قهرمان در کادر، نبرد با اژدهای استخدام!
امروز شاهد فیلمی بودم که بعد از مدتها اندکی متعجبم کرد، راستش اینکه دیروقتی است یاد گرفته ام از گفتار و رفتار برخی مدیران و نمایندگان انگشت حیرت و تعجب به دهان نگیرم و نهایت اینکه با لبخندکی تلخ از کنار موضوع بگذرم، دقیق ترش را بخواهید با تکرار مکرر ژستها و رفتارها و سخنرانی […]
امروز شاهد فیلمی بودم که بعد از مدتها اندکی متعجبم کرد، راستش اینکه دیروقتی است یاد گرفته ام از گفتار و رفتار برخی مدیران و نمایندگان انگشت حیرت و تعجب به دهان نگیرم و نهایت اینکه با لبخندکی تلخ از کنار موضوع بگذرم، دقیق ترش را بخواهید با تکرار مکرر ژستها و رفتارها و سخنرانی های شبیه و مکرر در مکرر از تلخی معیشت انسان خوزستانی خاصه از نوع بومی بومی اش(عربها)، جایی برای تعجب و حیرت باقی نمی ماند.
مثل این است که فیلمی به فرض هندی و یا به قولی بالیوودی را چندین بار ببینید و در هر بار مشاهده، از رقص قهرمان فیلم در حصار گلوله ها و تانکها و هواپیماهای جنگی شگفتزده شوید و خاصه وقتی قهرمان فیلم هندی گلوله آر پی جی را با دندان میگیرد و دوباره به طرف هلیکوپتری در مرز سیاه چاله های آسمانی پرتاب میکند و با این گلوله هم هلیکوپتر منفجر میشود و هم سایر سیاره های کنار دستش! از منطق باورپذیری در فیلمهای هندی مولفه بسازید؛ غافل از اینکه میان مخاطب و فیلم هندی قراردادی نانوشته منعقد شده، اینکه در بالیوود همه چیز امکان پذیر است، و این امکان، همان خواسته مفقود انسان هندی به طور ویژه است و البته سایر مخاطبین شبیه، فقدانی که در واقعیت قابلیت شهود و مشاهده ندارد و امکان دسترسی به آن در حد صفر است، اما در سپهر نقره ای سینمای بالیوود میتوان دست دختر فقیری را در دست پسرک خوشرو و خوشبوی فئودالی نهاد و آب از آب تکان نخورد، همان چیزی که در واقعیت روزمره به فاجعه قتل و غارت و … بدل میشد و یا میشود.
خلاصه اینکه عین همان مخاطب فیلم هندی، من نیز از کنش مکرر(برخی) مدیران و نمایندگان حیرت نمی کنم حتی اگر با آرپی جی هلیکوپتری پر از مدیر فشل را به چاله سیاه آسمانی ارسال کنند، البته در برابر دوربین های متکثر امروز که تصویر را تبدیل به غذای روز کرده اند، و تا یادم نرفته بگویم گذاشتن کلمه برخی در پرانتز؛ قابلیت تاویل متن را دوچندان میکند و دایره شمارش این برخی مدیران و نمایندگان را دو چندان.اما اصل موضوع در باره فیلمی بود از نماینده ای که به اتفاق سلاح روز، دوربین گوشی همراه، سر زده به ادارهای رفته بود و در همان لحظه به مدیر احتمالی اداره که از شگفتی روزگار اسمش را نمیدانست، آمار استخدام بومیان را می خواست، گذشته از اینکه موضوع استخدام خاصه استخدام بومیان، موضوعی تازه و کهنه است عین مرگ که هیچ وقت کهنه نمیشود علیرغم اینکه میلیونها سال است در جغرافیای انسانی حضور دارد، اما اینطوریش را ندیده بودیم، اینکه نماینده ای بخواهد آمار بگیرد، بخواهد پیگیر استخدام موکلانش باشد، بخواهد و بخواهد و بخواهد… همه اش طبیعی است حتی تصویر برداری که موبایل به دست یدک کش نماینده محترم شده اما موضوع غیرطبیعی این است که با حجم اختیارات گسترده ای که قانون در اختیار نمایندگان گذارده تمام کاری که نماینده ها می توانند بکنند همین تصویر برداری از خود است؟! تصویری از یک قهرمان که آمده حق مردم را بگیرد و تکلیف مدیران را، البته (برخی) مدیران را از یاد نبرید، کف دستشان بگذارد و در آخر سر …
بگذریم که در این روزگار پر از تصویر، کلمه ول معطل است فقط می ماند یک توضیح تا چیزی مبهم نماند؛ اینکه گفتم بومی بومی و در پرانتز کلمه عربها را قرار دادم به این دلیل بود و است که عربها قومیاند که در همین خاک زاده میشوند و در همین خاک میمیرند و در همین خاک استخوانشان تبدیل به نخل میشود، تنها قومی در استان که نگاهشان به شاهین شهر و کرج و … نمیرسد و این هم خود حکایتی دارد علیحده که کلمه بومی هم دچار کژتابی تازهای شده و آنکه پنج سال در جایی ساکن است به اندازه کسی که سده هاست این خاک را نفس میکشد به یک اندازه بومی نامیده میشود اما به راستی کدام بومیتر است؟!این پرسش را نمایندگان محترم باید پاسخ دهند تا تاویل متن به ابهامی بیشتر گرفتار نشود.
غلامرضا جعفری
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