علل انحطاط مسلمین/محمد عتابی

اشاره:با مطالعه آثار اسلامى، به این نکته پى مى بریم که اسلام براى احیاى بشر نازل شده است. از نظر اسلام، انسان غیرمسلمان مرده است، اگرچه از نظر فیزیکى زنده باشد. ویژگى اسلام دمیدن روح حیات بر کالبد بى جان فرد و جامعه است. بنابراین، مسلمان واقعى و جامعه اى که احکام اسلام در آن […]

اشاره:با مطالعه آثار اسلامى، به این نکته پى مى بریم که اسلام براى احیاى بشر نازل شده است. از نظر اسلام، انسان غیرمسلمان مرده است، اگرچه از نظر فیزیکى زنده باشد. ویژگى اسلام دمیدن روح حیات بر کالبد بى جان فرد و جامعه است. بنابراین، مسلمان واقعى و جامعه اى که احکام اسلام در آن جارى باشند، هرگز منحط نخواهند شد. ولى جامعه اى که دین در آن مغفول واقع شود و یا به گونه اى ناقص و یا تحریف شده جریان یابد، آن جامعه مرده است، و به قول شهید مطهّرى، گزاف نخواهد بود اگر گفته شود: دین نیز در آن جامعه مرده است.۲ حضرت على(علیه السلام)در شأن حضرت حجّت(علیه السلام)مى فرماید: «یُحیى میت الکتابِ و السّنّه»؛۳ در روزگارى که کتاب و سنّت مرده اند حضرت آن ها را زنده خواهد کرد؛ با اجراى اسلام واقعى در جامعه اى مرده، آن جامعه زنده مى شود. در این صورت، مى توان ادعا کرد اسلام نیز در آن جامعه زنده شده است.
اگر بتوانیم ثابت کنیم علت انحطاط مسلمانان اسلام نیست، بلکه مسلمانان در اثر غفلت از اسلام این چنین گرفتارند، یکى از شبهات اساسى که از سوى غربى ها بر مسلمانان القا مى شود، یعنى شبهه اى که علت بدبختى مسلمانان را دین معرفى مى کند و راه سعادت را کنار گذاردن دین ـ دست کم ـ از حوزه امور اجتماعى مى داند، برطرف خواهد شد. همچنین پاسخى خواهد بود به کسانى که مى گویند: تنها راه توسعه، غرب گرایى و اقتباس دقیق از غرب در تمامى زمینه ها است.
شهید مطهّرى و عبده با ایمان به توان اداره جامعه از سوى اسلام، بر این باورند که وضعیت کنونى جوامع اسلامى محصول عملکرد مسلمانان است، نه نتیجه اسلام؛ اسلام طالب سعادت، رفاه و خوش بختى براى تمام بشریت است و تنها راه خروج از این گرداب، احیاى فکر دینى و بازگشت به اسلام اصیل است. چنان که هر دو نفر نسخه غربگرایان مبنى بر طى مسیر غرب در فرایند توسعه را رد مى کنند و در عین حال، معتقدند: باید از نقاط مثبت این تمدن استفاده کرد

***************************

«اینجانب درست به یاد ندارم که از چه وقت بامسأله علل انحطاط مسلمین آشنا شده …. و درباره آن فکر می کرده است.اگربنا شود تحقیق کافی و عالمانه دراین مطلب بشود،باید موضوعات فراوانی مورد بحث وتحقیق قرارگیرد و بررسی همه آنها ازعهده یک فرد خارج است….

قدر مسلم این است که پدیده ای درخشان و چراغی نورافشان به نام تمدن اسلامی قرن ها درجهان وجود داشته وسپس این پدیده نابود واین چراغ خاموش شده است و امروز مسلمانان با مقایسه با بسیاری ازملل جهان وبا مقایسه باگذشته پرافتخار خودشان درحال انحطاط وتأخر رقت باری بسر میبرند.طبعا این پرسش پیش  می آید که چطور شد که مسلمانان پس از آن همه پیشروی و ترقی در علوم و معارف و صنایع و نظامات به قهقرا برگشتند؟ و مسئول این انحطاط و سیر قهقرائی چیست و کیست؟»

این جملات  سرآغاز طرح بحث مهم علل انحطاط و عقب ماندگی مسلمین ازسوی متفکر شهید استاد مطهری است.شاید این سؤال بارها وب ارها مطرح و کسانی به فراخور استطاعت درپاسخ گویی به آن کوشیده اند.اما دراین مقال سعی می گردد از مباحث و علل یابی های مطرح شده،خلاصه ایی مجمل و انشاءالله مفید آورده شود.باشد که چراغی فراروی رهروان آینده باشد.

