برهوتی بنام گلدشت! / علی عبدالخانی
درنوشته های سابقمان گفتیم که نامگذاری مناطق اهواز هم حکایتی عجیبتر ازاهواز دارد.مثلا هرجا پسوندی بنام آبادبر منطقه ای افزوده شود،ازقضاء آن منطقه بعنوان منطقه ای محروم ،ناآبادان وغیر برخوردار ظاهر میشود(شلنگ آباد،رفیش آباد،حصیرآباد،آسیا آباد،هادی آباد و…همگی ازاین قماشند).اکنون از پسوند معروف آباد که معنایی جز قرینه خود نمی دهد،بسراغ پیشوندی بنام گل میرویم وبه […]
درنوشته های سابقمان گفتیم که نامگذاری مناطق اهواز هم حکایتی عجیبتر ازاهواز دارد.مثلا هرجا پسوندی بنام آبادبر منطقه ای افزوده شود،ازقضاء آن منطقه بعنوان منطقه ای محروم ،ناآبادان وغیر برخوردار ظاهر میشود(شلنگ آباد،رفیش آباد،حصیرآباد،آسیا آباد،هادی آباد و…همگی ازاین قماشند).اکنون از پسوند معروف آباد که معنایی جز قرینه خود نمی دهد،بسراغ پیشوندی بنام گل میرویم وبه همین راحتی آن را به سوژه ای نوشتاری برای خودمان تبدیل میکنیم.برای این منظور عده ای ازاهل دانش وتخصص والبته برخوردار ازهوش وذکاوت دور همدیگر جمع وهم قسم شدند که برای این منطقه اهوازی نامی لایق وبا مسمی والبته جامع ومانع بیابند، پس عزم جزم نمودند وبه فکری طولانی فرورفتندکه متاسفانه وقت جلسه شان ادامه تفکرشان رامختل وبه خانه هاشان رفتنداما باز جلساتی تشکیل دادند ودرهمه آنها بدون وقفه فکر می کردندتابلاخره رشته افکارشان بافریاد جیغ گونه یکی از آن متفکرین پاره شد.فریاد می کشید یافتم یافتم، گل رایافتم.همگی که انگار باری از دوششان برزمین افتاده باشدبه همدیگر تبریک می گفتند
اما بخش دوم اسم هنوز درهاله ای ازابهام قرار داشت لذا چشمان خود را بستندو به فکری خوابگونه وعمیق فرو رفتند وبلاخره (پس ازچندجلسه تفکرخردمندانه)با جیغی فریادگونه به بخش دوم اسم آن منطقه اهوازی یعنی دشت رسیدند،آنگاه بخش اول یعنی گل را به بخش دوم یعنی دشت چسباندند وگلدشتی بی گل در یکی از حواشی اهواز متولد وبه برهوت اهواز بعدی صفابخش بخشیده شد.شاید گفته شود که زمان تولد این منطقه چه ارتباطی به وضع فعلیش دارد. برای رعایت قاعده انصاف ومستندساختن نوشته به مشاهدات عینی،به آن منطقه رها شده(به امان خدا)رفتم وبرای چند ده هزار نفر مردم محروم آن افسوس خوردم.درشرایطی که اداره کل آموزش وپرورش همه هم وغم خودرا دربعد نظری-توجیهی مصروف نموده یامی نمایداما این منطقه ازشرایط آموزشی بسیارنامطلوب در رنج است.این منطقه باوسعت جفرافیایی زیادش تنها از یک دبستان مختلط بهره می جویدوخبری از دومقطع دیگر برای دختران وپسران گلدشتی نیست.
جزییات وآثار این وضعیت بویژه درموضوع ترک تحصیل دختران بدلیل عدم دسترسی انها به مدرسه برکسی نمی تواند پوشیده باشد.بخش فاضلابی ان حکایتی تمام عیار از درمندی است.بهداشت ودرمان که به طور کامل غایب است وهیچ نشانه ای از آن درهمه آن منطقه دیده نمی شود.شهرداری که بعضا دچار هیجانات موسوم به محرومیت زدایی می شود دراقدامی شتابزده روکش اسفالت خودرابدون وجود زیرساخت مرتبط به فاضلاب میگستراندوتنها قصد خلق نقشی سیاه برمعابر دارد، بدون انکه درفکر این تحمیل هزینه نمایشی ودوباره کاری های همیشگی باشد.درعوض همان منطقه به کانون زد وبند وزمین خواری املاک عمومی تبدیل شده که اگر کسی منکر چنین ادعایی است بفرماید اعلام کند.سخن درخصوص مظلومیت توام بامحرومیت ان منطقه بعنوان سوژه نوشتاری ما بااین مختصر به پایان نمی رسداما سقف وطبیعت مطالب اینچنینی اجازه ورود وپرداخت بیشتر نمی دهد،همچنین دغدغه راقم مبنی براینکه کثرت گفتار لاجرم به ملال منتهی می شود نیز مزید برعلت است.منتظر سوژه های انتخابی ومتنوعمان باشید.
علی عبدالخانی
روزنامه عصر کارون
شنبه12مهرماه 1393
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