آداب مذاکره با غرب / امین میرزایی

وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم /و اگر به صلح گرائیدند پس تو نیز به آن گراى و بر خداى توکل کن که او شنواى داناست. (قرآن حکیم/سوره مبارکه انفال/آیه ۶۱) چندسال پیش فرصتی دست داد تا از طریق اینترنت با حدود صد نفر از شهروندان شهرهای […]

وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم /و اگر به صلح گرائیدند پس تو نیز به آن گراى و بر خداى توکل کن که او شنواى داناست. (قرآن حکیم/سوره مبارکه انفال/آیه ۶۱)

چندسال پیش فرصتی دست داد تا از طریق اینترنت با حدود صد نفر از شهروندان شهرهای مختلف جهان مناظره کنم. توفیقی دست داد تا دانسته های خود را مرور کنم و با توجّه به علاقه اصلی ام یعنی فلسفه تطبیقی، به بحث و مناظره با فرهنگ های دیگر بنشینم.

ایّام پس از حمله های تروریستی یازده سپتامبر بود و آقای احمدی نژاد -با افسانه خواندن “هولوکاست” – به افزار اسلام هراسی و ایران ستیزی می افزود. من تجربه امروز آقای ظریف را نداشتم. به “زبان دانی” و “دین پژوهی” خودم غرّه بودم، و می پنداشتم که با همان لحنی که با ایرانیانِ آشنا با اسلام سخن می گویم، با شهروندان غربی هم سخن گفتن می توانم. با این خیال خام، در یکی از مناظراتِ پر هیاهو شرکت کردم و در همان آغاز به نقطه ضعف بزرگ ایرانیان پی بردم. نقطه ضعف ما، ترجیح “دو زبان” به “یک گوش” است. در حالی که خداوند حکیم، “دو گوش” و “یک زبان” آفریده است.

سخن غربیان این نبود که بی گناهند، یا تحت حاکمیت دولت های استعمارگر قرار ندارند، یا هرچه می گویند درست است. میلیتاریسم غرب را برخی محکوم می کردند و برخی توجیه. امّا یک سؤال داشتند: چرا عاشورائیان و سینه زنان اباعبدالله در نیویورک -مهد یهودیان آمریکا- اجازه راهپیمایی دارند، امّا بر عکسِ آن در ایران امکان وقوع ندارد؟ کار به جایی رسید که یکی پرسید، الان مسجدی به نام صدّام در مرکز لندن قرار دارد، آیا ممکن است که کلیسایی به نام “جورج بوش” در بغداد اجازه فعالیت بیابد؟!

خوانندگان نوشتار حاضر آن قدر منصفند که مرا به هم آوایی با “استعمارگران انگلیسی” متهم نکنند و این چند سطر را دلیلی بر درخواست جواز تظاهرات “مسیحیان صهیونیست” در قلب تهران ندانند!… امّا انصافا اگر جای من بودند چه می کردند؟! …

مجبور شدم عکس های متعددی از برگزاری مراسم کریسمس در تهران و جُلفا و ارومیه، و تصاویر بیشماری از جوانان اسکی باز و روحانیونِ در حال خواندن کتاب های انگلیسی در نمایشگاه بین المللی کتاب برایشان آپلود کنم، و به هزار و یک ترفند سخنان رئیس جمهور سابق را به زیب و زیور تفاسیر معقولانه و فلسفی و تاریخی بیارایم .چرا؟ تا اندکی از این جو سنگین کاسته شود و مجال سخن گفتن از “داشته هامان” (به خصوص داشته های علمی مان) فراهم آید.

عکس های “گوانتانامو” و “ابو غُرَیب” نخستین تصاویری بودند که برایشان آپلود کردم.”صدّام” و “بن لادِن” و “ایمن الظواهری” را مزدور آنان خواندم و اسناد از طبقه بندی خارج شده “سی آی اِی” را که سایت دانشگاه واشنگتن روی سایتش گذاشته بود برایشان فرستادم. امیدوار بودم که عکس دست دادن “دانلد رامسفلد” و “صدّام” به کار بیاید. از عکس های دهشتناک “قمه زنی” که برایم فوروارد کردند، چیزی نمی گویم! آن روز، حالِ امروزِ آقای ظریف را به خوبی درک کردم. رجزخوانی های دو جانبه، کار به جایی نمی بَرَد!

مشکل اینجاست که دالان آشنایی ایرانیان با غربیان، غالباً از ناودان “هالیوود” می گذرد و آشنایی غربی ها با ایران در دامان شعار و موشک و مشت تلاطم می گیرد. این است که ایرانیان، غربیان را با رقاصه هایی که در شوهای ماهواره ای می بینند، یکسان می گیرند و غربیان ما را شترسوارانی بی فرهنگ می دانند!

البته غرب، فقط غروب مورد نظر “سُهروردی” نیست و مرحوم “دکتر فردید”، در این مورد خاص، اشتباه کرده اند. غرب، ملغمه ای ست که از “آمیش” بیگانه با تکنولوژی را در خود جا داده، تا استیو جابزی که “اپل” را گذاشته و “ویندوز” را به گور بُرده! غرب، فقط غرب مدونا و مایکل جکسون و لیدی گاگا نیست. غرب، غربِ صدرایِ کُربَن، خیّام ِ فیتزجرالد، مولانای ِ نیکلسون و -اخیراَ- عطّار ِ مایکل بَری هم هست.

