رجز می‌خوانند ابلهان کور!

نگاهی به کتاب” بازسرایی عاشقانه‌های ابونواس اهوازی”؛ سید علی صالحی؛ نشر سالی، چاپ اول ۱۳٨۳).در این کتاب بعد از خواندن آن و مراجعه به اشعار عربی ابونواس (شاعر قرن دوم عصر عباسی) به چند نکته پی بردیم که آنچه تحت عنوان “بازسرایی عاشقانه‌های ابونواس اهوازی” به چاپ رسیده، کتابی ساخته و پرداخته صاحب اثر است؛ […]

نگاهی به کتاب” بازسرایی عاشقانه‌های ابونواس اهوازی”؛ سید علی صالحی؛ نشر سالی، چاپ اول ۱۳٨۳).در این کتاب بعد از خواندن آن و مراجعه به اشعار عربی ابونواس (شاعر قرن دوم عصر عباسی) به چند نکته پی بردیم که آنچه تحت عنوان “بازسرایی عاشقانه‌های ابونواس اهوازی” به چاپ رسیده، کتابی ساخته و پرداخته صاحب اثر است؛ و ابونواس یک شخصیت موهوم و خیالی که زاده‌ی تخیلات اوست. این کتاب نه فضای ابونواسی دارد و نه فرهنگ واژه‌های او و نه بازتاب دهنده‌ی تفکر ساختارشکن ابونواس است.

بازسرایی یک اصطلاح اشتباهی است و ما در ترجمه چنین اصطلاح و مفهومی نداریم و غیر قابل بحث است. این تنها نشان‌گر فرهنگ‌های نارسیست و توسعه‌طلب است که خود را محور و مرکز جهان می‌بینند؛ فرهنگ‌هایی اما منفعل که نمی‌توانند با دیگری ” گفت‌وگو” کنند؛ و قادر به شنیدن “صدای دیگری” نیستند؛ و فاجعه از اینجا آغاز می‌شود که آنچه به نام ” بازسرایی” باب می‌شود چیزی جز نپذیرفتن فرهنگ دیگری و تحریف اندیشه‌های او و خودی کردن آن نیست؛ با این هدف که فرهنگ دیگری دیر زمانی جزیی از فرهنگ ما بوده است.

کلمه دیگری که واقعا شک‌برانگیز و شگفت‌آور است، واژه ” عاشقانه‌ها” است؛ که مشخص می‌کند صاحب اثر با گفتمان و اندیشه‌ی ابونواس و با زبان عربی آن هم زبان قرن دوم هجری و خاصه، زبان ابونواس آشنایی ندارد. ابونواس اگرچه ابیاتی در عشق داشته اما نه آن عشق لاهوتی که در تصوف ایرانی مطرح است. بلکه عشق او عشقی است کاملا مادی وشهوانی. بصراحت می‌توان گفت ابونواس شاعر شراب و شاهدبازی است؛ و شعر و خلاقیت او اینجاست و او در این وادی بی‌کران سیر می‌کرده است. او پا را نیز فراتر نهاده و از نوشتن اشعار ایروتیک و توصیف صحنه‌های جنسی دریغ نکرده است؛ که تمام این اشعار اکنون جزو محرمات و ممنوعه‌ها است؛ و این نشان دهنده‌ی روزگاری است که ابونواس در آن می‌زیست. روزگاری که روشنفکر، آزادی بیان داشت و چیزی به نام سانسور برایش مطرح نبود.آنچه در این کتاب آمده اثر خود سید علی صالحی است، و نه شعر ابونواس. در اینجا به یک مثال اکتفا می‌کنیم و داوری را به عهده‌ی مخاطبان می‌سپاریم:

سألتها قبله ففزت بها
بعد امتناع وشده التعب
فقلت بالله یا معذبتی
جودی بأخرى أقضی بها أربی
فابتسمت ثم ارسلت مثلا
یعرفه العجم لیس بالکذب
” لا تعطین الصبیّ واحده
یطلب أخرى بأعنف الطلب.

صالحی این‌گونه گزارش کرده است:

شاعران
چنین به دامن دریا دست می‌یابند
ربودن راز را آواز ماست
خاصه بوسه‌ای که هر شبش به خواب.
ومن از تشنگی نیارسته بودم
که بازش گفتم ای صنم، ستمگر، ای ساحر!
بوسه‌ای دیگرم کرامت کن
تشنگی این طعم بی‌تا
تا سدر المنتها با من است.
پس به کرشمه
خمار خوابم کرد. خندید وگفت:
پارسیان شما را مثلی ست
چون بازیچه‌ای به کودک دهی
بازیچه دیگری‌ش به راه است
بهانه مجو ابونواس آواره. (ص۴۵)

صاحب این کتاب از آوردن ترکیباتی به‌ظاهر عربی که هیچ سنخیتی با زبان عربی ندارد و البته فارسی هم نیستند دریغ نکرده: لذت الذات، حظ الهجوم، العیش ساقی سومنات، العیش ساقی شیراز، العیش کنیزک کوفی، یحب الجمال الی الأزل الی الآباد و کلماتی دیگر که جز به تغییر گفتمان و فضای شعر ابونواس کمکی نمی‌کند. ما در این کتاب با ابونواس غمگین ترسوی از جهان بریده‌ی “آواره‌ی کوه” و عزلت‌نشین رو به رو هستیم، نه ابونواس شراب‌نوش کام‌جوی شاهدباز و خراب می، این عجوز هزار داماد؛ و نه آن ابونواس خلاق‌المعانی و منتقدِ فرهنگ‌ساز؛ بلکه با ابونواس کینه‌جویی رو در رو هستیم که با “اشباح” و دشمن فرضی می‌جنگد.

حمزه کوتی

 

 

 

* عنوان این مقاله از متن کتاب است.