دردا که شاعران تنها به راه گور زیبایند!

شهرام گراوندی : کل ماجرا این است که شب گذشته سارا، دختر مجید زمانی اصل که از ارتباط دیرسال من و پدرش باخبر است ، به من اطلاع داده که عمو ، در سفر شیراز ، پدرم سکته ی مغزی کرده و پنج روزی در بیمارستانی در شیراز بستری بوده و الان که به اهواز […]

شهرام گراوندی : کل ماجرا این است که شب گذشته سارا، دختر مجید زمانی اصل که از ارتباط دیرسال من و پدرش باخبر است ، به من اطلاع داده که عمو ، در سفر شیراز ، پدرم سکته ی مغزی کرده و پنج روزی در بیمارستانی در شیراز بستری بوده و الان که به اهواز برگشتیم، مجید را برده ایم بیمارستان رازی، و فعلم مهمان آنجاست. در این میانه رگ سیاه پایش هم قوز بالای قوز شده و از زمین و آسمان دارد برای مجید، بد می بارد.
همان دیشب گذشته، در همین تالار مجازی پیوند ایرانیان، نوشتیم حال عمومی مجید زمانی اصل، شاعر پیاده رو، خوب نیست و برایش دعا کنید.

نعیم حمیدی و حبیب بهرامی هم بر همین اساس خبری تنظیم کردند و در فضای مجازی و پایگاه هایشان منتشر کردند.یک عده ابن الوقت که هیچ تناسب و مناسبتی با جهان شعر و جهان هنر ندارند؛ رفتند نوشتند مجید از دنیا رفت! لاشخورهایی که تا شاعری و نویسنده ای زنده است، کک شان نمی گزد حال و روز شاعر و نویسنده چگونه است؛ و گویا فقط منتظرند شاعر و نویسنده ی نگون بخت از دنیا برود تا اینها بیایند شوآف کنند و چسناله کنند و خود را به شاعر و نویسنده ی درگذشته مقرب و نزدیک معرفی کنند. جمع کنید این بساط مزخرف را.

مجید سر و مر و گنده در بیمارستان رازی است. بروید تماشایش کنید. حالش را بپرسید و باز هم تاکید می کنم دعا کنید بهبودی قطعی اش حاصل شود.عنوان این یادداشت از سیروس رادمنش است که حال و روزی مشابه مجید داشت!