بطلان یک نظریه / نوشتاری از دکتر محمدجواد دانش

زخم زخم است دردآور وناپسند،ولی از نظر عامل بوجودآونده آن، به سه نوع قابل تقسیم است.گروه اول زخم هایی که بربدن سالم از خارج وارد می شوندوعامل ، یک چیز برنده وتیز است.رخم دوم خودبخود باز می شودوعامل آن عفونت درونی است که راهی برای خروج جستجو می کندوزخم سوم باز هم عفونت وجود داردولی […]

زخم زخم است دردآور وناپسند،ولی از نظر عامل بوجودآونده آن، به سه نوع قابل تقسیم است.گروه اول زخم هایی که بربدن سالم از خارج وارد می شوندوعامل ، یک چیز برنده وتیز است.رخم دوم خودبخود باز می شودوعامل آن عفونت درونی است که راهی برای خروج جستجو می کندوزخم سوم باز هم عفونت وجود داردولی خودبخود سرباز نمی کندوبه یک عامل هرچند کوچک نیاز دارد تا شکاف درجسم حاصل گردد.اگر شرایط حاکم براستان رانابهنجار می بینیم واین عین عفونت است چه کسی از مدیراستان بهتر که این تلنگرراوارد کند تابهانه ای باشد که کنکاش صورت گیرد.جناب آقای مقتدایی درجمع روابط عمومی ادارات استان اعلام می دارند که:

002

«فرهنگ شهروندی باید ارتقا پیدا کند.»،«همواره بین تمامی فرهنگ ها وقومیت های مختلف استان انسجام وجود داشته وبایدتلاش کنیم این انسجام همیشه برقرارباشد.»شهروندی نه یک موقعیت منفعلانه بلکه یک موقعیت فعالانه است که باسلطه ازهرنوع آن چه دولتی وچه خانوادگی وچه قومی ناسازگاراست وعلاوه برحقوق بروظایف وتعهدات استواراست.شهروندان رسما ازعضویت مشروع وبرابردریک جامعه باید بهره مند باشندو فقروتبعیض وطرد اجتماعی می توانندمنافع شهروندی راکاهش دهند.دولتمردان باید بدانندکه حقوق شهروندان به چارچوبی برای پذیرششان ومکانیسم هایی برای تحقق شان نیاز دارندواین باتبعیض لجام گسیخته حاکم براستان تطابق ندارد.پذیرفتنی نیست که قومی را آنچنان ارتقاء دهیم که حاکم بلامنازع همه مکونات استان باشد وقوم دیگری رابه سمت صفر گسیل داریم وبعد ارتقاء فرهنگ شهروندی را دربوق کرنا بدمیم.

ایشان انسجام رابین قومیت هاطلب می کنند.ولی همزیستی وهمگرایی بین اقوام قواعدو ابزارهای خاص خودرا طلب می کند.وقتی مردمی نارضایتی خودرادرچارچوب قومی تعریف می کنندوادعای آنهابراین استواراست که هویت قومی شان علت عدم تحقق منافع وفقدان حقوق برابروعدم دستیابی شان بوده،چگونه رویکرد انسجامی از آنها انتظارداشته باشیم.اهمیت داردکه بدانیم نه ازلحاظ نظری،منطقی است ونه ازطریق تجربی صحیح است که تصور کنیم صرف وجود دو یا چند گروه قومی مختلف،خودبخود عامل نزاع وواگرایی است.بلکه الگوهای خاصی ازتعامل نیازاست، که خوداین
الگوهاتنهادرشرایط خاص رخ می دهندواین الگوی تعاملی خاص که نتیجه ای جز منازعه نداردازطرف نماینده دولت اعمال می گردد.وقتی یک قوم احساس کنند لیاقت موقعیت یا منافعی راکه دارنددردنیای خارج ازآنهادریغ می کنند.برای بدست آوردن آنچه حق خودمی پندارند منطقی است که درراه انسجام گام ننهند.وقتی لیست مدیران درجه یک ودو وسه استان بر تفوق یک قوم برقوم دیگر استواراست نمی توان مدعی همگرایی وانسجام بود.

