نمایندگان ما مصداق کدام ضرب المثل ها هستند ؟! – ۱

مَثَل گونه ای از بیان است که در برخی از آنها معمولاً حکمت یا داستانی پندآموز نهفته است. برای دور شدن از مطالب خسته کننده و جدی مربوط به ناکارآمدی دستگاهها و مسئولین، اینبار در صدد آن بر آمدیم تا ببینیم، کدام امثال بر شخصیت و منش و رفتار کدامیک از نمایندگان ما مطابقت دارند. […]

مَثَل گونه ای از بیان است که در برخی از آنها معمولاً حکمت یا داستانی پندآموز نهفته است. برای دور شدن از مطالب خسته کننده و جدی مربوط به ناکارآمدی دستگاهها و مسئولین، اینبار در صدد آن بر آمدیم تا ببینیم، کدام امثال بر شخصیت و منش و رفتار کدامیک از نمایندگان ما مطابقت دارند.

اول: از ” شلم شوربا ” شروع می کنیم و بسیار زودهنگام پرسشی را مطرح می کنیم که رفتار برخی نمایندگان ما بویژه نوع اهوازی آنها تا چه حد ” شلم شوربایی ” است؟ حتماً می دانید که این مثل در جایی بکار می رود که همه چیز بی نظم و آشفته و بی سرانجام باشد.

دوم: مثل دیگری هست که می گوید: ” صورت زیبای ظاهر هیچ نیست…. ای برادر سیرت زیبا بیار ” اگر از صورت و ظاهر نمایندگان بگذریم آیا سیرت آنها بویژه قولها و قرارهایی که در ایام انتخابات به مردم دادند، گواه صداقت و سلامت سیرت آنها است؟ آیا در سه سال گذشته منافع را برای مردم جستجو کرده اند یا برای خودشان و جماعتشان؟

سوم: کار هر بز نیست خرمن کوفتن … گاو نر می خواهد و مرد کهن Uاین مثل می خواهد بگوید: آیا نمایندگان ما با توجه به حساسیت این مرحله از تاریخ استان که با مشکلات اساسی همچون انتقال آب و مشکلات بی سابقه ی زیست محیطی، بیکاری، دربدری بسیاری از کشاورزان، سقوط شاخصهای علمی و بهداشتی و… مواجه است، نمایندگانی شایسته و متناسب با مرحله بودند؟ یعنی از توان، تجربه، شجاعت وجسارت، حکمت، دانش و از همه اینها مهمتر از عشق به شهر و استانشان بهره می بردند یا خیر؟

چهارم: مثل دیگر: ” گرگ باران دیده ” است و مراد از آن این است که برای هر کار جسارت و لیاقت و سختکوشی و سماجت، لازم است همانطور که ما خوزستانیها وقتی اصرار و عناد و جسارت و پافشاری برخی نمایندگان دیگر شهرها و استانهای کشور را و میزان تعصبشان نسبت به مردمشان را می بینیم بنوعی دچار یاس و نومیدی و شاید هم حسادت می شویم‌ و با خود می گوییم که: ” چه می شد اگر ما هم چنین نمایندگان لایقی داشتیم؟ ” اصلا اشتغال به حرفه ی نمایندگی آنهم به مدت ۴ سال، گرگان باران دیده ی خود را می طلبد و آیا نمایندگان ما قابلیت ورود در چنین تصنیفی دارند؟ آیا گذشته و پیشینه ی قبل از نمایندگی آنها این اجازه را به ما می دهد تا آنها را به این وصف متصف کنیم؟

پنجم: مورد بعدی عبارت است از: ” بگذار خودم را جا کنم آن وقت ببین چه ها کنم ” که معنای آن زیر قول و قرار زدن کسی، بعد از آنکه موقعیت خود را تثبیت کند، است. دقیقا شبیه به مثل ” خرش از پل گذشت “. در همین رابطه آیا این احساس وجود ندارد که بسیاری از نمایندگان پس از آنکه خرشان از پل گذشت، در تحقق ابتدایی ترین وظایف خود نیز مانده اند؟

ششم: ضرب المثل زیبای دیگری هست با این عنوان: ” به اسم بچه، مادر میخوره قند و کلوچه ” که معنا و ارتباط آن به نمایندگان چندان پیچیده نیست. چه بسا نمایندگانی چنان در بهره مندی از انتفاعات مادی و اخذ امتیازات و جذب تسهیلات ( بنام اشخاص دیگر احتمالاً جهت رد گم کردن ) زیاده روی کرده اند که دیگر وقتی برای پرداختن به مشکلات اشخاص نفع نرسان برایشان نمانده باشد. مصداق این مثل در چنین فرض و حالتی است.

