کدام شریعتی؟

چهار دهه از مرگ مشکوک علی شریعتی می گذرد اما هنوز برداشت های متفاوت و بعضا متضاد از متون و خطابه های او در جامعه ایرانی ادامه دارد. بی گمان او را می توان در زمره مناقشه برانگیزترین متفکران قرن گذشته در این سامان دانست که دایره نقد و تایید و رد و تصدیق و […]

چهار دهه از مرگ مشکوک علی شریعتی می گذرد اما هنوز برداشت های متفاوت و بعضا متضاد از متون و خطابه های او در جامعه ایرانی ادامه دارد. بی گمان او را می توان در زمره مناقشه برانگیزترین متفکران قرن گذشته در این سامان دانست که دایره نقد و تایید و رد و تصدیق و حتی مدح و تکفیر او چنان فراخ و فربه می نماید که تو گویی پرونده فرزند مزینان در سپهر اندیشه ایرانی؛ هیچ گاه بایگانی نخواهد شد.

 

اگر نگوییم شریعتی فهم خاص خود را از نصوص داشت، بی تردید تاویل او از اسلام و مفاهیم قرآنی یک روایت نو و تازه است تا جایی که برخی کنشگران حوزه اندیشه را بر آن داشت تا تعبیر روشنفکر دینی را برای معرفی مواجهه خود با نوع خاص اندیشه ورزی او در ساحت دین برگزینند.شریعتی مدافع امامت و منتقد دموکراسی است، روحانی زاده و ستایشگر مرجعیت مبارز چون امام خمینی است اما ستیز او با روحانیت درباری نقطه پایان ندارد، مشخصاً و با صراحت در کنار تشیع علوی ایستاده و در برابر تشیع صفوی موضع می گیرد.شریعتی اما یک معلم تاریخ و اسلام شناس محقق است که سیر تند و تیز وقایع سیاسی و شیب مبارزات اجتماعی علیه رژیم مستبد پهلوی در جامعه ایرانی در فاصله دهه چهل تا پنجاه او را وا داشت تا قامت مجاهدت افراشته و جامه معلمی بگذارد و از تریبون و قلم و نوار و کاغذ، گلوله و آتش و خون بسازد و پایه های استبداد هزاران ساله و استعمار نو را نشانه گرفته و بلرزاند. این است حیات او که در زندان و کرسی سخن انقلابی و مبارزه و تبعید خلاصه شد، طرفه این که او با مرگ نابهنگام خود نیز دامن رژیم را گرفت و تلخی فراق شریعتی حجمی از آتش تهیه بر سر پهلوی ریخت که نام او، فردای پیروزی انقلاب ۵٧، بر معروف ترین خیابان ها و اماکن کشور از تهران تا شهرهای دور و نزدیک نشست.

دقت کنیم، شریعتی در چهل و چهار سالگی درگذشت و حتی فرصت بازنگری تراوشات اندیشه خود را نیافت. او باید سوخت لازم را برای پیش راندن ماشین انقلابیون جوان فراهم می آورد و این کارویژه تنها از او بر می آمد، او که می شورید و شوراننده بود. شیفته عدل علی، دلبسته راه فاطمه و تشنه سلوک ابوذر.بی گمان، اسلام شریعتی، انقلابی است و انقلاب اسلامی لاجرم بی نسبت با این مفهوم نمی نماید، از این روست که انقلابیون جوان وام دار مکتب فکری او هستند، طیفی که از چمران تا ابراهیم یزدی، از مارکسیست تا مسلمان و از انقلابی تا فرقانی را در بر می گرفت.خاستگاه اندیشه شریعتی، دینی است. او از موضع دین بیرق اصلاح اجتماعی را بر می دارد و با انگاره خرافه زدایی و بازگشت به جان و گوهر دین وارد کارزار نقد می شود.

شوربختانه اما تصویر شریعتی از اسلام با همه تلاشی که صرف کرده و یا فرصتی که داشته است، کامل نیست، اسلام سیاسی او تنها مکتبی برای مبارزه اعتراضی و تحول انقلابی در جامعه بشری است، از همین روست که لاجرم در برابر اسلام فقاهتی قرار می گیرد و گرچه آن روایت صرف و تک بعدی نیز اسلام را مکتبی ناقص و مطابق میل مصلحت اندیشان عافیت نشین می نمایاند ولیکن اسلام فراتر از این مرزهای فکری است و هر آینه پاسخگوی هر اقتضایی است و تو باید غور کنی و دُر یابی. فلذا بی مهری و کم انصافی است اگر نگوییم در قحطی دانشگاهیان مسلمان، بیرق دار اندیشه دینی؛ دکتر علی شریعتی بود، او صف انقلابیون را به دانشگاه پیوند زد و پای انتلکت ها را به حسینیه ارشاد باز کرد و خودآگاهی را در جامعه رواج بخشید.

شریعتی اما عاری از اشتباه نیست، نیازمندیم با خوانشی انتقادی، اندیشه هایش را ورق زده و با حقیقت کلام او بدون عواطف، نوستالژی های دوره جوانی و هر گونه سیاسی کاری روبرو شده و درآویزیم.نگاه روشمند علمی، شریعتی را از هر گونه مصادره سیاسی باز می دارد و آن گاه دیگر نه نقد او فریاد نوگرایان و مصلحان را بر می انگیزد و نه تایید و تحسینش خواب متحجران و متعصبان را بر می آشوبد.سایه سیاست امکان ادامه حیات را از اندیشه های این معلم انقلابی ستانده، او فراموش شده تا محل دعوا نباشد و این پرونده باز ما را نشاید. او را باید از نو شناخت.

او که ستایشگر روشنی است و تئوریزه کردن ظلم پذیری را بر نمی تابد و با همین نگاه حسین (ع) را مظهر عدالتخواهی و یک معترض نسبت به وضع موجود انگاشته و بر حسین وارث آدم می گرید و حرکت زینب را برای نسل ها، هزاره ها و عصرها الهام بخش می بیند.پی نوشت: شش ساله بودم و شاید کم تر که پایم به مسجد باز شد. عصرها نزد سیدی، ترتیل و تجوید منشاوی را می آموختم و شب ها پس از نماز پای تفسیر سوره یوسف شیخ می نشستم، شیخ بر شریعتی به تندی می تاخت و سید او را به مهر می نواخت، تا اینکه دو سال بعد جنگ مغلوبه شد و سهم من از پاکسازی کتابخانه سید یک گونی کتاب بود، از اعترافات روسو تا مجموعه کتاب های شریعتی و این داستان تا امروز ادامه دارد. گاهی قهرمانم، گاهی الگویم و گاهی متفکری قابل نقد…

محمد مالی