«آزادی» محوری ترین کلید واژه انقلاب اسلامی!

قولوا لا اله الا الله تفلحوا، نخستین پیام نبی مکرم اسلام(ص)برای رهائی انسانها از ظلم وستم وبردگی فکری وجسمی بود. این پیام،بیانگر این واقعیت است که آزادی موهبتی الهی وخواستگاه مقدس وفطری دارد. وعزت،کرامت وکمال انسانی، تنهادر لوای آزادی ورهائی از اسارت، میسر است.آزادی،تنها پیام پیامبر عظیم الشان اسلام نبوده است. بلکه پیام مشترک همه […]

قولوا لا اله الا الله تفلحوا، نخستین پیام نبی مکرم اسلام(ص)برای رهائی انسانها از ظلم وستم وبردگی فکری وجسمی بود. این پیام،بیانگر این واقعیت است که آزادی موهبتی الهی وخواستگاه مقدس وفطری دارد. وعزت،کرامت وکمال انسانی، تنهادر لوای آزادی ورهائی از اسارت، میسر است.آزادی،تنها پیام پیامبر عظیم الشان اسلام نبوده است. بلکه پیام مشترک همه انبیاء وادیان آسمانی،از آدم تا خاتم وحتی ائمه اطهار (ع)است.و می توان گفت که «آزادی» مورداتفاق قرآن و سنت است.« آزادی» ورهائی از بردگی و اسارت، جهت گیری همه اعجازها ونبردها ومبارزات طول تاریخ بشر،بوده است.فقدان «آزادی» از عوامل عمده انحطاط وتوحش جوامع بشری است.قیام مردم ما نیز مبتنی بر سه ممیزه بود که همچنان بعنوان شاخص انقلاب اسلامی بشمار می آیند.

اما «آزادی» محوریترین کلید واژه وشعار انگیزشی نهضت بشمار می آید. و استقلال وجمهوری اسلامی،ازپیش نیازبرقراری واسباب دوام آزادی بشمار می آیند.زیرافلسفه وجودی انقلاب اسلامی،مبارزه با فساد وظلم وستم رژیم پهلوی در سایه خفقان وفقدان «آزادی» بود.جامعه ایرانی از دیرباز،حتی در عصر پهلوی اول ودوم، جامعه ملتزم به دین و مذهب بوده است. وتعلق مردم به اسلام وبویژه تشیع،ارتباطی به انقلاب وقبل وبعد آن ندارد.اما بدلیل فقدان آزادی وحریت فکر ورای، درعصر پهلوی،جامعه دچار اضمحلال وانحطاط شده بود ونوعی ستم پذیری، که از مشخصه نظام بردگی واسارت است، رواج داشت.رژیم پهلوی با برپاداشتن مراکز متعدد شکنجه وزندان وتبعید،وممنوعیت منابر وتریبونها،سعی در خفه کردن صدای منتقدین داشت.

در جامعه اسیر وغیر آزاد،عمل به شرع ومطالبه عدالت اجتماعی بی مفهوم است.لذا آزادی اساسی ترین مطالبه مردم در نهضت اسلامی بود.برای نمونه،حضرت امام خمینی(ره) در غالب خطابه ها وسخنرانیهای خود فساد وخفقان ونبود آزادی وتوسعه روز افزون زندانها اشاره می‌فرمودند. از جمله در یکی از سخنرانیهای خود خطاب به رژیم وقت، فرمودند که:(آزادی مال مردم است.خدا آزادی داده به مردم.اسلام آزادی داده.)صحیفه امام، جلد۳ ص۴۰۶-۴۰۷.

در جائی دیگردر خصوص مطالبه آزادی مردم،می‌فرمودند که:,, اینها(مردم)،دارند حقوق اولیه را مطالبه می کنند. این حق اولیه بشر است که می خواهد آزاد باشد. من می خواهم حرفم آزاد باشد.این چه وضعی است که در ایران(مقصودآنروز) است. اینکه این ملت وهر ملتی حق دارد خودش سرنوشت خودش راتعین کند،این از حقوق بشر است که در اعلامیه حقوق بشر آمده است,,صحیفه امام جلد ۲ ص۱۲۵-۱۲۶- 