علل انحطاط:

 دربیان علل عقب ماندگی وانحطاط ضرورت دارد به دو دلیل و موضوع اساسی اشاره گردد.چرا که به نظر می رسد،سایر دلایل مطرح شده جز و یا نتیجه ی این عوامل مهم باشد:

الف) مسلمانان :

رفتار و عملکرد مسلمانان همانند سایر اقوام و ملل در گذشته و حال ،عاملی اساسی در پیشرفت و عقب ماندگی داشته است.زیرا سنت الهی براین تعلق گرفته است که «درسرنوشت هیچ قومی تغییری رخ نمی دهد،مگر اینکه خود تغییر کنند»(رعد/۱۱) بر خلاف صدر اسلام، دردمندانه مسلمانان پس از رحلت پیامبر(ص) درامر حکومت ومملکت داری به ارزشها و ضوابط اسلام بی توجهی نموده ور وز به روز از تعالیم اسلام وسیره ی پیامبر(ص) دوری گزیده اند .به طوریکه خلافت موروثی گشته وخلفا همانندسلاطین پیش ازاسلام با استبداد بر قلمرو وسیع تحت سلطه خود حکم می راندند؛و مردم  فقط نقش مطیع اوامر داشته و به رأی و نظر آنان کوچکترین توجهی نمی گردید.بدیهی است توجه و تکاپوی مستبدان ،تلاش برای بقای بیشتر درعرصه و تکیه زدن برسریر قدرت است،و لذا انتظار توجه آنان به مصالح امت وخلق و آینده نگری جهت پیشرفت انتظاری به دور از واقعیت است.

عامل دیگری که درعقب ماندگی و جلوگیری از پیشرفت مسلمانان نباید از نظر دور داشت ؛دوری مسلمانان از اخلاق اسلامی است.برخلاف احکام نورانی اسلام و سیره نبی اکرم و معصومین (ع) دراین وادی مسلمانان به دودسته تقسیم شده اند؛اکثریت درتجمل گرایی و دنیاطلبی گوی سبقت از یکدیگر ربودند و در این میدان؛غیبت ،تهمت وغفلت از تعاون رواج  یافت واحکام حرمت رباوضرورت حجاب وعفت رعایت نگردید ولذادرمنجلاب فساد وبی بند وباری غوطه ورشدند. عده ای گوشه عزلت وانزواطلبی اختیار کرده وراه نجات را دردوری ازاجتماع دانسته اند.مفهوم زهد وتقوا را زندگی رهبانی وکناره گیری ازتکاپوهای اجتماعی دانستند.بنابراین جهت نجات جامعه تلاشی نکرده وسرنوشت آن را به دنیا طلبان سپردند.

علت تامه دیگر که همچون خوره به جان مسلمانان افتاد و آن را ازدرون دچار پراکندگی ساخت؛بی توجهی به وحدت و دوری ازتبعیض وفرو رفتن در اختلافات مستمر مذهبی، قومی و…. بود.جنگ و مبارزه های دایمی به دلیل اختلافات بنیان برافکن،باعث شکست های پیاپی آنان درراه پیشرفت به سوی آینده روشن گردیدواز تمدن شکوهمند اسلامی به جز نامی باقی نگذاشت.

ب) بیگانگان:

