رسانه هایی که کُشتید

عباس مدحجی :این روزها نه تنها کشور که کل جهان در تب و تاب مبارزه با کرونا میسوزد نقش رسانها بیش از هرچیز در کنترل بحران هویداست. نقشی که در ایران با ضربه های مهلکی که رسانه ها خوردند بخوبی ایفا نمی شود.شایعات ، اخبار بی پایه و اساس و فیک نیوزها و احتمالات ، […]

عباس مدحجی :این روزها نه تنها کشور که کل جهان در تب و تاب مبارزه با کرونا میسوزد نقش رسانها بیش از هرچیز در کنترل بحران هویداست. نقشی که در ایران با ضربه های مهلکی که رسانه ها خوردند بخوبی ایفا نمی شود.شایعات ، اخبار بی پایه و اساس و فیک نیوزها و احتمالات ، سم مهلک بحران هاست که خیلی ها خواسته و ناخواسته در تزریق آن به قلب جامعه و گسترش وضعیت بحران نقش دارند‌‌. یکی از مهمترین پادزهرهای این سم مهلک، رسانه و اطلاع رسانی دقیق ، شفاف ، صحیح وبدون جهت گیری ست. در واقع خبرنگاران و رسانه ای ها سربازان خط مقدم این جبهه هستند‌‌. اما سرباز چه کاری میتواند بکند وقتی مراکز پشتیبانی و لجستیکی جبهه اش اورا تضعیف کرده اند؟

همان روزی که رَکَبِ اطلاع رسانیِ علت حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی فضای رسانه ای کشور را در بُهت فرو برد و اعتماد مخاطبانشان را به کمترین حد ممکن رساند باید به این می اندیشیدیم که در بحرانها و فراز و نشیب های بعدی چطور میتوانیم رسانه هایی داشته باشیم که مردم را هم به معنای عام و هم خاص در کوران جنگ رسانه سالم و سلامت نگه داشته و به مقصود برساند. وقتی رسانه ها مجبور به عقب نشینی و معذرت خواهی شدند تا تاوان اعتماد به منابع رسمی کشور و تلاش برای بیمه کردن کشور در برابر تهمت های رسانه ای اجانب را بدهند باید به روزها و ماهها و سالهای بعد هم اندیشیده میشد.

اعتماد مخاطب که بزرگترین سرمایه ی یک رسانه است یک شبه و یک ماهه و حتی یک ساله بدست نمی آید. پشت تمام این مخاطب ها تولید محتوا ، شفاف سازی ، هزینه ،انرژی ، فکر ، ایده ، تحلیل ، گزادش و کار کارشناسی ست. امروز اگر هر مبتلا به سرماخوردگی را سریع بجای کورونا به مردم جا میزنند حاصل زرنگی آنها نیست ، نتیجه ی ضعف مشهود ما در مدیریت فضای رسانه است. رسانه هایی که نقش و نفوذشان از یک تحلیل “کارِ خودشونه” ی یک راننده تاکسی فراتر نمیرود.امروز اگر صبح و شب جار بزنیم که وسعت و شدت بحران آنقدری نیست که گمان میشود یا راهش آن نیست که گفته میشود هم دیگر کسی باور نمیکند‌ یعنی اعتمادی نمانده که باور کند. امروز که فضای رسانه در عصر انفجار اطلاعات از رگ گردن هم در امورات زندگی مردم دخیل و شریک است با چه توجهی میتوان آن را ندیده گرفت یا تخطئه کرد؟ از آنور هم تسلط روزنامه نگاران ما بر مبحث “رسانه در بحران” است که بنظر نمی آید فضای تخصصی برای آن دیده شده باشد.

پژمان موسوی در بخشی از مطلبی تحت عنوان “روزنامه‌نگاری بحران، حد فاصل«بحران» و «امید» است” در روزنامه شرق اینطور نوشته: روزنامه‌نگاری بحران حد فاصلِ «بحران» و «امید» است؛بحران را می‌بیند،با فکت درباره آن سخن می‌گوید،به مردم هشدار می‌دهد،واقعیات را عریان با آنها در میان می‌گذارد اما در همین حین «امید» را هم بین آنها زنده نگاه می‌دارد.نه امیدِ پوچ،که امیدی که دقیقا انرژیِ گذار از بحران به بازگشت به شرایط نرمال و عادی است.امیدی که همه چیز را سیاه و تلخ نمی‌بیند و زندگیِ حین و پس از بحران را هم می‌بیند.شاید برای همین هم هست که روزنامه‌نگاری بحران غایبِ همیشگیِ ماست،مایی که یا همه چیز را سیاه و تلخ می‌بینیم یا به مردم دروغ می‌گوییم و همه چیز را از اساس کتمان می‌کنیم؛اینکه هم بتوان بحران را دید،هم با آن کنار آمد و هم امید را در همه حال زنده نگاه داشت،تنها روزنامه‌نگاریِ بحران است و بس.اگر کشوری امروز توانسته بحرانهایش را کنترل کند یا افکار عمومیش را موافق و همراستا کند بی شک بازوی قدرتمند رسانه ای در آستین دارد. وقت آن نیست بجای ترسیدن از از سربازان جبهه ی خودی ، آنها را تقویت کنیم و به اصول جنگ مدرن مسلح شویم؟ فرمانده ای شکست میخورد که سربازش را بدون اسلحه و پشتیبانی به جبهه فرستاده باشد. فرمانده ی که سربازش را قبل از جنگ کشته باشد.