هفتم: همانطور که همواره متذکر می شویم یکی از مشکلات اصلی خوزستان، خصوصاً اهواز در اصل انتخاب نمایندگان آن است. نمایندگانی کاملاً گمنام و بدون پیشینه و سابقه که طبق قواعد موج سازانه در چند روز معرفی و از قضا نماینده شدند… وجداناً چنین منتخبانی تا چه حد می توانند شناگرانی ماهر و آشنا به مهارتهای مورد نیاز در دریای موّاج سیاست باشند؟ چگونه می توانند حق ستان خوبی برای مردم باشند؟

خیلی جالب است که حتی عوام الناس از دیر باز و برای انجام کارهایشان به اصل ” تخصص و کاردانی ” واقف بودند که دلیل این امر این ضرب المثل قدیمی است که می گوید: ” نکرده کار را نبر به کار ” که متاسفانه ما بر خلاف این قاعده ی متین و قدیمی نیز عمل می کنیم و ندانسته عده ای ناآشنا با اصول مدیریت و سیاست و بیگانه با علوم اجتماعی و به تعبیری صفر کیلومتر را بعنوان نماینده های خود روانه ی مجلس می کنیم و انتظار داریم در میدانی بسیار بزرگ برای آنها، از حق و حقوقمان دفاع کنند؟ انتظار داریم شبیه به آن گرگان باران دیده اصفهانی، کرمانی، شمالی و… که مو را از ماست می کشند از منافع استانمان دفاع کنند !!.

هشتم: ” همین یک بار برای هفت پشتمان کافی است ” که کاربرد این مثل در جایی است که عملکرد نمایندگان چنان ناامید کننده باشد که مردم دعا می کنند، کی این دوره تمام می شود و نوبت به تعویض ناکامان فعلی برسد.

نُهم: از دیگر مثلها که شاید بشود آن را به نمایندگان ربط داد این است که: “یارو مثل مربای الو هست” که معنای آن شامل آدمهای بیحال و کم همت و سست اراده می شود. منظور از همت در اینجا خدمت به مردم است و نه دویدن شبانه روز در پی منافع فردی و خانوادگی یا باندی. آیا این مثل مصادیقی در میان نمایندگان اهواز در درجه اول و استان در درجه دوم دارد یا خیر؟

دهم: ضرب المثل دیگری که شاید برای این مقاله مناسب باشد، می گوید: ” تغاری بشکند ماستی بریزد… جهان گردد به کام کاسه لیسان “هنگامی که پیشامدی غیر منتظره رخ بدهد فرصت برای فرصت طلبان و پاچه خواران بی مقدار مهیا می شود. خوانندگان قطعاً می دانند که نمایندگان دارای سابقه و پیشینه و تجربه ی مدیریتی و اجتماعی معمولاً تملق گویان و چاپلوسان کمی را به خدمت می گیرند. به نظر شما وضعیت نمایندگان فعلی ما از جهت تملق پروری و چاپلوس مداری چگونه و در چه سطحی است؟

یازدهم: “تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف” این ضرب المثل واضح‌ است و معنای آن این است که منزلت و شأن نمایندگی با توجه به صلاحیتها و حدود اختیارات یک نماینده بسیار بزرگ است و آدمهای کوچک در چنین جایگاهی گم‌ می شوند. آیا نمایندگان ما در سه سال گذشته خود را در این جایگاه بزرگ گم کرده اند و امکان پیدا کردنشان در یک سال باقیمانده وجود دارد یا خیر؟

دوازدهم: ” ماهی به دمش رسید ” این مثل به معنای رسیدن کارها به مراحل پایانی خود است. به معنای آن است که سه چهارم عمر نمایندگی نمایندگان به کام عده ای از متصلان حلقه ای و بازیگران انتفاعی سپری شد. آیا این یک سال آخرین فرصت مردم به این جماعت موسوم به نمایندگان است؟ آیا مثل ” شتر در خواب بیند پنبه دانه ” حرف آخر مردم در آزمون آینده با آنها خواهد بود؟

سیزدهم:آخرین مثل در این یاداشت : ” گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی ماست… آنچه البته به جایی نرسد فریاد است”فقدان سابقه ی فعالیت سیاسی و اداری موثر، توسعه نیافتگی سیاسی نمایندگان، دریافت مشاوره های فراواقعی، قطع ارتباط موثر با افکار عمومی، بهره مندی از روابط عمومی های غیر حرفه ای و نا همطراز با نیازهای مخاطب همچنین عدم درک صحیح از موقعیت تحت اختیار یعنی عضویت در پارلمان و… باعث شده است که نمایندگان ما عمدتا اشخاصی انتقاد ناپذیر و بی اعتقاد به مقوله تعامل با افکار عمومی از آب در آیند، بنابر این می توان آنها، بویژه نوع اهوازیشان را مصداق بارز ضرب المثل فوق دانست.
ادامه دارد…

علی عبدالخانی – روزنامه نگار

شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۷