اسلام ، فمنیسم باید ها و نبایدها – ۱

وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ﴾.♦ سوره النساء (۳۲).هر ایدئولوژی دارای یک برنامه منسجم و یک سری مبانی ، ساختار و اموزه هایی است که برای ان وضع شده و مختص ان است […]

وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ﴾.♦ سوره النساء (۳۲).هر ایدئولوژی دارای یک برنامه منسجم و یک سری مبانی ، ساختار و اموزه هایی است که برای ان وضع شده و مختص ان است که اورا از سایر ایدئولوژی ها متمایز می سازد و ادغام و یا لعاب بخشی و تلطیف و یا تشدید و دخل وتصرف درانها و دادن عنوان اسلامی بدان ها شاید امر عبث و بیهوده ای باشد از این قبیل مثلا دمکراسی اسلامی ، حقوق بشر اسلامی ویا فمنیسم اسلامی و از اینگونه موارد بهترین کار و منطقی ترین روش مقایسه انها باهم و یا بررسی وجوه مشترک و یا موارد اختلاف انهاست.

همانگونه که بسیاری میدانند جنبش فمنیسم از جهت دفاع از حقوق زنان و تلاش برای برابری انهابا مردان در دو قرن اخیر انهم در غرب براه افتاد ابتدابسیار محدود بود و بعد و به سایر نقاط دنیا کشیده شد[ فمینیسم بیش‌ترین تمرکزِ خود را معطوف به تهدیدِ نابرابری‌های جنسیتی و پیش‌بردِ حقوق، علایق و مسایل زنان کرده‌است. فمینیسم عمدتاً از قرن ۲۰ میلادی با «انتشار اولین اساس‌نامه حقوق بشر» پدید آمد. زمانی که مردم به‌طور گسترده‌ای این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب می‌شوند. بخشی از حقوقِ زنان دربرگیرندهٔ این موارد می‌شود:تمامیتِ بدنی و خودمختاری، حقِ رأی، حقِ کار، حقِ دستمزدِ برابر به‌خاطرِ کارِ برابر، حقِ مالکیت، حقِ تحصیل، حقِ شرکت در ارتش، حقِ مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت؛ حقِ سرپرستیِ فرزندان، حقِ ازدواجِ آزادانه و آزادیِ مذهبی، و آزادی در برابر تمام تصمیمات، حق انجام کارها بدون اجازه همسر یا پدر، حق خروج از کشور بدون اجازه ی همسر.] لازم به ذکر است این مطالبات ابتدا بسیار محدود و در حد حق رای بود و بعد وسعت پیدا کرد

طراحان و بانیان این حرکت اجتماعی بدنبال کشیدن زنان از زیر سلطه مردان و دادن استقلال رای ونظر و عمل در زندگی و تعریف علایق و سلایق و خواسته های خود بوسیله خود بانوان بودند اما همانند بسیاری از مکاتب و ایدئولوژی های دیگر دارای قرائت های گوناگون و متکثری است و قرائت واحدی ندارد ، شاید در مبانی و اصول کلی مورد قبول همه باشداما در تفسیر و درجزئیات اختلافات فراوانی وجود دارد.صاحبان این اندیشه در بسیاری از حوزه ها مانند اخلاق ، عرف و سنت ورود نمودند و دارای نظریاتی هستند که خارج از مقال ماست.ما در اینجا می خواهیم مقایسه ایی هرچند اجمالی داشته باشیم بین مبانی این ایدئولوژی و جنبش با مبانی و اموزه های اسلام در مورد زنان و حقوق انها ، که ایا اسلام با این اموزه ها و خواسته ها مخالفتی دارد و یا خیر ؟

و یا اصلا نه تنها مخالف نیست بلکه بر انها صحه هم میگذارد و مهر تایید میزند و این استقلال و حاکمیت بر سرنوشت خویش را از جانب بانوان را تماما و یا بخشی از انها را می پذیرد و خود داعیه انهاست .
(دراینجاوبصورت یک جمله معترضه بایدیاداور شد که بررسی همه این موارد انهم بصورت کلی شاید درست نباشد و فرق است با بانویی که با طیب خاطر و هوشیاری تمام پذیرفته که بخشی از این حقوق را با امضای سندی بنام ازدواج به دیگری واگذار کند با سایر بانوان دیگر )

همانگونه که در بالا ذکر شد اسلام هم بعنوان یک ایدئولوژی دارای یک سری قوانین ، احکام و اموزه هایی است که برای پیروان خود وضع کرده و اجرای انها را بر پیروان خود واجب نموده و تخطی از انها را گناه شمرده حالا چون بسیاری از این احکام و قوانین کلی هستند و فهم انها برای عموم مشکل و نامفهومند و باید تبیین و تفسیر شوند در اینجا به افرادی تحت عنوان فقیه و عالم اسلامی محتاج میشویم که این قوانین را برای ما روشن و فهم انها را برای همگان اسان سازند نقش و جایگاه فقه ها و دانشمند این علم با توجه به تعریف بسیار ساده برای ما کاملا مشخص گردید.که انچه اسلام و قوانین ان را برای همه مشخص میکند ، باید ها و نبایدها و احکام ان را برای مسلمین و حتی غیر مسلمین مشخص میکند فقه است

این فقه است که به ما میگوید که این کار را انجام بده (در صورت نبود نص صریح) و یا از ان اجتناب کن و در تفسیر همه این موارد نظر فقیه و استنباط او دخیل است حالا اگر میگویند که مثلا اسلام گفته که زنان باید اینگونه باشند و اینچنین رفتار کنند منظور فقه است که این قیود و محدودیتها راایجاد کرده و شاید با روح اسلام هم سازگار نباشد البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که همانگونه که بیشتر ذکر شد این تفاسیر و دیدگاه ها ممکنه واحد نباشد

مثلا شهید مطهری معتقد است که فقه تنها مختص به احکام فردی و احوال شخصیه نیست و در بسیاری حوزه ها می تواند ورود کند و باید هم ورود کند برخلاف یک گروه از فقیه هان دیگر که معتقدند مسائل اجتماعی ربطی به وظایف یک فقیه ندارد که در مورد انها نظر بدهد و حکم صادر کند.باز هم خود شهید مطهری معتقد است که فقه در بسیاری از حوزه مانند تجارت ، بازرگانی و معاملات و روابط بین اللملل در دوران اخیر از خود انعطاف زیادی بخرج داد و و تغییراتی در خود بوجود اوردو تا حدودی پذیرفت خود را طبق رویدادها جهانی ابدیت کند اما در حقوق خانواده از خود مقاوت بیشتری نشان داده و با احتیاط و کندی گام برداشته و با کل گویی اکتفا نموده و با اینکه از بیش از یک سده ازاین تغییر وتحولات در حوزه خانواده گذشته فقه نتوانسته نارسایی ها و معایب موجود را برطرف نماید و برای تک تک انها راه حل و پاسخ مناسبی بدهد واقع امر این است که فقه با بسیاری از حقوق درخواستی از جانب بانوان مخالفت کرده و استقلال زن را نپذیرفته و حتی مخالف ان است واستنادانها هم به ایه ۳۴سوره نساء است ( الرجا ل قوامون علی النساء) ……

رحیم طبیشی