تبعیض وطبقه بندی مبتنی برمیزان دور ونزدیکی به قدرت،در عصر پهلوی،فاصله وشکاف اجتماعی را درپیکره نظام اجتماعی آن روزگار موجب شده بود.و نوعی نظام طبقاتی مبتنی برتبعیض و اصالت اشراف گرائی،رواج داشت.این رفتاررژیم،که با پشتوانه وحمایت غرب بوده،وابستگی شدید رژیم سیاسی وقت را به استراتژیهای آمریکا وانگلیس موجب شده بود.بنابراین،اصلیترین مطالبه گری مردم در نهضت دهه ۵۰,« آزادی» بود. که ابتدا از محافل روشنفکری ودگر اندیشان در حوزه ودانشگاه آغاز شد وبتدریج دامنه اعتراضات گسترش یافت وهمه گیر گردید. که حاصل آن برپائی قیامی عمومی با محوریت مطالبه« آزادی» شد.

اما از آنجائیکه،خفقان حاکم در جامعه آنروز ایران،معلول وابستگی شدید آن به غرب بوده، بطور بدیهی،لازمه دسترسی به« آزادی»,تامین استقلال ورهائی از سلطه پذیری غرب و شرق بوده است. وبمنزله پیش نیاز برقراری آزادی،بشمار آمد.ویکی دیگر ازمطالبات مردم شد. بعبارتی،استقلال در حکم ابزارضروری برای دسترسی به« آزادی» بود.و جمهوری اسلامی،بعنوان نوع ساختار حاکمیتی برای عینی بخشی به آزادی وتئوریزه کردن مفهوم حریت وآزادی انسان، که از بدیهیات گرایش مردم مسلمان ما بوده،نیز بعنوان ضلع سوم نهضت اسلامی، برگزیده شد.زیرا به تعبیر حضرت امام(ره)؛ ,,اسلام آزادی را به انسان عطا کرده است.واسلام بیش از هر دین ومسلکی،به اقلیتهای مذهبی آزادی داده است…..در جمهوری اسلامی،کمونیستها نیز در بیان عقاید خود آزادند….،،(صحیفه امام جلد۴ ص۳۶۳-۳۶۴)

لذا تبیین ایدئولوژی برای تحقق آزادی وماندگار شدن آن اجتناب ناپذیر بود.نبی مکرم اسلام(ص) نیز وقتی مردم را به« آزادی » و«فلاح» فراخواندند،پیش نیاز نیل به کلید واژه رسالتشان را«لا اله»(نفی هرگونه سلطه شرق و غرب) قرار دادندوپشتوانه فکری نیل به «فلاح» یا آزادی را«الا الله»،معرفی فرمودند.ودر نهضت اسلامی نیز،استقلال وبرگزیدن رژیم سیاسی جمهوری اسلامی،با هدفپشتوانه فکری استقرار وپایدار سازی «آزادی» ورهائی از اسارت فکری و جسمی،برای نیل به عدالت اجتماعی ورشد وکمال انسانی،بود.بنابراین، بسادگی این مفهوم قابل درک است که هرگونه محدودیت در آزادی، نقض غرض وانحراف در سیر نرمال ومتوقع از انقلاب اسلامی ومصداق قرار گرفتن امانت در ید نا اهلان خواهد بود.که مورد هشدار حضرت امام(ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی در وصیت نامه الهی وسیاسی شان،بوده است.حضرت امام(ره)نکته نظرات بسیاری در خصوص آزادی از نگاه اسلام بیان کرده اند که از جمله آنها،حقوق مساوی وآزادی مشروع زنان،آزادی اجتماعی،آزادی مطبوعات و…است.آزادی قلم،لازمه آزادی فکری است.البته که هدف از آزادی، خروج از بایدها ونبایدهای ایدئولوژی ، نیست. وبی شک با توجه به اینکه انسان موجودی اجتماعی است، نباید آزادی فردی،حقوق اجتماعی وبعبارتی آزادیهای جمعی وفردی دیگران را محدود نماید.

