نان و کتاب

دکتر لفته منصوری : سعدی علیه الرحمه حکایت مشهور و جالبی در گلستان دارد: *«گرسنه را نان تهی، کوفته است».* سعدی می فرماید روزی مسافر فقیری خسته و گرسنه به سرایی رسید. دید مجلس باشکوهی است، گروهی به گرد هم آمده اند و میزبان بزرگوار از میهمانان پذیرایی می کند و میهمانان هرکدام با لطیفه […]

دکتر لفته منصوری : سعدی علیه الرحمه حکایت مشهور و جالبی در گلستان دارد: *«گرسنه را نان تهی، کوفته است».* سعدی می فرماید روزی مسافر فقیری خسته و گرسنه به سرایی رسید. دید مجلس باشکوهی است، گروهی به گرد هم آمده اند و میزبان بزرگوار از میهمانان پذیرایی می کند و میهمانان هرکدام با لطیفه و طنزگویی مجلس را شاد و بانشاط کرده اند.

یکی از حاضران به مسافر فقیر گفت: تو نیز باید لطیفه ای بگویی.مسافر فقیر گفت: من مانند دیگران دارای فضل و هنر نیستم و بی سوادم. تنها به ذکر یک شعر قناعت می کنم.همه حاضران گفتند: بگو. او گفت:

من گُرسِنه‌ و برابرم سفره نان   همچون عَزَبم بر در حمام زنان

حاضران فهمیدند که او بی نهایت فقیر و نادار و بینواست. سفره غذا را به نزد او کشیدند. میزبان به او گفت: اندکی صبر کن تا خدمتکاران کوفته برشته بیاورند.مسافر فقیر گفت:

 

کوفته بر سفره من گو مباش  گُرسِنه را نان تهی، کوفته است

نمی دانم شاید به قول ابن یمین از شاعران قرن هشتم در دوبیتی مشهور نان و مسکن و جامه که به عنوان سه مولفه اصلی زندگی کــنار هم آورده و تاکید کرده دوری از آز و حرص و داشتن قناعت و مناعت طبع تا چه اندازه در زندگی آسودگی و سعادتمندی را به همراه می آورد:

دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو/ دو تای جامه گر از کهنه است و گر از نو

چهارگوشه دیوار خود به خاطر جمع / که کس نگوید از این جای خیز و آنجا رو

کتابخوانی و شعر خوانی و فضل رانی و آداب دانی به تأخیر می افتد.وزنامه خوزی های امروز شنبه ۲۷ آبانماه ۱۴۰۲ به موضوع نان و باران و کتاب پرداخته است. من هم در صفحه ۴ از نان سیاح عربهای خوزستان نوشتم!*

این شما و این کشکول امروز خوزی ها معلوم است نویسندگان خوزی ها که هم از نان و کتاب می نویسند لابد هم اهل فضل و هم اهل فقراند