جوهـره ی آبـی؛ امانتی الهی در دستِ خبـرنگار

سارا ممبینی : خداوند به قلم سوگند یاد کرد و قلم به سانِ امانتی الهی در دستان خبرنگار جای گرفت تا او‌ با جوهره ی آبی و سبز و آفتابیِ جانِ قلم؛ رسالت شگرف و اعجاز انگیزش را به انجام برساند.تا بنگارد، روایت کند، راستی تحریر کند، با نابرابری پیکار کند، اجازه پایمال شدن حقوق […]

سارا ممبینی : خداوند به قلم سوگند یاد کرد و قلم به سانِ امانتی الهی در دستان خبرنگار جای گرفت تا او‌ با جوهره ی آبی و سبز و آفتابیِ جانِ قلم؛ رسالت شگرف و اعجاز انگیزش را به انجام برساند.تا بنگارد، روایت کند، راستی تحریر کند، با نابرابری پیکار کند، اجازه پایمال شدن حقوق مظلومان را ندهد، حق بطلبد، روراستی بخواهد، از راستی و درستی و حقیقت بنویسد، ظلم ستیزی کند، مطالبه گر باشد و برای تحقق سطرسطرِ وظایف صعب و پیچیده اش رنج بکشد، بی خواب شود، ردِ قلم بر دستهایش پینه ببندد، چشمانش کم سو شود و صبح تا به شب و شب تا به صبح نگاهش به روشنی صفحاتِ کاغذ و نورِ خیره کننده لپ تاپ و موبایل و کامپیوتر باشد و گوشش به زیر و بمِ صداها و حروف و کلماتی باشد که در دایره ای وسیع؛ پیرامونش را انباشته ساخته اند.

خبرنگار متولد شدن جان سختی می خواهد. خبرنگار که باشی شبانه روز برات رنگی دیگر دارد. خبرنگار که باشی باید در گرما و سرما و آفتاب و صحرا و پروژه های تمام و نیمه تمام و شلوغی و دَم و همهمه و رنج و بیماری و گرد و‌ غبار و‌ باران و شرجی و فراز و نشیبِ راه های ناهموار روستایی و راه های ناتمام و سرشار از دود و خفقانِ شهری و صنایع و تاسیسات عریض و طویل نفت و گاز و لوله سازی و حفاری و نیروگاه و پتروشیمی و کوچه پس کوچه های پر از فقر و محرومیت و فاضلاب های روباز و خانه های گِلی و کاهگلی و سنگی و کپری و مردمِ دست به گریبان بی آبی و بیکاری اش مرارت ها بکشی و از رنجشان بگویی و بنویسی و بنویسی و واگویه کنی.

یک‌ بار در سال روز توست. روزت مبارک. امروز همه چشم به قلَمت دوخته اند. حال می توانی در حالی که در جانت «مَنْ کَانَ مَقْصَدُهُ الْحَقَّ أَدْرَکَهُ وَ لَوْ کَانَ کَثِیرَ اللَّبْس» زمزمه می کنی با قلمی که در بین سرانگشانت می فشاری این فرمایش خدا را که همواره چراغ راه رسالت خبرنگاری ات قرار داده ای بنویسی و با صدای بلند بخوانی که: «هر کس در جست‌وجوی حق باشد آن‌را درخواهد یافت، هر چند حقیقت بسیار پوشیده باشد؛» و حتما روزی خواهد آمد تا به جهان برسد ‌پیامِ قلم و‌ اندیشه ات…امروز همانند روزهای پیشین، همانند روزهای جلسات مدامِ تمام نشدنیِ پی در پیِ تکراریِ هر روز و هر هفته و هر ماه و هر سال، دلتنگ دوستان و همکارانی هستیم که در روزی که به نامشان در تقویم حک شده در کنارمان نیستند و گرچه جایشان خالی است اما روایت اندیشه ها شان در سطور تاریخ رسانه های مکتوب و مجازی این استان برای همیشه به یادگار خواهد ماند.

امروز در روزی که به نام خبرنگار است یاد می کنیم از علی هویسی عکاس خبری زبده و فعال خوزستان که بامداد یک روز تلخ در سانحه تصادف جامعه خبری خوزستان را وداع گفت.و امروز گرامی می داریم یاد عفت فتحی خبرنگار دلسوز و متعهد خوزستانی را که در حادثه جانکاه آتش سوزی به ناگاه و باور نکردنی از میان ما رفت و به یاد می آوریم سوزان بختیاری زاده از بانوان فعال ﺭﺳﺎﻧﻪﺍﯼ و از تلاشگران عرصه فرهنگ، اجتماع و محیط زیست در استان خوزستان، که سرطان او را به آسمان بُـرد. یادشان گرامی و گلی سپید بدرقه رفتنشان…..