ما درون رابنگریم وحال را              نی برون رابنگریم وقال را

متفکران خارج از گود درکنکاش های خود عدم اعتمادسازی رادلیلی بربوجود آمدن چنین حالتی ارزیابی می کنند.نگارنده بعنوان پیش برنده جریان اعتدال عرب شناسنامه داردراستان جزءمجموعه ای بوده ام که راه اعتمادسازی را قدم بقدم بپیش برده وناامیدومایوس به پستوی افکارخویش برگشته ایم.درجریان اعتراض عمومی اعضای ستادروحانی به جناب آقای استاندارکه به شکل های متفاوت بروز نمود،این جریان اعتدال عرب بود که به پشتیبانی جناب مقتدایی درحضور سخنگوی دولت درجمعی عمومی بپاخاست تا اعتمادسازی نهادینه شود.این جریان اعتدال عرب بود که زمانی که همه مردم عرب ازانتصابات فرمانداریها اعتراض داشتند تقاضای فرصت بیشتربرای استاندارراطلب نمود وبه صورت جمعی بااستاندارملاقات کرد واین دیدار درسطح وسیعی رسانه ای گردید.این جریان اعتدال عرب بودکه شخصیت های کشوری استان را به کمک طلبید تاوساطت درتعدیل عملکرد راشاهد باشند.که جلسات مکررباادمیرال شمخانی ودعوت افطاری سیصدنفره نخبه ها با جناب محسن رضایی را می توان نام برد که هیچگونه حاصلی رادربرنداشته است.پس بیاییم انصاف پیشه کنیم که عربها ازهر ابزاری برای نهادینه کردن اعتمادسازی سود جسته اندولی تغییری دررویکردهارامشاهده ننموده اند.
فرد موجودی منزوی وخودآیین نیست.ذهن ها،خویشتن ها،وهویت هادرتعامل اجتماعی شکل می گیرند،برسرشان مذاکره وتوافق می کنند وآنها را دوباره شکل می دهند.روانشناسان گفتمانی معتقدند که ذهن ها وخویش تن هاطی درونی شدن گفت وگوهای اجتماعی ساخته می شوند.این گفت وگوهای اجتماعی که بنیان خویشتن راتشکیل می هندازروایت هاوگفتمان های فرهنگی ای تشکیل شده اندکه افرادرادردسته بندی های مشخص مانندقومیت قرارمی دهند.وقتی فردی برحسب تصادف عضویک قومیت خاص باشدتلاش می کندباآن همذات پنداری کند و واقعیت های اجتماعی را ازچشم انداز آن ببیند.
این قومیت هااعضای خودراانسانهایی بهترازاعضای سایرقومیت هابشمارمی آورند و بدین ترتیب نژادپرستی وقوم مداری شکل میگیرد.ما اساسا موجوداتی تاریخی وفرهنگی هستیم ودیدگاههای مابه جهان وشناختمان ازآن محصول تعاملات تاریخمندمان میان آدمیان است ودر نتیجه درک ماازجهان وشیوه بازنمایی آن تاریخی وفرهنگی است وبر همین اساس است که برشخص آقای مقتدایی حرجی نبست که چراقومیت خویش رابرتراحساس نکندوازهیچ کوششی برای تفوق قوم خویش دریغ نورزد.

آن کسی کو دورماندازاصل خویش     بازجوید روزگاروصل خویش

چه کسی می تواندانکارکند که جناب آقای مقتدایی ازنیروهای توانمندکشوری نیست.جسارت،سماجت در پیشبرد کارها،درایت وتجربه، سخنوری وذکاوت وهوش بالا،امتیازهایی هستند که درکمترمدیری جمع می شوند ولی آنگاه که دیدگاه وتمایل عاطفی فرد، تاریخی وفرهنگی باشد.امتیازمثبت به ضدارزش تبدیل می شود. نظریه پردازان استانی ومرکز نشین که برطبل فردبومی برراس هرم مدیریت استان می کوبیدند،امروزبایدخط بطلان بزرگی برنظریه خودبکشندوبربکارگیری نیرویی غیربومی که گرانیگاه بین اقوام گردداصرارورزندومداخله خویش رابرمفصل بندی هژمونیک براساس قدرت
قراردهندتا شفافیت وابهام زدایی با سازی شود. این نظریه پردازان نیزدردرگاه ایزد منان استغفارنمایندکه درخلق چنین ترادژی اسفناکی سهیم بوده اند. وقفوهم انهم مسئولون

دکتردانش عضومستعفی نجمع مشاورین استانداردرامورشهروندی