فرضیه ها را چه کسی ابطال می کند؟

محمد دورقی : فرضیه ها،برای ابطال و کنار گذاشته شدن یا اثبات و راهیابی به ساحت علم و عمل،باید با روش و ابزاری متناسب،به آزمون گذاشته شوند.در دولت روحانی،اصول گرایان رواج دهنده ی فرضیه ای به این مضمون بودند: *تحریم ها اثری بر اقتصادکشور ندارد*.و بدنبال این بودند که با تشکیل دولتی یکدست انقلابی،این فرضیه را بیازمایند.ادعای […]

محمد دورقی : فرضیه ها،برای ابطال و کنار گذاشته شدن یا اثبات و راهیابی به ساحت علم و عمل،باید با روش و ابزاری متناسب،به آزمون گذاشته شوند.در دولت روحانی،اصول گرایان رواج دهنده ی فرضیه ای به این مضمون بودند: *تحریم ها اثری بر اقتصادکشور ندارد*.و بدنبال این بودند که با تشکیل دولتی یکدست انقلابی،این فرضیه را بیازمایند.ادعای محوری و مکرر واضعان این فرضیه و بصورت عام مخالفان ِرویکرد واقعیت گرایی در عالم سیاست و حکمرانی،این بود که اقتصاد کشور و معیشت مردم ارتباطی به برجام و تحریم ها و در کل سیاست خارجی ندارد و نابسامانی در این حوزه فقط و فقط دلایلی مدیریتی و درونی دارد.تریبون داران جوان این اردوگاه،هرگاه پشت تریبون قرار می گرفتند،کابل ِ اتصال مغز و دهانشان را جدا می کردند و متاثر از القائاتی اثیری و احوالی کاملا دگرگون شده از سُکر خلسه وخیال،رکورد تولید مفاهیم کنایی و طعنه آمیز را جابجا می کردند و شطحیاتی در تراز سبحانی، روانه ی جان مستاصل مستمعین می نمودند.صاحبان این سلوک سرمستانه،حل مشکلات کشور بویژه مشکلات اقتصادی را واجد آنچنان بداهت و قطعیتی می دانستند که همه ما،به ظهور عقلانیتی نوین و شیوه ی حکمرانی نوپدیدی که می تواند خودْمحرک باشد و مستقل از تمام متغیرهای موثر و شناخته شده ی جهانی عمل کند، امیدوار شدیم. عقل سلیم، شواهد‌ اثبات شده ی علم وعمل، بهترین رویه های معهود و مستخرج از محک تجربه و نیز همه گونه های عینیات صریح را، خوش خیالانه، کنارگذاشتیم تا تمهیدگر ظهور ابراهیم باشیم و بلاخره با فریز کردن و تخدیر موقت قانون و اخلاق و مصالح عامه، ابراهیم هم آمد. هُل داده شده ای غافل و بی ابزار، به ساحت ملتهب قدرت.ساده ای فطری،که جامع ترین شیوه ی شناخت شناسی اش تصور ساده و انتزاعی از عناصر پیرامونی بود.مردی در مرحله آینه گی(۱)، راه نجسته به دنیای مکاشفات و محاسبات.چون کودکانی که درکی از پیچیدگی روابط و تداخل علل و متغیرها ندارند و دنیا را به بسیط ترین شکل ممکن می بینند و فکر می کنند قدرت حل مساله، فقط به داشتن اختیار آمرانه گی ست.یک دولت کاملا لابراتواری.سربرآورده از ترکیب نظریه های اقتدارگرایی و تمامیت خواهی و عزلت ِ ریاضت کارانه و شهود منحط و دم دستی.فاتحی که اثری از خستگی و گرد وخاک مسابقه بر اسبش نبود و بالاخره، آرمان بزرگ یکدست کردن حاکمیت محقق شد.از راس تا ذیل حاکمیت، همه، انقلابی و مومن به فرضیه ی عدم ارتباط تحریم و سیاست خارجی به اقتصاد و شرایط داخلی.

