پیش‌پا افتادگی جنایت

حمزه سلمان‌پور :کاری که پدر و مادر بابک خرمدین با او، خواهر و دامادشان کرده‌اند تنها یک قتل جنون‌آمیز نیست. مثله کردن، ریشه در باوری دارد به نام «تحقیر بدن»! روشی از اعدام که در قرون وسطی رایج بود و یکی‌ از هولناک‌ترین شیوه‌های مجازات محسوب می‌شد.به نظر می‌رسد قتل‌های زنجیره‌ای خانواده‌ی خرمدین از روی […]

حمزه سلمان‌پور :کاری که پدر و مادر بابک خرمدین با او، خواهر و دامادشان کرده‌اند تنها یک قتل جنون‌آمیز نیست. مثله کردن، ریشه در باوری دارد به نام «تحقیر بدن»! روشی از اعدام که در قرون وسطی رایج بود و یکی‌ از هولناک‌ترین شیوه‌های مجازات محسوب می‌شد.به نظر می‌رسد قتل‌های زنجیره‌ای خانواده‌ی خرمدین از روی آگاهی انجام شده‌ و هدف قاتلان همان تحقیر بدن بعنوان یک «کلِ معنادار» و با ارزش باشد. به این معنی که آنها مجازات قربانی را تنها در ستاندن حق زندگی و کشتن، کافی نمی‌دانند و قطعه‌قطعه کردن بدن او را به‌عنوان مرحله‌ای دیگر و در واقع مجازات تکمیلی انجام می‌دهند که مستحق آن است.

«سو بِلَـک» یکی از کالبدشناسان و انسان‌شناسان قانونی پیشرو در جهان است. مهارت‌ او در حل بسیاری از پرونده‌های جناییِ مهم حیاتی بوده است.وی که یک متخصص پزشکی قانونی بود در کتاب «زندگی در مرگ» اشاره‌های جالبی درباره «فعل قتل» می‌کند او می‌گوید، بسیاری از قاتلان بعد از کشتن، تلاش می‌کنند بدن مقتول را تکه‌تکه‌ کنند و به شکلی از شر آن خلاص شوند اما اغلب کم می‌آورند و از ادامه‌ی کار منصرف می‌شوند. چون این عمل زمان‌بر، تخصصی و نیاز به ابزار و البته زمان طولانی و مهم‌تر از آن جرأت و جسارتی سنگدلانه دارد.

او در این کتاب درباره‌ی چالشی صحبت می‌کند که قطع عضو برای یک قاتل به دنبال دارد (‌بریدن استخوان آسان نیست؛ چاقو این کار را نخواهد کرد)‌ و مشکلات جابه‌جا کردن یک بدن مثله شده وقتی اعضای داخلی بدن در معرض دید قرار می‌گیرند، به شدت مشمئز کننده و ترسناک‌اند و بوی واقعا بدی ایجاد می‌کنند. ​همین چالش‌ها باعث می‌شوند حال قاتل بد و به راحتی توسط پلیس شناسایی و دستگیر شود.با این تفاسیر، جنایت بسیار حرفه‌ای که به دست پدر و مادر پیر خرمدین‌ها انجام شده را نمی‌توان اتفاقی، از روی عصبانیت یا حتی ناشی از فشار روانی مزمن به حساب آورد چرا که بر اساس ظواهر موجود هیچ آثار پشیمانی در گفتار و رفتار آنها مشاهده نمی‌شود.

اضافه بر همه‌ی چالش‌های هولناکِ قتل و سلاخی، قربانی فرزند آنها بوده و این گزاره، حادثه را دهشتناک‌تر می‌کند. فعلی که فقط از یک هیولای خیالی بر می‌آید.در واقع هیچ انسانی ابتدا به‌ساکن هیولا نیست، اما هر انسانی می‌تواند به مرور زمان تبدیل به شخصی شود که به اعمال هیولایی مبادرت ورزد چه فرزند باشد و چه پدر یا مادر، چه پیر باشد و چه جوان.از کودکی به ما گفته می‌شود که پدر و مادر خیر ما را می‌خواهند حتی اگر شری از سوی آنها متوجه ما شود بایستی آن را به‌خاطر خیر بزرگی که در نیت آنها است نادیده بگیریم و سکوت کنیم بدین ترتیب فرهنگ سرکوب فرزند در خانواده به امری طبیعی و مقدس تبدیل می‌شود تا جایی که والدین احساس می‌کنند صلاحیتِ تنبیه و تصحیح خطای فرزند را دارند.

«هانا آرنت» اصطلاحی دارد به‌نام «پیش پا افتادگی جنایت». به این معنا که اگر انسان‌ها روند مشخصی را طی کنند، به راحتی تبدیل به هیولا می‌شوند و جنایت برای آنها به یک مساله پیش پا افتاده بدل می‌شود. یک استاد دانشگاه، یه کودک مهربان، یک زن آرام، یک مرد رمانتیک یا یک پیرمرد خواستنی، به راحتی می‌شود یک جانی تمام عیار! نمونه عینی این ماجرا همین سرهنگ بازنشسته، اکبر خرم‌دین است که از یک پدر ۸۱ ساله به یک قاتل بی‌رحم و خونسرد تبدیل شده است کسی که قتل فرزندان خود را چنان پیش‌پا افتاده قلمداد می‌کند که بابت آن نه‌تنها پشیمان نیست بلکه با افتخار دستان خونین خود را به علامت پیروزی بالا می‌برد.

آرنت معتقد است برای اینکه این وضعیت پیش بیاید فرد نیازمند یک «اتوریته ی مشروع» است. یعنی ساختاری که از نظر او ساختار منسجمی به نظر می‌رسد و جوازی که آن ساختار برای ارتکاب خشونت به شخص می‌دهد.به نظر می‌رسد مقدس‌ دانستن نهاد خانواده و بی‌ریا و خیر مطلق دانستن افراد در نقش والدین می‌تواند در مواردی، همان روندی را فراهم کند که به انواع خشونت علیه فرزندان اعم از تنبیه بدنی، تحقیر کلامی و قتل‌هایی تحت عناوین مختلف منجر شود.غافل از اینکه همین والدین در سطح جامعه نقش‌های دیگری دارند که در آن چه بسا فرشته و‌ بی‌ریا نیستند.