امامزاده قاسم ; نگاهی به مردمشناسی زیارت – ۲
دکتر لفته منصوری :مساحت عرصه و اعیان امامزاده قاسم مهدیشهر سمنان ۶۰۰ مترمربع و مساحت بقعه ۲۱ مترمربع است. این بنا در سال ۹۴۳ هجری خورشیدی در دورهی صفویه ساختهشده و در تاریخ ۱۳۷۶/۱۲/۲۵ طی شماره ۳۵۴۸ به ثبت آثار ملی سازمان میراث فرهنگی کشور درآمده است. بنای آرامگاه شامل دو گنبد، ایوان، حرم و […]
دکتر لفته منصوری :مساحت عرصه و اعیان امامزاده قاسم مهدیشهر سمنان ۶۰۰ مترمربع و مساحت بقعه ۲۱ مترمربع است. این بنا در سال ۹۴۳ هجری خورشیدی در دورهی صفویه ساختهشده و در تاریخ ۱۳۷۶/۱۲/۲۵ طی شماره ۳۵۴۸ به ثبت آثار ملی سازمان میراث فرهنگی کشور درآمده است.
بنای آرامگاه شامل دو گنبد، ایوان، حرم و دالان است. برای رسیدن به حرم از یک راهروی ۱۶ متری میگذری که دارای ۱۰ طاقنما به ابعاد یکسان است. در قسمتهای نمای داخل، گچبریها و نقاشیهای زیبایی دیده میشود. در ضلع غربی صحن، حسینیهی بزرگی جهت انجام مراسم مذهبی ساختهشده که درب آن بهطرف حیاط باز میشود.
جوی آب زلالی که آبشخور آن چشمه زیارت است از زیر آرامگاه عبور میکند و از برابر خانههای خشت و گلی و دربهای چوبی کوچهها سان دیده و درختان پُرباروبَر توت و باغ و بوستانهای شهر را سیراب میکند. بدون آنکه کسی آب آن را گِل کند. چه میدانم شاید اهالی مهدیشهر به قول سهراب سپهری؛ کفتری یا بیشه و کوزهای یا تکه خشکیده نانی در دست درویشی یا تصویر زن زیبایی، افتاده در آیینه آب دیدهاند که آن را گِل نکردند.ترنم موسیقی آب در کوچهها روح انسان را سرشار از شورونشاط کرده و دستافشان میرقصاند:
روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا / در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی[۱]
و زیارتگاه قاسم با کارکرد هنری خود، مفاهیم اسلامی را با زبان هنر، تصویر و رنگ به انسان منتقل میکند. کاشیکاری، آجرچینی، گچبری، آیینهکاری، نقاشی، حکاکی، کندهکاری و … همگی زبان گویای هنر ایرانی و اسلامی است که با زائر حرف میزند و بهتر است بگویم تغزل میکند؛ و اینجاست که معماری چون ضیافتی از معنا، ذهن و روان زائر را سرشار از آرامش و نشاط میکند؛ و در این فضای دلانگیز و بهجتزا؛ جز این است که حافظ خاضعانه اعتراف میکند، آنچه هنرنمایی است، عشق یار است که مهندس اینهمه زیبایی و آراستگی شده است:
طربسرایِ محبت کنون شود مَعمور / که طاق ابرویِ یارِ مَنَش مهندس شد
وزیارت اساساً مقولهای انتزاعی است که زائر آن را انضمامی میکند. زائر، همان کنشگری است که انتزاع زیارت را به صحنه عملآورده و آن را متجلی میسازد و آن را مُنْضَم به باورهای خویش میگرداند. این چه تفسیری جز هبوط معنا دارد؟ آیا این الهام انسانی نیست؟ این چینش میوههای آسمانی، جز وحی درونی برای زائر نیست؟ زائر آنگاه آرام و قرار میگیرد که توانسته، شاهد قدسی را در آغوش بکشد، ببیندش. ببوسدش. ببویدش. بچشدش و لمسش کند و این است تجلی زیارت برای زائری که میخواهد از جادهی توسل – زیارت به اتوبان توکل – دعا ره بپیماید و به درگاه معبود خود شرفیاب گردد.
زائر با قرائت اذن دخول بهنوعی آمادگی ذهنی و روانی برای مواجهه با امر مقدس پیدا میکند یا به قول ویکتور ترنر[۲] در مرحله «آستانگی» قرار میگیرد. او که برای خروج از دنیای مادی و ورود به عالمی معنوی به لحاظ روانی نیاز به یک مرحله میانی دارد، با قرائت اذن دخول این مرحله را پشت سر میگذراند و آنگاه زائر میتواند به آرامشبخشی و تلطیف رنجها، یادآوری باورها، تداوم بخشی به امید و دستآویزی برای رسیدن به حوائج مادی و معنوی خود، دست یابد.
