مرعشی: وزیر کشور دل در گرو اردوگاه پیروز انتخابات 92 ندارد/ کسی که می گوید «من به حزب وابسته نیستم» مانند این است یک فرد در اجتماع بگوید که من خانواده ندارم
یک سال از پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، برداشت شما بهعنوان سخنگوی سابق حزب کارگزاران از عملکرد یک ساله دولت چیست؟ در چه حوزه هایی موفق بود و اگر نقطه ضعفی داشته، علت آن چیست؟ 24 خرداد 92 از نظر بنده یک نقطه عطف بود. در واقع ما در مسیری قرار گرفته […]
یک سال از پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، برداشت شما بهعنوان سخنگوی سابق حزب کارگزاران از عملکرد یک ساله دولت چیست؟ در چه حوزه هایی موفق بود و اگر نقطه ضعفی داشته، علت آن چیست؟
24 خرداد 92 از نظر بنده یک نقطه عطف بود. در واقع ما در مسیری قرار گرفته بودیم که نمی توانستیم از حقوق ملی خود در عرصه بین المللی دفاع کنیم.از سوی دیگر شیطنت ها، کینه توزیهای خارجی و وجود مخالفان سرسختی به نام صهیونیست ها در منطقه، در کنار اشتباهات و ندانم کاری های داخلی باعث شده بود که بهطور نسبی، اجماعی علیه ایران ایجاد شود. اما امروزه با پشت سرگذاشتن این شرایط ما در آستانه دستیابی به یک توافق بزرگ با جهان هستیم و این دستاورد بزرگی است که در این دولت حاصل شده. در عرصه فرهنگی و اجتماعی هم مردم از آرامش بیشتری برخوردار هستند، در عرصه اقتصادی و مدیریتی، مدیران لایق به عرصه بازگشته اند. همچنین حرف نخبگان از سوی دولت شنیده میشود. علاوه بر اینکه در این مدت سیاست های درستی برای کشور اتخاذ شده است. اینها، همه دستاوردهای مهم دولت در همین دوره کوتاه است. به نظر من طبیعی است، زمانی که خردمندان و عقلا و صاحبان تجربه یک کشور به عرصه مدیریت بازگردند، شرایط به سمت بهبودی برود. اگر انتقادی هم هست، انتقاد در حوزه هایی است که دولت باید برای تکمیل این حلقه های موفقیت خود، اقدامات موثرتری کند.
بهنظر شما دولت در یکسال گذشته در چه بخشهایی ضعیف عمل کرده است؟
برخی از این انتقادات به حوزه سیاست داخلی برمیگردد. به نظر من، وزیر کشور دل در گرو اردوگاه پیروز انتخابات 92 ندارد، دغدغه و اولویت او با دغدغه، اولویت و معدل جبهه پیروز فاصله دارد. طبیعی است که این موضوع برای پیکره سیاسی کشور نویدبخش و امیدبخش نبوده است. در حوزه مجلس هم انتقاداتی وارد است. دولت گذشته دو برخورد چکشی و تند با مجلس انجام داده بود که جلو مداخلات نمایندگان در عرصه داخلی و مدیریتی را گرفته بود و دیگر اینکه اساسا مجلس را فاقد جایگاه دانسته و آن را از مدار مسایل اصلی کشور خارج کرده بود. دولت آقای روحانی و شخص ایشان برای بازسازی جایگاه مجلس و توجه به نقش آن اقدامات مهمی انجام داد. اما این اقدامات نباید منجر به این شود که نمایندگان بخواهند در مسایل اجرایی و مدیریتی کشور و استانها دخالت مستقیم داشته باشند. این نقدی است که نه به خود رییسجمهور اما به برخی از وزرا وارد است که آنها از اختیارات خودشان در مقابل دخالتهای نابجای برخی نمایندگان دفاع نکردند. این موضوع را نقد میکنیم تا دولت متوجه شود که باید در جایگاه خود استقلال داشته باشد؛ همان طوری که مجلس در قانونگذاری مستقل است و هر دو قوه باید در اجرای وظایف خود مختار باشند.