بعبارتی آزادی مشروع ومشروط است. آزادی نباید با شرع،عفت عمومی،مصالح کشور وعرف مقبول در تعارض باشد.اماحدود مشروط بودن را باید قانون تعین کند ونباید موجب سفسطه ومحدود سازی آزادی قرار گیرد.حاصل اینکه کلید واژه انقلاب اسلامی ما،«آزادی»بوده است.و استقلال و جمهوری اسلامی،ابزار تحقق وتضمین بقای آن هستند. وهرگزنبایداین دو مفهوم به ابزار محدود سازی آزادی،کلید واژه بنیادی انقلاب اسلامی، بدل شوند.در آن صورت، انقلاب دچار نوعی بیماری خود ایمنی (Autoimmun disease)خواهد شد که حاصل آن مبارزه سیستم ایمنی، که وسیله حفاظت از سلامتی ارزشهای انقلاب وضامن حیات وبقای دستاوردهای آن است،برعلیه عضوخودی یعنی«آزادی» وارد عمل میشود. واین نقض غرض وتباه کننده انقلاب خواهد شد.

پس مراقبت وحراست از« آزادی»،وظیفه ملی وانقلابی است.تا بار دیگرکشور دچارمحاق و خودسانسوری وبروز لایه های پنهان وغیر شفاف فساد نگردد. واستقلال کشورخدشه دار نشود وجامعه گرفتاربازگشت انحطاط و مفاسد اجتماعی نشود.عواملی که باعث محدود سازی آزادی میگردد متعددند.اما بطور عمده میتوان به چند دسته آنها اشاره کرد.که لازم است در هر زمانی در تحلیل جوامع بدانها عنایت داشت.

۱-بیگانگی رژیم‌های سیاسی بابدنه جامعه (مردم ) وسانترالیزه واسترالیزه شدن حاکمیت ودرونگرائی کردن نظام.ودر نتیجه ناچار از عدم شفافیت وجلوگیری از آزادی،در ابعاد مختلف،بویژه در چرخش اطلاعات،که لازمه رشد وکمال جامعه بشری امروزی است.

۲-فساد(در اشکال مختلف اداری وفردی) در اندیشه ورفتار مدیران جامعه،که در نتیجه برای لاپوشانی بر مفاسد،ناچار از سلب آزادی و استقرار خفقان، خواهند بود.

۳-ضعف فکری ودیدگاهی حاکمان جامعه، در برابر افکار عمومی، وتوسل به اکراه واجبار، بجای استدلال وقرائن علمی وفکری،(لا اکراه فی الدین،قد تبیین الرشد من الغی). لذاحاکمان چنین جوامعی در شرایط فقدان آزادی، نمی توانند مراتب رشد«کمال» جامعه را در برابر،، غی،، «اضمحلال» فراهم کنند. وعاقبت فروپاشی خواهد بود.

۴-از بین رفتن فضایل اخلاقی ومیل به رذایل، بویژه دروغ وفریب(تفاوت قول وعمل دولت مردان وفقدان اعتماد عمومی مردم به هیات حاکمه)که حاصل آن توسل به زور در برابر هرگونه نقد وآسیب شناسی پساب آزادی

۵-حاکم شدن انسانهای کوچک وکم خرد وکوتاه فکر،بجای اندیشمندان و متفکران ودانایان توانمند، برامورجامعه.که به تعبیر حضرت علی(ع)از مهمترین عوامل هلاک وتباهی جوامع است. واز بدیهیات این چنین جامعه ای،حاکم شدن فضای منافی با آزادی است.

۶-ضعف بنیه های اقتصادی ورفاهی،که موجب نهان کاری وپدیدار شدن مفاسد مالی و تجاری ودر نتیجه محدود سازی آزادی وفضای نقد جامعه.برای جلوگیری از شفاف سازی وکشف مفاسد.

۷-حاکم شدن روابط قومی وحتی نژادی بجای قانون وضوابط. ویا طبقه بندی جامعه بر مبنای دوری ونزدیکی به هرم قدرت.

چیزی که عناصر جامعه را به شهروندان درجه یک ودو وسه، ویا خودی وغیر خودی تقسیم میکند.که در نتیجه فرهنگ تملق و چاپلوسی نهادینه وریاکاری گسترش وخفقان حاکم خواهد شد.بنابر این «آزادی» ابزار مصون سازی وتضمین سلامت نظامهاست. وارزش محوری بودن در مطالبات مدنی دارد.

عباس حیصمی

مدرس دانشگاه وفعال سیاسی