آب ، گاومیش ، مرگ

این چه منطقی است که هواداری از مظلوم را چون کابوسی سیال غیرمجاز می داند در دوره ای که روزگارمان تیره و تار و تاریک است **** حالا_ از هرچه که بگذریم این ناخوشایند است بی احساسی عمیقی که اندک اندک ما را در می نوردد و پاورچین، پاورچین خزنده بر سرزمین مان سایه می […]

این چه منطقی است
که هواداری از مظلوم را
چون کابوسی سیال
غیرمجاز می داند
در دوره ای
که روزگارمان
تیره و تار و تاریک است

****
حالا_
از هرچه که بگذریم
این ناخوشایند است
بی احساسی عمیقی
که اندک اندک
ما را در می نوردد
و پاورچین، پاورچین
خزنده بر سرزمین مان
سایه می گسترد.

**
مسموم شده ایم
از بس
مکرر شنیده ایم
افعی حرف هایی که روح زمانه را
جریحه دار
و قلب مردمان را
متالم می سازد
اکنون در مهندسی آب و انرژی
آن که دم فرو می بندد
شیطان اخرس
و آن که فریاد نمی زند.
شریک مجرم است.

****
هرچند که این مردمان
هنوز نفس می کشند
و با سیلی های نسیه
صورت شان را سرخ نگه می دارند
اما دیگر
هیچ رمقی در بازوان شان نیست
اما، دیگر
هیچ امیدی به فردایشان نیست
فردایی بس دهشتناک
در گرگ و میش سیل و خشکسالی

***
به میان مردم برویم
در سه گانه ی آب و گاومیش و مرگ
نوحه سر دهیم
عمرمان تلف شده است
بخاطر دم فرو بستن
بابت این که
خطر تفرقه را
جدی نگرفته ایم
و اراده خود را
به سادگی بخشیدیم
و زورمان را به التماس دادیم.

**
اری،
توانایی ما
ناچیز نبود
خود را به خواب زده بودیم
طوفان ها را ندیدیم
ناگهان ما را بلعیدند
آنجا که تعدی بود و اعتراضی نشد
حماقت جولان می زد
در بحران هایی که آمدند
ما تنها تماشاگر بودیم.

 

 

عبدالرحمن نیک سرشت