تاریخ را ورق باید زد؛ فسادِ آریا خوزستون کُشون!

تاریخ را ورق باید زد…گروه «آ» گرفتار شد. «ر» به زندگی پشت حصارهای زندان محکوم گردید. «ک» همان که اهل خیر بود و هر ماه سند در دست به حضور می رسید در انتظار مرگ، لحظات سختی را خواهد گذراند. «ا» مهره درشت مرکزنشین از دولت منفصل و به زندان متصل شد.«م» از محتسب گریزان […]

تاریخ را ورق باید زد…گروه «آ» گرفتار شد. «ر» به زندگی پشت حصارهای زندان محکوم گردید. «ک» همان که اهل خیر بود و هر ماه سند در دست به حضور می رسید در انتظار مرگ، لحظات سختی را خواهد گذراند. «ا» مهره درشت مرکزنشین از دولت منفصل و به زندان متصل شد.«م» از محتسب گریزان و «ح» از مهلکه جست.این ماجرا اما تنها عاقبتِ یک پرونده نیست.بخشی از تلخ نمایشِ خوزستون کُشون است.
این «پرونده» نیز اما با هزاران صفحه در دستگاه عدالت به نقطه پایان رسید.رشته سخن البته تنها این نیست.حرف همان است که گفته شد:«خوزستون کُشون».این نمایش بازیگرانی دارد و لاجرم تماشاگرانی.«آریا» گرچه یک تاریخ پُر شکوه است اما در صحنه خوزستان یک پرده تراژیک از نمایشی است که در چندین پرده و مضراب دیده و شنیده شده است.پرچم اما همچنان بالاست حتی اگر یک پرده،بی پرده شود!
چه باک از این گفت! که گرچه تیغ عدالت بر دست آلوده «امیرخان» نشست! بسیارند اما امیرخان گویان که در تلاطم امواج «مصلحت» پشت میزها پنهانند و البته در خواب می بینند کابوسی که البته یک روز به حقیقت می پیوندد.کابوس امضاهای به فرموده،چمدان های آلوده و غلط راه های پیموده.حرف جویده شده اما این هم نیست!مصلحت الزاماً ذبح عدالت نیست.
سرنوشت محتوم خوزستان،پایان از پیش نوشته شده این نمایش نیست.حرف ما باز هم البته این نیست.هزاردستانی در پی این شهرآشوب نیست.البته تردیدناکم.از توهم بیزارم اما این نمایش به خامه قلم کیست؟
آیا «رضاخوشنویسی» در کارگه این پیکار است؟آب در خوابگه مورچگان آیا روان است؟صدای «آی دزد» را می شنوید؟واقعیت اما این است که «آریا» به یُمن تدبیر و شجاعت دستگاه عدالت از پرده برون افتاد.بی پرده شد.زیر تیغ رفت!لاجرم اما یخِ گروه دوستان نیز ذرّه ذرّه آب می شود.

عدالتِ آب دیده از آب گذشته است.مطایبه گر نیست مطالبه گر است.حالا دیگران که بی حساب بالا می کشند باید نیک بدانند که با حساب پایین کشیده می شوند.عبرت های گروه آریا کم نیست؛گوش شنوایی نیست.حرف ما اما این هم نیست!.بر دار شدن آریا!تنبیه گروهش،بازپسگیری حقوق ملت!استیفای عدالت!نه!از تحقق این همه خرسندیم اما حرف ما این نیست!خوف از پرده دیگر داریم!
آخر پرده خانه از فراغت که می افتد،آبستن پرده دیگری است!

زیر میز باید زد.بازی را،نمایش خانه را،پرده را،تسلسل حوادث تلخ را…حرف این است.اذهان سناریونویسانِ پرده نشین را باید آشفت.تراکم و تمرکز افکارشان را از هم گسست.خوزستان باید برای آقازاده ها غریب شود.خوزستان باید برای دزدان نا امن شود.خوزستان باید…خوزستان شود.حتی اگر هزینه ای سنگین تر از محاکمه فرزندان خود را فرارو ببیند.حتی اگر خود در جرّاحیِ تلخ عدالت به مسلخ رود.خوزستان باید…خوزستان شود و راهی جز این ندارد که اگر فرزندانش او را می خورند.خوزستان نیز از فرزندانش کام گیراند که این رسم الهی است و جز این نیست!

فرزندانی که با چنگال های سیاه و ناپاکیزه مافیایی، رخسار مام وطن را می خراشند حتی شایسته ترحم نیستند.بی گمان،کمترین مصلحت سنجی در برخورد با خاطیان!هر چند دستی به سهو در دیگِ آلوده فساد برده باشند پذیرفتنی نیست؛آخر نجابت دست های خالی از طعام کودکان این دیار را ندیدند.آیا از تاول پاهای پیرزنان این خطه نشنیدند و دست های پینه بسته مردانمان را.آیا تشنگی در کنار رود کارون و بیکاری در حاشیه صنایع عظیم نفت و گاز را فراموش کردند.آیا…مهربانی خوزستان دیگر مباد که شامل حال چنین ددان انسان نمایی شود که نه می بینند و نه می شنوند و نه به خاطر مبارک می آورند.حالا دیگر زمان آن فرا رسیده که خوزستان فرزندان خود را بخورد.ماجرای آریا را ورق زدیم چرا که خوزستان فردا جز در سایه خوزستان واکسینه شده و از آلودگی آراسته شده امروز پدیدار نخواهد شد.تردید نکنید انتخابی دیگر فراروی ما نیست جز زدودن فساد!

محمد مالی