می خواهیم از منظر دیگری به این موضوع نگاه کنیم. شاید همه تقصیر هم بر دوش مخالفان دولت نباشد، شاید بخشی از این اشکالات به این موضوع بازمی گردد که اصلاح طلبان در طول این سال ها و به ویژه سالهای اصلاحات نتوانستند با کادرسازی از طریق احزاب و گروه ها روند ورود افراد را به سطوح قدرت و مدیریت تغییر دهند. شاید اگر روند تحزب به درستی پیش رفته بود، وضعیت الان به گونه دیگری بود؟
اینکه ما هم در آشفتگی سیاسی هشت سال گذشته سهم داشتیم، با شما همراه هستم. اما اینکه تنها اصلاح طلبان مسوول ضعف تشکیلات و احزاب در کشور باشند را نمیپذیرم. از نظر من ضعف ما در موضوع احزاب به سه دلیل است؛ اول اینکه در جمهوری اسلامی هنوز احزاب جزیی از نظام و پازل سیاسی تلقی نمیشوند. احزاب عموما بهعنوان پارازیت و عنصر مزاحم محسوب می شوند. تا نظام به احزاب سیاسی احساس نیاز نکند، آنها را جزیی از خود نداند امنیت لازم را نمی توان از احزاب انتظار داشت. اگر انتظار داریم که مردم در انتخابات شرکت کنند، آیا حضور سازمانیافته آنها را هم انتظار داریم؟ جواب به این سوال منفی است.
من یک پرانتز باز کنم، نمی شود که همه چیز را گردن نظام انداخت. من موافقم که رویکرد مناسبی به برخی احزاب اصلاح طلب؛ وجود نداشته است اما منهای این موضوع، خود احزاب نمیتوانستند که با فعالیت جدی و کادر سازی جریان را به نفع خود تغییر دهند؟
حرف من کامل نشد. مساله دوم بحث قوانین و مقررات است، به خصوص قانون انتخابات که احزاب با آن سروکار دارند، گروه ها و تشکل ها در آن هیچ جایگاهی ندارند. یعنی فردی عضو حزبی باشد یا نباشد، تاییدیه یک حزب را داشته باشد یا نداشته باشد، این موضوع در قانون انتخابات دیده نشده است. شورای نگهبان هم فارغ از روابط تشکیلاتی این افراد، به بررسی صلاحیت ها میپردازد. این در حالی است که این کار در کشورهای دیگر توسط احزاب صورت میگیرد. آنها مراقبت میکنند تا افراد صاحب صلاحیت وارد مقوله انتخابات شوند. سومین نکته، حزبگریزی فعالان سیاسی و مردم ایران است که به یک فرهنگ تبدیل شده است. شما این جمله را خیلی شنیدید که مثلا یک فعال سیاسی بگوید «من وابسته به هیچ حزبی نیستم»، این حرف به قدری زننده است که مانند این است یک فرد در اجتماع بگوید که من خانواده ندارم. در چنین فضایی احزاب طبیعتا نمی توانند نقش لازم را ایفا کنند.
با همه این محدودیت ها که شما برشمردید، آیا احزاب میتوانستند بهگونه ای رفتار کنند تا دستکم علاقه مندان به کار سیاسی را جذب کنند.
حتما میشد. ما در دوره اصلاحات سه تجربه داریم. یکی تجربه شوراها بود که در آن موفق شدیم و به تجربه ماندگاری هم تبدیل شد. تجربه دیگر، یکی در حوزه گسترش و توسعه احزاب بود و دیگری در گسترش و توسعه در حوزه مطبوعات، که در این دو ناموفق بودیم. ما باید همانطور که در شوراها تشکیل و تداوم آن را بهعنوان یک اقدام جامع و همراه با نظام تعریف کردیم، همانطور هم باید احزاب و توسعه آن و نیز توسعه مطبوعات را با این گرایش که مطبوعات و احزاب مکمل نظام تلقی بشوند، تعریف می کردیم، حتما موفق می شدیم.
