چهاردم مرداد تاریخی؛ مجاهدان روز شنبه!

“شیخ حسن روحانی” بی آن که بداند در روزی تحلیف می شود که در ١١١ سال پیش از آن و دقیقاً در همان روز اما “مظفرالدین شاه” با امضای دست خط قوام، فرمان مشروطیت را ابلاغ و در کوره تشکیل مجلس شورای ملّی دمید و حدود اختیارات خود را با مردم تقسیم و به ایشان […]

“شیخ حسن روحانی” بی آن که بداند در روزی تحلیف می شود که در ١١١ سال پیش از آن و دقیقاً در همان روز اما “مظفرالدین شاه” با امضای دست خط قوام، فرمان مشروطیت را ابلاغ و در کوره تشکیل مجلس شورای ملّی دمید و حدود اختیارات خود را با مردم تقسیم و به ایشان وا نهاد.حالا او وقتی صفحات تاریخ را ورق می زند در یک روز واحد، از همین شنبه های لعنتی، به ایستگاه “مجاهدان روز شنبه” می رسد.

.چهارمین شاه از دودمانِ قاجاری راه درازی طی کرد تا وقتی از پله های کالسکه شاهانه در حرم “عبدالعظیم حسنی” برای شرکت در جشن پنجاهمین سالگرد سلطنت خود نزول اجلال می کند، اسلحه کهنه “رولورِ” میرزا رضای کرمانی، نسخه “قبله عالم” را پیچانده و “سلطان صاحبقران” را به “شاه شهید” مبدل سازد.و حالا در دوازدهم اردیبهشت سنه ١٢٧۵ این “بابا شاه” نبود که فرو می افتاد، لاجرم بر پوسته بیرونی “سلطانیسمِ پاتریمونیالِ قاجاری” تَرَک می نشست تا مردِ همیشه ولیعهد پس از چهار دهه از تبریز به طهران آمده و بر تخت نشیند.

“مظفرالدین شاه” اما اگر از میراث اساطیری بزرگان ایل قاجار بی بهره بود از همان راه دور، آخرین صدای ثبت شده ناصری را وقتی پیش پای شاگرد “سید جمال” جان می داد به نیکی شنید و از همان روزِ آغازینِ سلطنت پس از شاه شاعرِ عکاسِ خاطره نویس در اندیشه تدبیر روز واپسین بود که چون ناصرالدین شاه با حسرت نگوید: “بر شما جور دیگری حکومت خواهم کرد اگر زنده بمانم.” و این همان فرصتی است که دست بی رحم روزگار از همه مستبدان تاریخ دریغ ورزیده است و این وعده الهی است.

مظفرالدین شاه گرچه بی سواد و ساده دل اما به توفیقِ شانس، مرد کارهای بزرگ شد.مرداد ماه و بر بستر بیماری فرمان مشروطیت را صادر کرد.مهر ماه، مجلس در حضور او تشکیل شد و دی ماه تنها چهار روز پیش از مرگ، پای قانون اساسی مشروطه امضا زد. و این همه راستی، یادگار نهضت جهالت زدای دارالفنون بود و نَفَسِ حقّ “میرزا تقی خان امیرکبیر”، مردِ اصلاح.و حالا وقت آن بود که پنجره ایرانِ کهنه را به سوی عصری تازه گشود، این اتفاق محصول شدنِ مشروطه بود.تجربه شریف و محترم مشروطه از آن رو یک قلّه در تاریخ معاصر جامعه ایرانی به شمار می رود که نخستین رویش های مطالبه گریِ عدالت، آزادی و قانون را در مدار حرکت تمدن ایرانی کاشته و با خون دل پرورانده است.مشروطه زنگ آغاز یک تحول اجتماعی و دگردیسی عمیق فرهنگی است.

نفی قبیله به عنوان عنصر امتیاز بخش در فربه گی، ردّ تمرکز به عنوان نماد تبعیض و پسرفت اقتصادهای خُرد محلی، ابطال شناسنامه فساد رسمی و سازمان یافته که تا مغز استخوانِ مام میهن رسوخ یافته بود… این است سیمای مشروطه و هنوز هم این سیما دلرباست.قصه پیچ گرفت و “محمد علی شاه” رخ نمود. امر او ستیزه با طفل گریزپای مشروطه بود، تا این که به باغشاه شد، میوه های مشروطه را یک به یک چید و از خون مشروطه خواهان سیراب گشت. و از آن جایی که در ایرانِ ما همیشه پای یک روس در میان است، “لیاخوف” مجلس را به توپ بست، استبداد صغیر پا گرفت و ناگهان غول خفته ملت بیدار شد. “علیقلی خان سردار اسعد” جنگ آور روشنفکر به ایران بازگشت و دست در دست “محمدولی تنکابنی” به دروازه طهران رسیدند. “سعدالدوله” به سفارت انگلیس خزید و شاه مستبد به سفارت روسیه جان پناه شد. مجاهدان بختیاری و گیلانی خروشیدند و این همه ٢٢ تیر سه شنبه، چهارشنبه و پنجشنبه و نهایتاً جمعه ای بود در حوالیِ ١٢٨٨ و تا این که طهران، تهران شد.

حالا اما غبارها فرو نشسته و نتیجه جنگِ مغلوبه روشن بود. در این میانه فراوان بودند عافیت طلبانی که مصلحت اندیشانه، همنشین زنان در گوشه خانه ها بودند. حاج ثروت ها و مش قدرت ها… آن ها که آش نذر سفارت روس را سر می کشیدند، پای روضه سیدعبدالله و شیخ فضل الله می نشستند، از سمپات های سفارت قلهک نشین بریتانیا بودند و این توان و قوّت را داشتند که اگر چه تا پیش از ورود قوای مجاهدان به پایتخت، آوازه شاه پرستی شان گوش فلک را کَر کرده بود، حالا لباس رزم بیارایند و در مدح مشروطه سخن ها بگویند و روز شنبه در رژه پیروزی شرکت جویند و چنین است که این طایفه از سوی رندانِ آگاه به مجاهدانِ روز شنبه شهره گشتند.تاریخ اما در معرض تکرار است، شنبه ی تحلیف روحانی فرا رسیده است در چهاردهم مرداد تاریخی، مجاهدان روز شنبه حالا، از راه می رسند و تنها باید به نظاره نشست…