیان آن زنان هستند.
با این وجود اگر اراده ای در حکومت ایجاد شود و شروع به سرمایه گذاری، برنامه ریزی، آموزش های بومی، تقویت نهادهای مدنی، افزایش سواد رسانه ای، آموزش ارتباط مؤثر میان پدران و فرزندان که همه این موارد به عهده دولت‌ها و با همراهی نخبگان امکان پذیر است می توان از خیلی از این حوادث دهشتناک جلوگیری کرد.