حساب مدادهای اجیر از قلم های شریف جداست !

سکانس اول…فارغ از اینکه درجه اهمیت چقدر است و مفاد آن تا چه حد تکاندهنده یا مستند به دلایل موثق باشد، گزارش یا مقاله ای منتشر می شود و از قضا بالاترین مقام سازما‌‌ن یا اداره آن را می خواند. در اولین گام جهت جمع کردن موضوع همه عوامل مرتبط به اتفاق افتاده را جهت […]

سکانس اول…فارغ از اینکه درجه اهمیت چقدر است و مفاد آن تا چه حد تکاندهنده یا مستند به دلایل موثق باشد، گزارش یا مقاله ای منتشر می شود و از قضا بالاترین مقام سازما‌‌ن یا اداره آن را می خواند. در اولین گام جهت جمع کردن موضوع همه عوامل مرتبط به اتفاق افتاده را جهت تشکیل جلسه فرا می خواند.‌ استراتژی همیشگی او این است که فقط زیبائیها و نقاط قوت به بیرون درز کند. درز ناکاری و ناکارآمدی و هرگونه انحراف مطلقاً ممنوع است.

سکانس دوم...جلسه با این جمله ی مدیر آغاز می شود:

بگویید حالا چه باید بکنیم؟

در این میان مسئول روابط عمومی خطاب به مدیر می گوید:قربان، من چنین روزی را پیش بینی می کردم و براحتی چند قلم زرد را به اجاره در آورده ام و تا یک ساعت دیگر ماموریت آنها شروع می شود.مدیر از مسئول روابط عمومی می خواهد بیشتر توضیح دهد:

قربان، آنها خودشان به سراغ من آمدند و اعلام همه نوع همکاری کردند. قربان دادن جوابیه برای ما بسیار پر هزینه است زیرا ما دلایل کافی برای توجیه نداریم و شاخصهای عملکردی ما منفی و قابل ارایه به افکار عمومی نیست. در عوض دوستان اجیر ما بدون ذکر ذره ای از عملکرد ما، مستقیماً شخص نویسنده و منتقد را نشانه می روند و از بُعد فردی ایشان را تخریب می کنند. اضافه بر همه اینها، نرخ قلمهای زرد و اجاره ای از قیمت پنج شش پُرس غذا تجاوز نمی کند.

مدیر ضمن آنکه نفس راحتی می کشد، می گوید:ولی شما بیشتر به آنها بدهید تا از شدت هیجان و خوشحالی برایمان خودکشی کنند!.
مسئول روابط عمومی:چشم، از امروز نرخشان را دو برابر می کنم.

هنوز مدیر سازمان از سر جایش بلند نشده بود که مرد اول روابط عمومی اداره با حالتی هیجان زده و خندان به سمتش می دود و با خوشحالی فراوان خطاب به ایشان می گوید:قربان دیدی گفتم که زردهای دست پرورده ی من نسبت به کارشان چقدر تعهد دارند. هنوز یک ساعت از انتشار آن مقاله نگذشته، ببین چه بلایی بر سر نویسنده آن مقاله آورده اند. ببینید چه برچسبهایی به آن چسبانده اند. قربان اینها هیچ خط قرمز اخلاقی ندارند.

مدیر:واقعا فکرش را نمی کردم که در این تورم و بی ارزشی پول، یک مقدار کم از آن بتواند اینطوری موتورهای اجاره ای را روشن کنه…

? نتیجه واقعی: آنچه خواندید واقعیت تلخی است که وجود دارد اما باور بکنید این قبیل اقلام عمر زیادی نمی کنند. بسیاری را می شناسم که پس از رسوایی تدریجی از صحنه این صنف حذف شدند. قلم حیا دارد بنابراین مقدس است اما اینها لکه های رذالتند که در اوج بی حیایی قدسیت شکنی می کنند. به امید روزی که این مجموعه شریف و خوش احساس از وجود این خودفروختگان بی مقدار پاک شود.

 علی عبدالخانی – روزنامه نگار

 سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