أثراتِ باقى (براى شهرِ مادر بزرگم)

خالد لویمى :خرداد هزار و چهارصد و یک، ساختمان متروپُل آبادان بنا به ضعف ایمنى سازه ها فرو مى ریزد و چهل و سه نفر از جمله مالک پروژه زیر آوار مى مانند. خانواده هاى بسیارى داغدار شدند و همدردى وسیعى در کشور با آوراگى آبادان شکل گرفت که در بطن خود نشان از عشقِ […]

خالد لویمى :خرداد هزار و چهارصد و یک، ساختمان متروپُل آبادان بنا به ضعف ایمنى سازه ها فرو مى ریزد و چهل و سه نفر از جمله مالک پروژه زیر آوار مى مانند. خانواده هاى بسیارى داغدار شدند و همدردى وسیعى در کشور با آوراگى آبادان شکل گرفت که در بطن خود نشان از عشقِ مستمر به این شهر و مردمان خونگرمش دارد.*عشقِ مستمر*، بسادگى حاصل نمى آید از محبت و وفادارى در طول زمان، حاصل مى آید؛ خوش بحال این دردمندان.

بعد از این حادثه، یکى از سوژه هاى مورد مناقشه، مالک متمول این پروژه ى نا ایمن بود؛ براى زنده و مُرده و مفقود شدنش، داستان‌ها سروده شد؛ اما واقع امر آنست که ایشان هم فردى بود که در حوزه ى اقتصادى فعالیت داشت و چه بسا خیلى ها از قِبلش نان خورده اند اما ایشان در ساختارى از مناسبات ادارى و اقتصادى کار مى کند و بتبعِ آن، هم براى خود و هم براى دیگران عوارضى خواهد داشت؛ در اینجا، بجاى *عشق مستمر*، مقوله ى دیگرى بنام *آوارگىِ مستمر* شکل مى گیرد پدیده اى که بدلیل نگاه موسمى و سطحى به سازه هاى نا ایمنش، هر از چند گاهى باز تکرار مى شود.

یکى از عکس هاى جالبى که از متروپُلِ فرو ریخته منتشر شد، درختچه ى نخلى را ما بین آوراها نشان مى دهد؛ احتمالاً این نخل از مقوله اى سخن مى گوید که بیش از هر چیز دیگرى، این شهر و مردمانش را سرِ پا نگه داشته است و آن، مقوله ى *زندگىِ مستمر* است حتى در بى همه چیزگى و این همان فسلفه امیدى ست که این درختِ مقدس به انسان مى آموزد.

روزها مى گذرد و خبرى از کشته شدن یکى از بستگان مالکِ متوفى متروپُل مى آید. نفرت و انتقام، رفتارى غیر منطقى و مردود است و غالباً اشخاص بى گناهى به حریق آن مى سوزند اما واقعیت امر آنست که *آوارگى مستمر* به *رنجشِ مستمر* بدل مى شود و این رنجشِ تلنبار شده، در یکى از آوارگى ها نمود مى یابد. درمان را مى بایست جستجو کرد؛ درمانى که به رفتارهاى انفعالى و نفرت و انتقام منتج نشود نیاز است براى حال خوشِ خودمان به دنیاى مردمان و ملزومات حالِ خوش آنان نیز توجه کنیم و در قدرتمندى و مکنت، *عشقِ مستمر* و *زندگىِ مستمر* را در خودمان پرورش دهیم تا سازه هاى دنیا یمان از ایمنى کافى برخوردار باشند.

پ