قلمرو زن بودن!

مهری کیانوش راد :مادرم بارها نقل کرده است: فروردین بود و نیمه ی شعبان و همه در انتظار نوزاد پسری بودیم که انگار قرار بود ، آن شب متولد بشود، پدرت عهد کرده بود ، نام کودک را مهدی بگذارد ؛ اما دست بر قضا نوزاد دختر شد و پدر ، نامت را مهری گذاشت […]

مهری کیانوش راد :مادرم بارها نقل کرده است: فروردین بود و نیمه ی شعبان و همه در انتظار نوزاد پسری بودیم که انگار قرار بود ، آن شب متولد بشود، پدرت عهد کرده بود ، نام کودک را مهدی بگذارد ؛ اما دست بر قضا نوزاد دختر شد و پدر ، نامت را مهری گذاشت .بین پسر و دختر شدن ظاهراً یک «د» با «ر » جابجا شده بود ، اما در واقعیت چنین نبود.بین دختر و پسر بودن شکافی به اندازه ی همه ی تاریخ است.

شکافی که از گذشته های دور تاکنون پر نشده است.اگر چه دختر بودن و ردای مادری را بر تن کردن را، فخر بزرگ خود می دانم ؛ اما :بارها فکر کرده ام ؛ اگر به آرزوی پدر ، پسر می شدم ؛ شاید به فتح قله هایی می رسیدم ؛ که تا کنون تصور آن را هم نکرده ام . در دنیای ما مرز عجیب دختر و پسر بودن هنوز به وهم انگیزی گذشته قامت بر افراشته است .البته مشکلات امروز زن ، مشکلات زمان متمدن کنونی است ، نه زمان افلاطون و پیامبر و بعد از آن.

از دورانی که آریستو کلیس ملقب به افلاطون در ۴۲۸ سال قبل از میلاد مسیح گفت : «سپاس خدای را که مرد آفریده شدم نه زن .»قرن ها گذشته است ؛ اما هنوز زن بودن مجهولی حل ناشدنی است .در جزیره العرب مردی از جنس طهارت و معرفت آمد و گفت: «زن و مرد از نفسی واحده خلق شده اند‌ ، ارزش مند ترین شما کسی است که تقوا پیشه کند ، حیات طیبه از آن زن و مردی است که ایمان داشته باشند و درست کردار باشند.[ درست کرداری به مفهوم شناخت درست عمل را در هرروزگاری داشته باشند.]»همه شنیدند و باور نکردند ، مگر می شود ، موجودی ضعیف مانندِ مردان قوی باشد ؟

از بین همه سخنان باور کردند که «فضربوهنّ» نغزترین کلام برای باور کردن است .اندیشه نکردند ، جستجو از تفسیر تازه ای نشد ، سخن مبشّر رحمت و گوینده سخن : «فقط کریمان زن را بزرگ می دارند »و بسیار سخنان دیگر او را فراموش کردند، اما قنطار بودن مهریه زن به سود مردان تخصیص خورد.تاریخ جلو آمد ، اما معضل زن بودن حل نشد.در دنیای غرب حتی در انسان بودن زن شک کردند ، اما ظاهراًچاره ای نبود و به ناچار در فرانسه در تاریخ ۵۸۶ میلادی بندی را به تاریخ اضافه کردند، که :«زن انسان است ؛ اما برای خدمت به مرد آفریده شده است.»یعنی زن ، این موجود ضعیف ، ارتقا پیدا کرد و تبدیل به شهروند درجه دوم شد.

به صورت قانونی زن تبدیل شد به مهره ای برای شهوت ، به ابزاری برای تولید مثل ، به وسیله ای برای تخلیه حقارت های برخی از مردان تا با کتک زدن زن ، ممنوع کردن بسیاری از مواهبی که حق زن بود و مرد می توانست آن ها را با قدرت خود از زن بگیرد .مرد با مزیّت مردانگی خود ، بر حاکمیت خود در قلمرو خانه و جامعه مهر تایید زد.تا همین اواخر نیز کتاب «زن جنس ضعیف» را «اوریانا فالاچی » ، خبرنگار زن می نویسد ، کتاب «جنس دوم » را سیمون دوبوار فیلسوف می نویسد، یعنی حکایت هنوز ادامه داد و زن مشکل لاینحل وجود است.زمانی نگذشته است که اسقف فرانسیس اعلام کرد؛ که برای اولین بار یک زن « ناتالی بکوآرت»در کلیسای کاتولیک حق رای یافت .با توجه به این دورنما ، ظاهراً مشکل زن و مرد حل شدنی نظر نمی رسد ،تا زن سیّاره ی ضعف است و مرد تراکم قدرت ، چه انتظاری می توان داشت ؟ تا زن التماس حق می کند و خود را به ابزار قدرت مسلح نمی کند ؛ چه انتظاری می توان داشت؟ تا زن مطالبه گر حقوق انسانی خود ، آگاه به حقوق قانونی خود نباشد ، چه انتظاری می توان داشت؟تا زن ، زن بودن ، انسان بودن خود را باور نکرده و خود را از دام فریب عروسک بودن نجات نداده است ، چه انتظاری می توان داشت ؟

چه فرق می کند در اروپا باشی یا ایران و یا … ، در هر کجا باید با مشکلات خاص آن جا روبرو بود و راه حل پیدا کرد.خرد جمعی و قانونی که قدرت اجرایی داشته باشد ، راه حل ممکن در هر زمان و مکانی است،

قانونی که حاصل خرد جمعی با هر اعتقادی ، مذهبی یا غیره باشد.چهارچوب قانون را در هر کشوری خرد جمعی آن سرزمین تشخیص می دهد . قانون مداران باید با شناخت اقلیمی و اعتقادی ، قوانینی وضع کنند ؛ که قدرت اجرایی داشته باشند ، حافظ حقوق شهروندانی باشند که در معرض تعرّض زورمداران قرار می گیرند.هر کجای سرزمین خاک ، اگر قانون و قانون مداران صالح بر مردم حکومت کنند ، بسیاری از مشکلات حل می شوند ، اگرچه طبیعت انسانی انسان همیشه به دنبال سود خویش است ؛ اما مجازات های سنگین برای کسانی که تسلیم تربیت و آموزش نشده اند ، می تواند به تدریج عادات بهینه را در بین مردم تبدیل به عادات ثانویه ی رفتاری کند.اخلاق در جامعه مانند بوی خوش گل در طبیعت است ،اما ساقه ی ستبر ، قانون است که در برابر تندباد خشونت پابرجا می ماند .جامعه نیازمند قوانینی است که زنجیر بر دست و پای قانون شکن بیندازد و به مردم کمک کند تا به مرور درست زیستن را بیاموزند و فرصت لذت بردن از زیبایی اخلاقی زندگی کردن را دریابند.