الان دو سال است که این فرضیه ی بزرگ، بدون هیچ متغیر واسطه ای و تعدیلگر و بدون هیچ عامل مخل،در معرض آزمون است. نتیجه این آزمون هم کاملا آشکار است. همانطور که پیش از این هم کاملا قابل توقع بود نتیجه ی این فرضیه و نگرش چیزی جز اقتصادی در مرز فروپاشی نهایی و جامعه ای در مرز استیصال نیست.اگرچه نادرستی این فرضیه برای همه کسانی که اندک بهره ای از تعقل داشتند از قبل هم محرز بود اما با آزمون گذاری آن، برای بخش متوهم جامعه هم اثبات شد که بین تحریم و نوع سیاست خارجی، با شرایط اقتصادی کشور،ارتباط معنادار و موثقی وجود دارد.حالا دیگر مجالی برای فرار و سفسطه نیست.مجالی برای خلق یا تخیل دستاویزها ومستمسک ها نیست.فرضیه ی مذکور در شرایط کاملا متناسب آزموده شده و بشکل صریح و عینی رد شده است.ما ملتی شماتت کننده و سرکوفت زن نیستیم و راضی به حقارت و سرافکندگی واضعان این فرضیه ی نابخردانه نمی باشیم یعنی توقع نداریم این ناکامی را علنا اقرار کنند؛ تنها انتظار داریم که این فرضیه را و نیز سیاست ها و نگرش های پشتیبان آن را عملا ابطال و جهت گیری های کلی سیاست خارجی را دستخوش تغییر نمایند.اینکه هم فرضیه ات اثبات نشود و هم گردنکشانه و نخوت آمیز از آن عدول نکنی و کاری برای تصحیح مسیر نکنی در حالی که کاملا واقف هستی که این فرضیه تا چه اندازه برای ملتت هزینه ساز بوده است معنایی جز بی عملی و بلاتکلیفی و فراموشی ماموریت های ذاتی محوله نیست.ملت انتظار دارد که این فرضیه ی مهلک، بازتعریف واصلاح شود. با فرضیه ی نادرست ادامه مسیر دادن و منفعلانه به خسارات روزافزونش تن دادن چه معنایی دارد؟ ملت،چشم انتظار اقدام عملی و متفاوت و تحول بخش مرکز کلان تصمیم گیری و فیصله دهنده گی هستند.منتظر یک تصمیم متفاوت از جنس همان تصمیمی هستند که مدبرانه به جنگ ۸ ساله پایان داد.هیچ شخصیت بزرگ ِ مصون مانده از صدمه و آسیب باقی نمانده است تا خدمت شما شرفیاب شود و واسطه گری کند و با لیستی از داده های پردازش شده،شما را به ممتنع بودن استمرار این کجراهه ی پر از آفات، متقاعد کند.ملت کسی را ندارد که شفاعتش را پیش شما بکند.حالا که با دولت یکدست و انقلابی و رسانه های همنوا و تمام شرایط مساعد به جایی نرسیدیم تقربا الی الله و از باب مروت و رحم بر این مردم بی کس، خودتان هم شفیع باشید و هم شافع و با اقدامی اساسی وکلان و کم سابقه و تصمیمی بزرگ، ملت را از این سرگردانی چهل وچند ساله نجات دهید.فرضیه های نادرست را ابطال کنید و در این سلوک پرهزینه و بی حاصل اعاده نظر نموده و بهینه آزمایی کنید چرا که برای انجام هر کاری همیشه بهترین رویه( best practice) وجود دارد. حتی برای دشمنی ورزیدن.