احساس می کنم شما ناخود آگاه در این مباحث گریزی به دولت می زنید، من همه صحبت های شما را در مورد نگرش ها و قوانین مرتبط با احزاب می پذیرم. اما بحث من این است که خود احزاب کم کاری کردهاند. به عنوان نمونه همین حزب کارگزاران که سهم بزرگی در انتخابات 76 داشته، چرا در سالهای اصلاحات به گسترش کار تشکیلاتی فکر نکرده است. چرا به این فکر نکردید که به بدنه هوادار خود شکل بدهید یا شاخه های حزب را فعال کنید؟
من ضعف کارگزاران را در گذشته از شما میپذیرم. اما باید بگویم ما از ابتدا یک حزب میانهرو و معتدل تلقی میشدیم. اما جامعه سیاسی بعد از دوم خرداد جامعه رادیکالی شد و حرفهای ما در آن زمان خریدار نداشت. بنابراین اگر ما میخواستیم بر کار تشکیلاتی خود اصرار داشته باشیم، در عوض بیشتر موقعیتهای سیاسی و اجتماعی خود را از دست میدادیم. من بهعنوان یکی از موسسان حزب کارگزاران در مجلس پنجم کاملا فعال بودم اما در مجلس ششم کاملا گوشهنشینی اختیار کرده بودم. چون جو رادیکال بود و من یا باید با دوستان دیگر بر سر تندروی مخالفت میکردم تا هوادار داشته باشم که این موضوع مشی ما نبود یا باید قافیه را واگذار میکردیم به دوستان رادیکال خودمان. ما مجبور بودیم در دورهای فعالیت خود را کمرنگ کنیم تا جامعه از رادیکالیسم، تحریم و مقابله به مشارکت و انتخاب نسبی روی بیارود. زمان زیادی برد تا رادیکالترین دوستان ما در جبهه اصلاحات که به انتخاب حسن روحانی بهعنوان نایبرییس مجلس پنجم به ما انتقاد میکردند، انتخابات 92 به انتخاب آقای روحانی روی بیاورند. بنابراین نیاز بود جامعه سیاسی ایران این سرد و گرمی سیاسی را تجربه کند.
اما این دلیل نمی شود که شما بخواهید فتیله فعالیت حزب خود را پایین بکشید؟ بهرغم انتقادات شما، اما فضای سیاسی پرشوری ایجاد شده بود و این فضا باعث شده بود تا احزاب با جان دیگری فعالیتهای سیاسی و حزبی خود را پی بگیرند. شما میتوانستید بدون آنکه وارد رقابت با آنچه تندروی میخواندید، شوید فعالیت خود را قوام ببخشید؟ شما از سال 73 حزب تشکیل داده بودید و فضای اصلاحات این امکان را فراهم میکرد که بتوانید کار تشکیلاتی قوی تری را دنبال کنید؟
من انتقاد شما را می پذیرم. اما شما یادتان رفته که در همان سال ها دبیرکل ما زندان بود…
دبیرکل زندانی بود، فعالیت های حزب که به دبیرکل محدود نمی شود. شما میتوانستید به فعالیتهای حزبی خود ادامه بدهید. چون برداشتی که از کارگزاران وجود دارد، این است که این حزب خیلی تشکیلاتی عمل نمیکند. گویا یک عده دوست هستید که خودتان به نیرو و اراده خودتان کار را به پیش میبرید و خیلی به گسترده شدن بدنه حزب نیازی ندارید؟
انتقاد شما را می پذیرم. به همین خاطر هم تجدیدنظر کردهایم و مشغول بازسازی فعالیت های حزب هستیم.
آیا تا قبل از این، اعتقادی به گسترده شدن تشکیلات و ورود افراد جدید به حزب نداشتید و فکر می کردید که خودتان چند نفر می توانید برنامه های حزب را پیش ببرید؟
اساسا کارگزاران در یک دوره، بیشتر شبیه یک نهضت بود تا یک حزب سازمان یافته. بیشتر به یک نیروی فکری پیشبرنده به کشور فکر می کردیم که بر شاخص های کشور اثر بگذارد و راه هایی را برای پیشرفت کشور پیشنهاد بدهد. ما بیشتر یک حزب تکنوکراتی بودیم تا یک حزب اجتماعی و سیاسی. الان فکر می کنیم که شرایط برای تبدیل شدن کارگزاران به یک حزب تمام عیار فراهم است.
یعنی در این سال ها فراهم نبود؟
نه. ضمن اینکه این آمادگی در درون حزب و همین طور موسسان هم وجود نداشت.
