بازنشستگی با طعم کرونا!

غلامرضا جعفری : در این روزگار تلخی که بر مردم میگذرد، در این زمانه بحران جان و جهان مردم، در ساعات و دقایقی که با خوف مرگ و هراس بیماری و هجوم ناجوانمردانه ویروسی کریه میگذرد، به واقع در این ایام پر از بحران به اشکال مختلف، چگونه باید روح و روان مردم را بیش […]

غلامرضا جعفری : در این روزگار تلخی که بر مردم میگذرد، در این زمانه بحران جان و جهان مردم، در ساعات و دقایقی که با خوف مرگ و هراس بیماری و هجوم ناجوانمردانه ویروسی کریه میگذرد، به واقع در این ایام پر از بحران به اشکال مختلف، چگونه باید روح و روان مردم را بیش از آزار ویروس کرونا، آزار داد؟!

مردم در خانه که هستند نگرانند؛ پا از خانه بیرون بگذارند، نگرانند! در دستشان الکل باشد نگرانند که تمام نشود، دستکشها گونه ای دیگر از رنجوریند، ماسکها نفس کشیدن را به اضطرابی دمادم بدل کرده اند و در میان این همه آزار و اذیت، برخی مدیران نشان داده اند که به هنر آفرینش آزار و اذیتهای درون و برون سازمانی آراسته اند، خاصه در موضوع تولید هزینه ها و افزایش بی حد و حصر قیمت ها.در این میان و با وجود هزینه های بیشمار خانوارها و مردم، هنر این است که برخی مدیران به یکبارگی موضوع بازنشسته سازی های جدید را به همه آن آزارها و دلنگرانی ها بیفزایند! یک لحظه تصور کنید کارگری و کارمندی را که پیش از بحران کرونا هم زندگی اش ترکیبی از بحرانها و بدهیهای مالی بود! همین کارمند و کارگر خسته را تصور کنید که افزون بر همه هزینه های پیشاکرونایی؛ حالا باید هزینه های کمرشکن پساکرونا را متحمل شود! از خرید الکل تا مواد شوینده تا ماسکها و تا دستکشها و … هزینه هایی که چهره به آسمان میسایند و هر روز تو گویی سوار بر آسانسور قیمتند و رو به آسمان بالا میروند؛ از دستکشی پلاستیکی تا چندین سی سی الکل که پیشتر بهایشان ناچیز بود و حالا در برابر قیمتشان جان انسان ناچیز مینماید! 

در چنین بلبشویی، دوباره تصور کنید چگونه هنرمندی است مدیری که به جای تعویق چندماهه امربازنشستگی، حالا به فکر بار سازمان خود است! بی آنکه لحظه ای بیندیشد به مردمان خسته ای که با همین حقوق‌های ناچیز کارمندی و کارگری زیر هزینه های پیشا و پساکرونایی زاییده اند! و حالا گاوشان دوقلو زاییده، دو قلویی به نام بازنشستگی در ایام کرونا، همراه با کاهش حقوقی که عین غلتک،خانوار و خانواده‌ها را له میکند! هنری خاص نوعی از مدیریت بومی که به جای مدیریت بحران، بحران مدیریت میسازد و مهمترین ویژگی اش، فقدان روح انسانی در میانه تصمیم سازی هاست! تصمیمی که به نتایج رفتارش نه فکر میکند و نه برایش مهم است، چرا که اگر اندکی خلاقیت تصویری داشت! خانواده ای را میدید که در این ایام پر از بحران و مرگ و بیماری، و در نتیجه بازنشستگی نان آور خانه،چاره ای  به جز پذیرش ویروس کرونا ندارد، ویروسی که نشان داده علیرغم ظاهر عدالت طلبانه اما با فقر و اقتصاد گرفتار خانواده ها، نسبتی نزدیک دارد! کرونایی که از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیک تر است، کافی است نگاهی به تصمیم مدیران بحران ساز بیندازید!

پی‌نوشت: این مطلب را به سفارش دوستی نوشتم، دوستی که تماس گرفت و با صدایی لرزان گفت چاره ما چیست؟ یعنی نمی‌شد موضوع بازنسستگی ما را چندماهی عقب بیندازند تا این بحران را به سلامت بگذرانیم؟ من اما پاسخی برایش نداشتم، اما آنکه قرار است پاسخ دهد کجاست؟