حدیث از چاله به چاه افتادن ما ایرانیان!

موج اسلام ستیزی و عرب ستیزی که در فضای جامعهٔ ایران در حال گسترش می باشد همانند گفتمان ناسیونالیسم نژادی عرب ستیز و اسلام ستیز اوایل مشروطه که نمایندگان فکری آن آخوند زاده و میرزا آقاخان کرمانی بودند، نتیجهٔ تحقیر، سرخوردگی، یأس، کین توزی و عقده حقارتی می باشد که به دلیل عقب ماندگی تاریخی […]

موج اسلام ستیزی و عرب ستیزی که در فضای جامعهٔ ایران در حال گسترش می باشد همانند گفتمان ناسیونالیسم نژادی عرب ستیز و اسلام ستیز اوایل مشروطه که نمایندگان فکری آن آخوند زاده و میرزا آقاخان کرمانی بودند، نتیجهٔ تحقیر، سرخوردگی، یأس، کین توزی و عقده حقارتی می باشد که به دلیل عقب ماندگی تاریخی ایران از مدار توسعه و پیشرفت و مدرنیته گریبان بخشی از ملت ایران را گرفته است، و همچون بختکی بر ذهن وفکر جامعهٔ ایرانی سنگینی می کند. این بخش از جامعه بدون توجه به زمینه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی عقب ماندگی تاریخی ایران و با امتناع از تفکر و نپذیرفتن نقش خود در این عقب ماندگی تاریخی با ساده سازی حوادث تاریخی و زیر تاثیر تئوری توطئه عوامل خارجی را به عنوان علل عقب ماندگی ایرانیان معرفی می کند. از دیدگاه این بخش از جامعه عرب ها و اسلام، حملهٔ اسکندر، مغولها، ترکها، امپریالیسم انگلیس و آمریکا و…

 

هر کدام به نوبت در جایگاه اتهام عقب ماندگی ایران قرار می گیرند. و این در حالی است که در تاریخ معاصر بسیاری از کشورها مورد هجوم کشورهای خارجی قرار گرفته اند و علیرغم اینکه بخش بزرگی از زیر ساخت های اساسی اقتصادی و انسانی وسیاسی خود را از دست داده اند اما در فاصلهٔ کوتاهی توانسته اند با اراده، همبستگی اجتماعی، اجماع در هدف و حکمرانی شایسته و با فراموشی کینه های تاریخی کشور خود را در مدار پیشرفت و رشد اقتصادی قرار دهند، آلمان، ژاپن، روسیه، کره جنوبی و شمالی، ویتنام و کشورهای اروپای شرقی و ترکیه از این نمونه اند، در صورتیکه بخشی از جامعهٔ ایرانی هنوز حادثهٔ ورود اسلام در ۱۴۰۰ سال پیش را که اتفاقأ باعث رشد فرهنگی و رهایی جامعهٔ ایرانی از یک نظام کاستی و طبقاتی و استبدادی شده است محمل تنبلی فکری، عجز تاریخی، عدم تلاش خود به سوی رشد و پیشرفت و بهانهٔ کین توزی به عربها و اسلام قرار داده است.

به همین دلیل جامعه ای که فرصت های رشد اقتصادی و توسعهٔ پایدار را از دست داده و درآمد سرانهٔ فرد در آن کمتر از ۴۰۰۰ دلار و سهم آن در تولید جهانی ۰.۴ درصد می باشد و در تمامی شاخص های رشد اقتصادی و اجتماعی کارنامهٔ درخشانی در دنیای کشورهای توسعه یافته برای عرضه ندارد، باید با کینه توزی و نفرت پراکنی و دیگر ستیزی عقده های عقب ماندگی تاریخی خود را تشفی و تسلی خاطر کند، و در این مسیر اسلام و عربها را سپر بلای عقدهٔ حقارت خود قرار می دهد. همچنین بخشی از این باز تولید گفتمان اسلام ستیزی نتیجهٔ عملکرد نظام اجرایی حاکمیتی میباشد که خود را حامل ارزشهای اسلامی معرفی می کند، ولی متأسفانه بخش اجرایی آن در قالب دولت نتوانسته کارنامهٔ قابل قبولی را از لحاظ رشد اقتصادی، توسعهٔ پایدار و حل بحران ها به جامعه ارائه نماید. اصولا ناسیونالیسم نژادی در جوامع سر خورده، مأیوس و با تراکم بحران و انباشت مطالبات بالا که دولت کارآمدی حل بحرانها را در آن ندارد بوجود می آید.

روی آوری بخشی از جامعهٔ ایرانی به گفتمان غیر علمی، غیر انسانی و نفرت پراکن ناسیونالیسم نژادی با ردای ایدئولوژی نازیسم و فاشیسم و با محوریت عرب ستیزی واسلام ستیزی بار دیگر نشان خواهد داد که از چاله به چاه افتادن تاریخی ما ایرانیان تمامی ندارد. در شرایطی که دنیا به سمت باور به ارزشهای فراگیر وانسانی حقوق بشر وحقوق شهروندی و ارزشهای دمکراتیک حرکت می کند، بخشی از جامعهٔ ایرانی با باز تولید گفتمان ناسیونالیسم نژادی خلاف این مسیر حرکت می نماید. بازگشت به گذشته گرایی موهوم و خیالین که بیشتر به کار جذب توریست می آید، ورها کردن حال و فراموشی آینده سرنوشتی جزء پسرفت و از دست دادن فرصت های رشد وتوسعه برای جامعهٔ ایرانی دستاورد دیگری نخواهد داشت. تعریف هویت ملی بر اساس مفهوم نژادی و پوشاندن ناسیونالیسم ایرانی با جامهٔ ایدئولوژی نازیسم و فاشیسم وعدم نوسازی مفهوم هویت ملی و ناسیونالیسم ایرانی بر مبنای مفاهیم حقوق شهروندی وناسیونالیسم مدنی منجر به گسیختگی همبستگی ملی جامعهٔ ایرانی خواهد شد.

عبدالرضا نواصری – فروردین ۹۷