فرهنگ زیارت در همهی ادیان الهی و غیر الهی همچون اسلام، مسیحیت، یهودیت، بودیسم، هندوئیسم و غیره وجود دارد. معابد، مزارها، مکانهای طبیعی و مکانهای مرتبط با زندگی و فعالیت پیشوایان و قدیسیان[۳] یا شیء معجزه آمیز یا نقش و اثر است و چنین بازدیدی در نظامی پیچیده از رمزها، آیینها و رفتارها سازمان مییابد.[۴] یکی از انگیزههای مسیحیان برای حمله به سرزمینهای اسلامی، اشتیاق آنها برای زیارت مکانهایی بود که به باور آنان در مرکز جهان قرار داشت و یادآور حکایتهای کتاب مقدس و جانفشانی مسیح و قدیسیان بود، ولی توسط مسلمانان تسخیرشده و مورد بیحرمتی قرارگرفته بودند.[۵] مقدس و مهم بودن زیارتگاهها در آیین یهودیت نیز وجود دارد. آنها میکوشیدند در مکانهای مقدس و در کنار اشیای مقدس زندگی کنند؛ مانند مواردی که زندگی خود را در بیت لحم و یا تا پایان عمر در دیر کوه صهیون در بیتالمقدس سکونت برمیگزیدند.[۶] زیارت در مذهب هندو نیز از قدمتی تاریخی برخوردار است و در این مراسم عبادتهایی مانند غسل در آب به امید ریختن گناهان، صدقه و بخشش صورت میگیرد.
در نگاه اسلام، معصومین و اولیاء و صالحان بهعنوان راههای خداوند و رسیدن به امر قدسی و روحانی منقطع از دنیای مادی مطرح میشوند و در این مسیر نیز به فردی مقدس مبدل میشوند. این تقدس در بعد از رحلت و شهادتشان نیز مطرح است، چراکه در اسلام؛ ایشان، حتی بعد از رحلت و شهادتشان نیز در حکم زندگاناند و برای روا شدند حاجات، از ارواحشان میتوان درخواست وساطت کرد.[۷] لذا زیارتگاهها که محل دفن ایشان میباشد به مکانی مقدس تبدیل میشود. این امر بهقدری بر اعتقادات مؤثر بود که بسیاری از مسلمانان در طول تاریخ، آرزومند آن بودند که پس از مرگ در نزدیک زیارتگاه دفن شوند.[۸]
دلیل قرآنی مفسران، آیه ۸۴ سوره توبه است که بدان مشروعیت زیارت را اثبات میکنند: «وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ ۖ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ» هرگز بر مرده هیچیک از آنان، نماز نخوان! و بر کنار قبرش، (برای دعا و طلب آمرزش)، نایست! چراکه آنها به خدا و رسولش کافر شدند؛ و درحالیکه فاسق بودند از دنیا رفتند![۹] از این آیه استفاده میشود که پیامبر خدا (ص) بر جنازه مردگان نماز میخواند و به زیارت آنها میرفت و برای آنها طلب مغفرت مینمود؛ اما بعداً از چنین اعمال نسبت به منافقان نهی شد. اکثر مفسران با استدلال به این آیه، ایستادن بر قبر و دعا کردن را عبادتی میدانند؛ اگر چنین نبود، خدای سبحان نهی از این عمل را مخصوص کافر نمیکرد.
هر سنگ و خار این راه، سنجاب دان و قاقم / راه زیارت است این، نه راه گشت بازار
با زائران محرم، شرط است آنکه باشد / غسل زیارت ما، از اشک چشم خونبار[۱۰]
*پانوشت منابع و توضیح:*
*[۱]* – سعدی.
*[۲]* ویکتور ترتر (Victor Turner) انسانشناس بریتانیایی است که از مفهوم «مناسک گذار» آرنولد وان ژنپ زبانشناس و انسانشناس فرانسوی متأثر شده است. نگاه ویژه ترنر به نماد و تأکید بر لزوم تحلیل آن در بافت اجتماعی و آیینی است.
*[۳]* – رضوی زاده، ندا (۱۳۹۶)، ادراک تجربهی زیستهی زائران پیاده ایرانی در عراق (موردمطالعه: پیادهروی اربعین، آذر ۱۳۹۳، عراق)، فصلنامه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، دوره ۶، شماره ۴، ص ۲.
*[۴]* – همان، به نقل از وانکوار، ۱۳۸۱، ص ۵۳.
*[۵]* – بادکوبه، احمد و همکاران (۱۳۹۳)، مکانهای مقدس و تأثیر باور عامیانه مسیحیان نسبت به آنها در حملات صلیبی، پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی، سال ۴۷، شماره ۲، ص ۱.
*[۶]* – همان، ص ۳.
*[۷]* – ایرانی، حسین (۱۳۹۱)، زیارت مکتب محبت، چاپ هشتم، مشهد: نشر آستان قدس رضوی، ص ۳۶.
*[۸]* – عربخانی، رسول (۱۳۹۷)، زیارت عراق (پدیدهای فرهنگی با ابعاد سیاسی، برشی از مناسبات سیاسی ایران و عثمانی دوره قاجار)، فصلنامه شیعه شناسی، سال شانزدهم، شماره ۶۳، ص ۱۱۶.
*[۹]* – ترجمه از مکارم شیرازی
*[۱۰]* – شیخ بهایی
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