نارنجستان نگاره های مینویی!

امروز بدون برنامه قبلی و کاملا سرزده و اتفاقی، به تماشای صبح نیشابور خیام و دجله هزارو یک شب شهرزاد بغدادی در یکی از کوچه های تنگ و باریک منشعب از خیابان طالقانی ماهشهر نشستم: “گنجینه “. کارگاه و نمایشگاه آثار میناکاری عده ای از بانوان ماهشهری. گنجی از ارغوان و فیروزه. بهشتی برین و […]

امروز بدون برنامه قبلی و کاملا سرزده و اتفاقی، به تماشای صبح نیشابور خیام و دجله هزارو یک شب شهرزاد بغدادی در یکی از کوچه های تنگ و باریک منشعب از خیابان طالقانی ماهشهر نشستم: “گنجینه “. کارگاه و نمایشگاه آثار میناکاری عده ای از بانوان ماهشهری. گنجی از ارغوان و فیروزه. بهشتی برین و بی بدیل از نگاره های دلگشا و هوش ربا. لحظاتی لاهوتی در لامکان . عصاره روحنواز هنر دوره صفویه و قاجاریه در دو اتاق کوچک تو در تو .هنری فاخر و چشم نواز و اصیل که چشم ها را به طواف طراوت می برد و اهل ذوق را به شوق و شعف می رساند.

در فضایی قجری، قدیسه های نستوه معبد هنر، با دستانی افسون زا و مهارتی ماورایی و نادر و شیوه ای شایان و نمایان ، چشمان مشتاق و حیرت زده ام را در شط شوریده گی غوطه ور ساختند. هنری بهین و میتراییک.بایسته و بهادار. غبطه آور و ستودنی.همسفر با نقشهای اثیری اسلیمی و ختایی و گل و بوته های شکفته در زمینه های مهرو مینیاتور ، دقایقی درعالم رنگ و رویا سیر و سیاحت کردم و تک تک سلول هایم درضیافت کوزه ها و گلدان ها و بشقاب های میناگون ِ برگشته از سفر آتش، به سماع عارفانه نشستند.

جنبش بی وقفه جان در ساحت یگانه جمال.کجایم؟ چگونه به این نارنجستان نگاره های مینویی پا گذاشته ام؟ حیرت زده به آثار صُنع این خالقان بی ادعا و گمنام روی دیوارها نگاه می کنم. زیبایی فرشته گون و هِلنی آن آثار در فضای قدسی گنجینه ،بال گشاده است. در اتاق دیگر چند بانوی جوان با ظرافت و طمانینه دور از قیل و قال و هیاهوی این شهر مشوش با معجزه دستانشان سفال را آسمانی می کردند و با انفاس مسیحایی و دستان هنرمندانه خود روح بهار در جسم خزف می دمیدند. ونوس های سفید پوش سر به زیر.هویت سازانی بی نام و نشان.

در شهری که مسئولین و مردمش به عبث فکر می کنند می توانند با فرودگاه و پتروشیمی ودیگر مظاهر صنعت و مدنیت هویتی تثبیت شده و مستقل پیدا کنند وبصورت میانبر و خلق الساعه خصیصه ای منحصر بفرد و یگانه بین شهرها بیابند کار این بانوان برای نمایاندن وجه هنری این شهر قابل تقدیر و تحسین است.باید با این قبیل کارها ، کفه هنر و فرهنگ را در این شهر صنعتی سنگین تر کنیم و ترازوی زندگی را بین صنعت و فرهنگ و هنر و دیگر مظاهر میراثهای معنوی به تعادل برسانیم.مزیت نسبی ما در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی برای ما هویت پایدار و مستقل و دیرپا نمی سازد و این ادعا بخاطر شدت وضوح و عینیت تمام ، نیاز به اقامه برهان و ارائه حجت ندارد. آوازه فراگیر اصفهان و شیراز و تبریز به ذوب آهن و گاز وپتروشیمی و صنایع ماشینی شان نیست.

اینها اگر هویتی دیگرگونه یافته و تحسین و اعجاب دیگران را برانگیخته اند و سالیانه ده ها هزار گردشگر مشتاق را به شهرها یشان می کشانند بی گمان همه و همه از قبل پرداختن و بها دادن به فرهنگ و هنر اصیل و اهتمام به صنایع فاخر دستی که روح بی بدیل و قدسی هنر در کالبدشان جاریست می باشد. این شهرها و این مردمان از ناحیه اعتباربخشی به میراثهای معنوی و پاسداشت ذوق و قریحه انسان های هنرمند و اهل دل ، هویتی ماندگار یافته و در آفاق شهرت چون ستاره هایی رخشان و بی افول جاودانه شده اند. مولفه ها و عناصری که در شهر مستعد ما در سایه کم درایتی اکثریت مردم و نظام ترجیحات غلط مسئولین نادیده گرفته می شوند.

اینجانب بخش اندکی از بهای لذت روحم از دیدن آن آثار آرکاییک و دلنشین را با نوشتن این چند سطر پرداخت می کنم و امیدوارم مردم فرهنگ دوست و فهیم ما هم با مراجعه به “گنجینه ” دیداری از آن مینوی نهفته و آن بهشت رنگ و رویا داشته باشند و در محضر هنر متعالی و نفیس آن نگارگران شگرف لحظاتی لاهوتی و منحصر بفرد را تجربه کنند. این زیب ها و این زینت ها نباید و نشاید که به هرز و هدر رود.

محمد دورقی

ماهشهر- ۲۶ فروردین ۹۷