این عامل ازدرجه اهمیت کمتری نسبت به عامل اول دارد،امانمی توان منکر تأثیر آن در سرنوشت مسلمانان وتمدن آنان شد.جهان اسلام درطول تاریخ  پر فراز ونشیب خود مورد سه تهاجم بزرگ قرار گرفت  که هرکدام ازآن در انحطاط و قرار گرفتن تمدن اسلامی درسراشیبی زوال نقشی بسیار پر اهمیتی دارد.اولین تهاجم گسترده را مسیحیان اروپایی بافتوای پاپ اوربان دوم به بهانه آزادسازی آرامگاه عیسی مسیح(ع) از دست ناباوران (مسلمانان) در قرن یازدهم میلادی (۶هجری) آغاز کردند.تهاجمی که منجر به ۹جنگ مشهور گردید و مسلمانان بسیاری از امکانات نظامی و اجتماعی خود را در این راه صرف کردند.گرچه جنگ های صلیبی با پیروزی مسلمانان و شکست و عقب نشینی اروپاییان به پایان رسید،اما نتایج بلند مدتی برجهان اسلام بر جای گذاشت که  می توان آن را آغازی برای طی سیر قهقرایی  تمدن مسلمانان به شمار آورد.اما ارتباط جهان غرب با مسلمانان و ضربه ایی که صلیبیان دراین جنگ ها خوردند،همچون تلنگری بود که باعث سرعت بخشیدن به نوزائی و رنسانس جهان مسیحیت غربی گردید.

جهان اسلام می رفت که از ضربه این تهاجم قد راست نماید،که مورد تهاجم بنیان برافکن دیگری گردید.تا بار دیگر با دشمنی تازه نفس دست و پنجه نرم نماید. این بار مغولان، جهان اسلام را از شرق مورد تهاجم قرار دادند .پیامد های تهاجم وحشیانه مغولان فقط به کشتارهای وسیع محدود نمی شود.این تهاجم بسیاری ازشهرها و علما ودانشمندان جهان اسلام را از بین برد.هجوم آنان به مثابه نزول صاعقه ای مهلک برکالبد ملتهب جهان اسلام بود. جهان اسلام که با ورود عنصر ترک درمعادلات سیاسی و مذهبی _اجتماعی آن در آتش تفرقه و تعصب می سوخت،با تهاجم  مغولان به  یک باره بسیاری از منابع و امکانات انسانی و اقتصادی ازدست داد.سالیان بس درازی گذشت تا مسلمانان توانستند این قوم وحشی راجهت بازسازی ویرانه های تهاجم باخود همراه سازند.گرچه بسیاری از ناهنجاریهای اخلاقی آنان درمیان مسلمانان رسوخ یافت و آتشی دیگر بر نزاع ها و کشتارها افزود.

اما آخرین تهاجم به جهان اسلام با دیگر ازغرب صورت گرفت.انقلاب صنعتی در اروپا ،عصر اکتشفات و آغاز دوران جدیدی درجهان را باعث گردید که عنوان عصر استعمار می تواند بیانگر ماهیت و نتایج آن باشد.استعمارگران غربی ممالک اسلامی را در آفریقا و آسیا را مورد تهاجم قرار دادند؛و مسلمانان که در آتش فتنه های داخلی ،ناامنی و رکود علمی ناشی از جنگ های مستمر و غلبه اندیشه های تصوفگرایانه و قشریگری و دوری از عقل و علوم تجربی گرفتار بودند،بار دیگرخودرا با دشمن قوی پنجه ایی روربرو دیدند که این بار به سلاح آتشین وجدید مجهز بود و ازپیشرفت های علوم تجربی جهت افزایش تولید و حمل و نقل سریع در دریا و خشکی بهره می جست.

مواجهه ی جهان اسلام با استعمارگران غربی نتایج بسیار تأسف باری برای سرنوشت تمدن اسلامی داشته است؛به طوری که مسلمانان  نه نتها درجبهه های جنگ های نظامی شکست های سختی پذیرا گشتند بلکه درآوردگاه های فکری و فرهنگی دچار هزیمت و سرگشتگی شدند که تاکنون نتایج آشکار وپیدای آن برتن جهان اسلام خودنمایی می کند.به نظرمی رسد شناخت عوامل اساسی انحطاط درسیر قهقرایی مسلمانان می تواند راه چاره جویی و بیداری جهان اسلام را فراهم سازد.یکی ازاین چاره جویی ها و راه برون رفت از وضعیت موجود تمسک محکم و مجدد به اسلام و فرامین نورانی آن است؛ تا همانند مسلمانان اولیه  که با علم وعمل به اسلام توانستند جهان را دربرابر عظمت خود و آئین شان به کرنش واعتراف وادارند،اکنون نیز تمسک به این ریسمان الهی باعث وحدت،تلاش روز افزون برای بازیابی مجد و عظمت گذشته گردد. انشاء الله