جایگاه!
امروز صبح (دوشنبه ۲۷ آذر) بهاتفاق دوست عزیزم جناب آقای عباس حسین زاده در مراسم استقبال از پیکرهای ۵۵ شهید دفاع مقدس در شلمچهی خرمشهر حضور یافتیم. ساعت ۶:۳۰ صبح از جادهی کمربندی اهواز – آبادان راه افتادیم. دود آبی متمایل به سورمهای شرکت فولاد خوزستان، شرق اهواز را پوشانده بود. چند کیلومتر اطراف جادهی کمربندی پُر […]
امروز صبح (دوشنبه ۲۷ آذر) بهاتفاق دوست عزیزم جناب آقای عباس حسین زاده در مراسم استقبال از پیکرهای ۵۵ شهید دفاع مقدس در شلمچهی خرمشهر حضور یافتیم. ساعت ۶:۳۰ صبح از جادهی کمربندی اهواز – آبادان راه افتادیم. دود آبی متمایل به سورمهای شرکت فولاد خوزستان، شرق اهواز را پوشانده بود. چند کیلومتر اطراف جادهی کمربندی پُر از نخالههای ساختمانی و در چند نقطه زبالههای خانگی دیده میشود. دریکی دونقطه کپههای کامیونهای زبالهی تخلیهشده را آتش زدهاند و شعلههای آتش، دود موضعی و بوی تعفن اطراف جاده و روستاهای مجاور را آلوده کرده است. از این مسیر اهواز، چون شهری جنگزده مینماید.
ساعت ۹ صبح به شلمچه نقطهی صفر مرزی ایران و عراق رسیدیم. جایگاهی از داربست فلزی ساختهاند و با بنرهای عکس شهیدان و شعارهای انقلابی تزیین کردهاند. یک تریبون، سیستم صوتی و ۱۱ مبل راحت روی جایگاه نصبکردهاند تا «مسئولان محترم» بر آنها بنشینند و از بالا، پیکرهای شهیدان را تماشا کنند.هنگام تحویل و ورود پیکر شهیدان، افسران عراقی از بالای نقطهی صفر مرزی و از زیر پرچمشان با موبایلهای خود از شهیدان عکس میگرفتند. اینطرف دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری در بین مردم میلولند تا سوژهای پیدا کنند و از او حرفهای درشت، گوش پُر کن و مشتی کوبنده بر دهان اینوآن، شکار کنند. عکس از یادداشت نویسی روی پرچم جمهوری اسلامی پیچانده شده بر تابوتها، عکس از اشکهای ریزان، عکس ازسرهای قفلشده در گریبان و … تا همهی خلوتهای عاشقانه به هم ریزد و انسان ایرانی عریان و «بدون حیات خلوت» هر چه بیشتر حضور یابد. حضوری مستمر با هر نیت؛ مهم حضور است!
شهیدان را جلوی جایگاه بهنظام کردند. آقا سمت چپ برو! عزیزم اینجا نه برو عقب، عقبتر باز عقبتر خوبه همینجا بگذارش! تابوتها را از هم فاصله بدهید! اینجا خانمها بایستند! آقایان بروند سمت راست جایگاه! و …حالا که شهیدان را بهصف کردند و همهچیز مهیا شد، مجری «مسئولان محترم» را فرامیخواند که بر روی جایگاه تشریف ببرند. فرماندار محترم! امامجمعه موقت محترم! رئیس محترم! مدیر محترم! فرمانده محترم! را یکییکی همراه با قید «محترم» نام میبرد و برخی که حضور داشتند راستراست با سری بلند و سینهای به جلو انداخته، بالای جایگاه رفتند و بر مبلهای راحت پا روی پا انداختند و از بالا شهیدان و مردمی که دورشان حلقهزده و راز و نیاز میکردند را تماشا نمودند.امروز سازندگان واقعی «جایگاه» در مقابل آن بهصف شدند تا دکلمهها، سخنرانیها و نوحههای آتشین و زیبا را در مدح و ثنای خود بشنوند. این یعنی که جامعهی ما دچار پدیدهی وارونگی جایگاهی شده است.
اهواز – لفته منصوری
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