چرا؟ چه نگاهی غالب بود که فکر میکردید خودتان برای حزب کفایت میکنید؟
موقعیت کارگزاران طوری بود که فکر می کردند در همه شرایط، به غیر از شرایط هشت ساله احمدی نژاد، می توانستند نقش خود را در مجلس و دولت حفظ کنند. نیروهایی بودند که شخصیت های قابلی در آنجا جمع بود و هر جناحی که پیروز می شد به توانایی و مدیریت کارگزاران نیاز داشت.
شاید هم بهخاطر ارتباطاتی که کارگزاران داشت؟
ارتباط نه، توانایی.
شما به نقش ارتباط قایل نیستید؟ اینکه حزب به آقای هاشمی منصوب می شود یا آنکه فرزندان آقای هاشمی در حزب هستند؟
این هم موثر است، اما نه آنقدر که توانایی خود افراد موثر است. مثلا آقای جهانگیری معاون اول آقای روحانی شده اند. این انتخاب نه به خاطر رابطه، بلکه به خاطر توانایی، سابقه و مقبولیت ایشان، هم در بین اصلاح طلبان و هم نیروهای معتدل و میانهرو اصولگرایان است. این جایگاه شخصی اعضای شورای مرکزی و هیات موسس و این موقعیت، آنها را بینیاز میکرد از اینکه بخواهند به سمت جمع کردن عِده و عُده اجتماعی باشند.
این به لحاظ تفکر حزبی، تفکر درستی نیست؟
نه.
این نحوه تفکر الان اصلاح شده است؟
تجربه این هشتسال خیلی چیزها را به همه فهمانده است.
برخی منتقدان، کارگزاران را معمولا یک گروه محفلی میدانند تا یک حزب به معنای واقعی. مثلا در آستانه هر انتخاباتی دور هم جمع و بعد از آن هم دوباره پراکنده میشوند. آنان میگویند در طول این سالها هم ارادهای در کار نبوده تا تشکیلات کارگزاران را به لحاظ کار جمعی گسترش دهد. انتخابات 24 خرداد چه چیزی را تغییر داد که الان کارگزاران به فکر کار تشکیلاتی و کادرسازی افتاده است؟
این به دلیل نیازی است که الان کشور به تحزب احساس میکند. از سوی دیگر علاقهای که در مردم و جوانان برای عضویت در احزاب و تشکلها به وجود آمده، باعث شد که حزب تشویق شود.
ببینید، اگر حزب برای به دست آوردن قدرت به فکر گسترده شدن تشکیلات افتاده است، که این موضوع تقریبا به غیر از دوره احمدی نژاد برای کارگزاران محقق شده بود و الان هم یکی از اعضای حزب به عنوان بلند پایه ترین مقام بعد از رییس جمهور سمت گرفته است، پس دلیل واقعی برای کار تشکیلاتی چیست؟
نیاز جامعه و علاقه جوانان.
یعنی تا قبل از آن این نیاز احساس نمیشد؟
نه. این گرایش این قدر قوی نبود.
گرایش به حزب کارگزاران یا احزاب؟
علاقه به کارگزاران و علاقه به احزاب این قدر نبود.
الان در چه شرایطی هستید و حزب را چگونه قرار است بازسازی کنید؟
هماکنون حزب در حال تجدید سازمان است. این بازسازی از شورای مرکزی شروع شده و به کمیتهها و کانونها رسیده و قرار است نیروهای قبلی بازیافت شده و بعد هم عضوگیری جدید انجام شود.
به نظر میرسد که انتخابات شورای مرکزی جدید چندان منطبق با کار حزبی نبوده و شما طی بیانیهای اعلام کردید که چند نفر به شورای جدید اضافه شده است؟
نه، حزبی بوده است.منظور من این است که انتخابات شورای مرکزی معمولا در کنگره و طی یک فرآیند انتخابی رخ می دهد.در حزب، هنوز، اختیارات با هیات موسس است. این هیات کمیتهای را تعیین کرد و در یک رایزنی با دیگر اعضای حزب، ترکیب جدید را اعلام کرد.
بعد از این، برنامه حزب چیست؟
برنامه بعدی تشکیل کنگره است.
این اولین کنگرهای است که برگزار خواهد شد، چه اهدافی را در این کنگره پیگیری خواهید کرد؟
می خواهیم اختیارات هیات موسس را به کنگره بدهیم.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