مدیریت شهری ، قاتلان توسعه

خسرو سیه زاد : نبردی در قلب زاگرس با کانالهایی که نامشان مرگ استان است،بهشت آباد. فقط یک لحظه بیندیشیم‌ که فاتحان اهواز چگونه با برگه رای شمشیری بر گرده مردم ساختند! *تابلوی اول:* بانویی از سختی معیشت امروز گفت که آقا این حق و حقوق کارگری را دولت و قانونگذار مصوب کرده و شما نمی […]

خسرو سیه زاد : نبردی در قلب زاگرس با کانالهایی که نامشان مرگ استان است،بهشت آباد. فقط یک لحظه بیندیشیم‌ که فاتحان اهواز چگونه با برگه رای شمشیری بر گرده مردم ساختند!

*تابلوی اول:*
بانویی از سختی معیشت امروز گفت که آقا این حق و حقوق کارگری را دولت و قانونگذار مصوب کرده و شما نمی توانید مانعی در مسیر این حقوق باشید، و پاسخ مدیر پروازی: مگر خانم شما طلبکار هستید؟ و انگار مدیر مذکور نمی دانست که اینان فقط جمع شهروندان نیستند بلکه شهروندانی هستند که در این مجموعه شهری مشغول به کارند!

مدیرانی که بعد از این همه ماه مهمان اهوازیان بودن هنوز توان شناسایی کارمندان مجموعه را ندارند و جالب آنکه آمده اند به اصطلاح شهر را آبادش کنند! شاید این میان عاقلی پیدا شود و از خود بپرسد از چنین بی تجربه مدیرانی که ساده ترین کار را نمی توانند،چگونه میتوان انتظار آبادی داشت؟

تابلوی دوم:
اینان از همان دقیقه اول با بسیاری پیشداوریهای غلط پا بر اهواز کوبیدند و هر بار دهان یکی شان به سخنی گشوده شد تنها نشانه ای از بی هنری بود، همان که شاعر میگوید تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد و حکایت چنین نقل شده که این آقای مدیر-مهمان رو به جمع کارمندان چنین افاضه فرموده که آری من با امتحان به شهرداری وارد شدم نه مثل شما که … و قصدش البته شهرداری شهری است که  قتل کارون را در خیال می‌پرورد! و همین جا بود که باز هم نادانی  به رسوایی تمام شد،چرا که چند نفری پاسخش دادند ما نیز با چنین امتحانی به اشتغال مجموعه درآمدیم، همین مجموعه اهوازی و آقای مدیر در آن لحظه نمی توانست کبوتری شود و بپرد تا خود باتلاق گاوخونی!

چند تابلویی عرضه شد تا مخاطب اهوازی بداند در اطرافش چه می گذرد؟ در مجموعه ای که باید اهوازی ترین شکل ممکن را آنجا یافت و اهوازی‌ترین آدمها را، حالا بدل به جایی شده که میهمان سر صاحب خانه را به زمین میکوبد و حتی به خونش احترام نمی گذارد و چه اندازه مهمانان عجیبی که خود را تنها به پشتوانه برگه ای کاغذی حاکم بر جهان و معاش صاحب خانه میداند.

طی چند ماه گذشته مجموعه مدیران امروز شهری نشان داده‌اند که با نیروی انسانی مجموعه سر ناسازگاری دارند! چرا؟ هیچ کس به طور رسمی چیزی نگفته اما هر کجا که توانستند به نیروی انسانی لطمه ای بزنند اقدام خود را کرده‌اند، هرچند سخت است اما باید بگوییم خدای را شکر که اینان را دانش و توان مکفی نیست وگرنه آزارشان به شهر و مجموعه شهری بدتر بود و افزون. اما یادمان باشد که این جماعت پروازی ساختار مدیریت شهر را از چهره های مجرب و دانا تهی کرده‌اند و عموم آدم هایشان … خدایا در این باب چه باید گفت؟! چه باید گفت وقتی مدیر منصوب اینان حتی قدرت تشخیصی برای درک یک نامه ندارد و در آخر خود برای خود نامه میزند و بدتر آنکه … با چنین جمع یک دستی که فقدان فضیلت، دانش و تجربه در آنان امری عمومی است، اهواز به کجا می‌رسد؟!

ساده تر بگویم که این مدیران تازه آمده هرگز نمی توانند شهری را،هر شهری را، در مسیر توسعه و رشد یاری دهند، چرا که در اینان تو گویی قدرت درک خصائص توسعه نیست وگرنه این چنین با مهمترین موتور محرکه توسعه رفتار نمی‌کردند، خاصه در روزگاری که حتی کشورهای گرسنه آفریقایی فهمیده اند ثروت یک مملکت، کشور ،شهر و حتی روستایی در پس سدهای آب دزدان! نیروی انسانی آنجاست، که ثروت و سرمایه،  خود آدمی است و توسعه،رشد و کمال محصول آدمی.

  این توان موثر- نیروی انسانی – نباید در اختیار کسانی قرار گیرد که  قدرت درک چنین مفهوم مهمی را ندارند که در آخر این خود اهواز است که حالش بدتر میشود خاصه که مهمانان امروزی در پایان روزشان با حجم سنگین تر حساب بانکی و رزومه خود به همان نقطه ابا و اجدادی بازخواهند گشت و دیگر کاری ندارند که با سرنوشت این شهر چه کرده‌‌اند و چه شده! 

بزرگواری فرمود سفر اینان سفری کوتاه مدت است و نباید نگران ماندن‌شان بود،نگرانی اصلی حجم ویرانی به جا مانده از نوع نگاه و مدیریت اینان است. قصه تلخ‌تر می‌شود وقتی ببینم اهواز امروزمان تهی از حضور نماینده ای است در جانب مردم، و از این روست که می بینیم در بدترین شکل ممکن مدیر امروز از شهری می‌آید  که خودآگاه اگر نه،اما ناخودآگاه حتما  می خواهد سر به تن اهواز و مردمش نباشد! که سالهاست باتلاق گاوخونی و تالاب های بین المللی خوزستان در حال نبردند و … نبردی در قلب زاگرس با کانالهایی که نامشان مرگ استان است،بهشت آباد. فقط یک لحظه بیندیشیم‌ که فاتحان اهواز چگونه با برگه رای شمشیری بر گرده مردم ساختند!