از رنجی که می بریم (به بهانه روز معلم)
قاسم مزرعه فرد :بدون اغراق می توان گفت که رساتر و بلیغ تر از قصیده ” أحمد شوقی ” ” ،شعری در ادبیات عرب در وصف معلم نیامده است. احمد شوقی، امیر الشعرای عرب چندین دهه پیش با الهام از حدیث شریف نبوی ” کاد المعلم أن یکون رسولا ” ،مطلع قصیده زیباى خود را […]
قاسم مزرعه فرد :بدون اغراق می توان گفت که رساتر و بلیغ تر از قصیده ” أحمد شوقی ” ” ،شعری در ادبیات عرب در وصف معلم نیامده است. احمد شوقی، امیر الشعرای عرب چندین دهه پیش با الهام از حدیث شریف نبوی ” کاد المعلم أن یکون رسولا ” ،مطلع قصیده زیباى خود را با بیت زیر آغاز می کند: قم للمعلم وفه التبجیلا / کاد المعلم أن یکون رسولا/ و در بیت دوم این پرسش را مطرح می کند که آیا شرافتمند تر و عظیم تر از آن که اندیشه و روان ها را برپا می دارد، دیده اید :
أعَلِمْتَ أشرفَ أو أجلَّ من ألذی یُبنی و یُشئ أنفسا و عقولا
سال ها بعد ” ابراهیم طوقان ” شاعر مبارز و ملى گرای فلسطینی که قصیده ” موطنی ” وى امروزه سرود ملى برخى کشورهاى عربی است، براى تبیین بیش تر منزلت و جایگاه معلم و سختی های کار معلمى به هماوردى با امیر الشعراء می پردازد. ابراهیم طوقان بر این باور بود که اگر شوقی ساعتی را در کلاس درس مشغول می شد به سختی و عناء کار معلمی بیش تر واقف می گشت، آنجا که می گفت:
شوقی یقول و ما درى بمصیبتی قم للمعلم وفه التبجیلا
و یکاد یفلقنی الأمیر بقوله کاد المعلم أن یکون رسولا
لو جرب التعلیم شوقی ساعه لقضى الحیاه شقاوه و خمولا
به باور طوقان که خود چند صباحی مشقت آموزگاری را چشیده، کار معلمى چیزی جز انتحار و خودکشی نیست چرا که معلمان در دوران خدمت خود تمام آنچه را که در روح و عقل و توان دارند، نثار شاگردان خود می کنند، پس پایان قصیده بلند و پرمعنای خودش را با بیت زیر به پایان می برد:
یا من یرید الإنتحار وجدته إن المعلم لا یعیش طویلا
إبراهیم طوقان هم درست گفته بود چرا که در ایران حداقل شاهد آن بوده و هستیم که چگونه معلمان بیش از هر قشر دیگری به انواع بیماری های قندی، خون، فشار، سکته، دیسک، میگرن و بلاهای دیگر مبتلا می شوند اما با این حال آنچنان که شایسته و بایسته است مورد تقدیر جامعه خود قرار نگرفته اند، از آن جمله شاهد بوده ایم که در روز معلم، معلمانی که در روستا از خود مایه می گذارند حتی مورد تفقد و تجلیل حضوری و شفاهی یا به قول معروف ” خشک و خالی ” برخی دهیاران و شوراهای آن روستاها قرار نمی گیرند، اگر چه در شهرها نیز وضعیتی بهتر از این نمی توان تصور کرد، آنجا که بسیاری ادارات و ارگان ها حتی به خود زحمت نصب بنری در تبریک این روز نمی دهند و هنوز هم باور آن ماجرا برایم سخت است که چگونه سال گذشته در چنین روزی یکی از مسؤولان، زیر دستان خود را شدیدا به عدم برگزاری جشنی برای معلمان یا تهیه هدیه ای ناچیز دستور می دهد؛ این در حالی است که جوامع پیشرفته امروزی از چندین دهه پیش به اهمیت امر تعلیم و حرفه معلمی پی برده اند و از معلمی به عنوان ضلع اساسی مثلث پیشرفت هر جامعه ای یاد کرده اند، ضلعی که حذف یا شکستنش، فروپاشی آن مثلث یا در واقع آن جامعه را به بار می آورد. این نگاه متعالی به معلمی زمانی بود که هم زمان در ایران معلمی چیزی جز خدمتگزاری و خادمی نبود:
بدین کشور کسی خدمتگزار است که دهقان یا آموزگار است
خلاصه آن که حرف و حدیث زیاد است و عتاب و نارضایتی زیادتر و به قول ” أبو طیب المتنبی “:
لنا عند هذا الدهر حق یَلُطُّهُ و قد قلّ إعتابٌ و طال عتابُ
پس در پایان بیاییم فارغ از تمام حرف ها و آه دلها گلی تازه برافشانیم و می در ساغر اندازیم و فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم(١) و یک دل و هم نوا و یکصدا بگوییم:” معلم روزت مبارک “
پانوشت :
از رنجى که مى بریم( عنوان مجموعه داستانی از جلال آل احمد )
(۱) : شعری است از حافظ شیرازی
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