غرب، هم ریزه خوار رُم و یونان باستان است و از این نظر مُشرک؛ و هم میراث بر “قُدس” که میعادگاه ادیان است. باید با “غرب دینی” گفت و گو کرد و با غرب “هِلِنی” ستیز. اگرچه، فلسفه هلنی “افلوطین” هم به کار آمد، و تشیّع عَلَوی را به سلاحِ مقابله با دربار “عبّاسی” مجهز کرد. آنهایی که “ابن تیمیه” – پدر جد وهابیّت- را می شناسند، سخن مرا تصدیق خواهند کرد.

در ادبیاتِ دین پژوهی معاصر، اسلام دینی غربی و متفاوت با ادیان شرقی -همچون “بودیسم” – است. اگر توحیدِ فلسفی نهفته در ورای پُلی تئیسم، مصحّح ارتباط ما با “هندوان” است، از گفت و گوی دوستانه بین دینداران غربی (مسلمانان و مسیحیان و یهودیان)، چرا باید پرهیز کرد؟! عجیب است که ما کُره شمالی و چین کمونیست را به غرب الهی ترجیح می دهیم و یکی از مصارف هشتگانه زکات – مؤلفهُ قلوبهم- را از یاد می بریم. اگر با کره شمالی می توان بر سر یک میز نشست، دو طرف میزی که در آن سوی آن-حتّی- آتئیستی غربی نشسته باشد چه ضرری دارد؟! چه رسد به وقتی که طرف، “Oh My God” هم بگوید!

می دانم که لابی های صهیونیستی در آمریکا و اروپا فعّالند و می دانم که یهودیان تندرو اعراب فلسطین را آواره کردند. سه دهه است که در این باره می نویسم و نخستین کسی بودم که آراء مسیحیت صهیونیستی را در ایران نقد کردم. امّا این را هم نمی توانم انکار کنم که وکیلی استرالیایی، ناز و نعمت مملکت خود را رها می کند و با پذیرفتن خطر افتادن به زندان های اسرائیلی، برای دفاع از کودکان فلسطینی به سرزمین های اشغالی می رود، یا نماینده اروپا – در کِنِسِت رژیم اشغالگر قدس- علیه ظلم به فلسطینیان سخن می گوید.

آری؛غرب هم مسیحیان صهیونیست را دارد، و هم یهودیانی که کلام اِشَعیای نبی در موردشان صادق می آید. عهد عتیق/فصل بیست و نهم از کتاب اِشَعیاء/آیه ۱۳: و خداوند می‌گوید:”چه این‌ قوم‌ با دهان‌ خود به‌ من‌ تقرّب‌ می‌جویند و به‌ لبهای‌ خویش‌ مرا تمجید می‌نمایند، امّا دل‌ خود را از من‌ دور کرده‌اند.”

آنان مخاطب این سخن عیسی علیه السّلام، خطاب به ظاهر گرایان یهودی اند: (متّی/ باب ۲۳/آیات ۱۴و۱۵ ،۲۳و ۲۹): وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، زیرا خانه‌های بیوه‌زنان را می‌بلعید و از روی ریا نماز را طویل می‌کنید؛ از آنرو عذاب شدیدتر خواهید یافت.

وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، زیرا که برّ و بحر را می‌گردید تا مریدی پیدا کنید و چون پیدا شد او را دو مرتبه پست‌تر از خود، پسر جهنّم می‌سازید! وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که نعناع و شَبِت و زیره را عُشر می‌دهید و اعظم احکام شریعت، یعنی عدالت و رحمت و ایمان را ترک کرده‌اید! می‌بایست آنها را بجا آورده، اینها را نیز ترک نکرده باشید.

وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که قبرهای انبیا را بنا می‌کنید و مدفن های صادقان را زینت می‌دهید، و می‌گویید، اگر در ایّام پدران خود می‌بودیم، در ریختن خون انبیا با ایشان شریک نمی‌شدیم! پس بر خود شهادت می‌دهید که فرزندان قاتلان انبیا هستید.

بگذریم … غرض از نوشتن این چند سطر، یادآوری دو رفتار متفاوت از سوی دو گروه متنافر صدر اسلام بود. گروه نخست، آنان که به تازه واردان به مکّه – از جمله جناب ابوذر غِفاری -پنبه می دادند تا در گوش بگذارند و سخن مخالف را نشنوند و دوّم ائمه اطهار علیهم السلام، که نمونه بارزشان امام مجتبی علیه الصلوه و السلام بودند که فرد فحاش تازه وارد به مدینه را به خانه بردند و پس از پذیرایی، به او حق دادند که از “شام” آمده است و بی ادبی اش نسبت به ائمه، بیگمان تحت تأثیر شنیده های تحریک آمیز اهل شام بوده است.

ابوذر و آن فرد شامی هردو مسلمان و شیعه شدند. اوّلی پنبه از گوش درآورد و دوّمی به رفتار جوانمردانه کریم اهل بیت روکرد. جعفر ابن ابی طالبی می خواهد، که در جلسات مناسب آیات متناسب بخواند؛ نه آنکه “صَفحِ جَمیل” و”مریم عذراء” و “جِناح سَلم” را رها کند و بر میز مذاکره، آیات جنگ بخواند!