نسل سوم انقلاب هم دارد به مرز پیری می رسد.باحسرت های متراکم. ناکامی های لایتناهی.آرزوهای ساده محقق نشده و عمر تمنا آلود و تباه شده.نسل ها یکی پس ازدیگری به فنا می روند اما دشمنی با آمریکا و سیاست خارجی ستیزه جویانه و اصرار بر یک دیپلماسی منحصربفرد توسط جمهوری اسلامی هنوز به نتیجه ای نرسیده است.تا آنجا که چشم کار می کند شنزار و برهوت است.تا آنجا که بصر و بصیرت یاری می دهد تیه و سرگردانی ست و در افق ِ نگاه تیزبین ترین فرد این قافله ی گم شده  هم، هیچ واحه ی سبزی دیده نمی شود و معلوم نیست قرار است کِی به کجا برسیم.کسی اطلاعات این سفر را منتشر نمی کند.نه فاصله ی باقی مانده را ، نه تنگه ها و گردنه های پیش رو را. لب ها،داغمه بسته و خشک است و هیچکس بشارت آب نمی دهد تا این مسافران با این پاهای آبله و نفس های به شماره افتاده، به امید رسیدن به نزدیکترین واحه، صبوری کنند و حرارت جگرهای ملتهب را تاب بیاورند.این سفر بی افق ِ دشوار، سرمایه ی دین و دنیایمان را مستهلک کرده است و یکی نیست به ملت بگوید که دشمنی با آمریکا وغرب چه نوع فعالیتی ست؟ تب است؟پروژه است؟ عقیده است؟ ضرورتی مادام العمر است؟ این ستیزه بی انتها چه ماهیتی دارد؟اگر تب است چرا فرو نمی نشیند؟ اگر پروژه است چرا مدت زمان انجام برای آن دیده نشده است؟پروژه که نمی تواند لایتناهی باشد. چه کسی این پروژه را ارزیابی می کند؟حالا که این پروژه به ثمر ننشسته واهدافش را محقق نکرده است، ملت، تضامین عدم حسن انجام کار را از چه کسی کسر کند و جوانان خسارت این عمر حسرت آلود ِ بر باد رفته را از چه کسی بگیرند؟
اگر عقیده است اولا مرجع و سند معتبر این عقیده کجای دین است و ثانیا آیا این عقیده شرایط اضطرار نمی شناسد؟مصلحت اندیشی هایی که عالمان مسلمان به روایت تاریخ در دوره های هجوم کافران ظالم به خرج داده و احیانا از در مصالحه و همنوایی مصلحتی با آنها درآمده اند به این معنا نیست که می شود گاهی که مصلحت اقتضا می کند برای حفظ حرمت و شأن مسلمان، دست از جنگ و عناد و تخاصم خسارت باربرداشت؟چرا باید این ایدئولوژی فردمحور و خام در همه حال حتی به قیمت دلشکستگی فرزندان و سرافکندگی پدران ،تباه شدن حرث و  نسل و تضعیف اصل دین و حقارت ملک ومملکت ادا شود؟

 یکدست کردن حاکمیت و انقلابی شدن همه ارکان دولت آخرین مرحله ی حدس و خطای حکمرانی ست.فصل جدید، باید فصل ابطال فرضیه های عناد و تقابل و پذیرفتن شجاعانه ی این حقیقت باشد که ما با همین مختصات و ویژگی های دینی و فرهنگی هم می توانیم بدون اصطکاک هزینه ساز با تمام دنیا زیست مسالمت آمیز وکم هزینه داشته باشیم.ملت های همنوا با نظم جهانی، همه بی عقیده و بی آرمان نیستند.آنها فقط برای تامین معیشت و منزلت ملت هایشان، بین آرمان و مصلحت،تعادلی برقرار کرده اند.راه برقراری این تعادل را می توان با بهره گیری از بهترین رویه های موجود جهان ِ علم سیاست و مدیریت، پیدا کرد.می گویند ترسو نمی تواند شروع کند وضعیف نمی تواند تمام کند.باید بر این ضعف ۴۰ ساله غلبه کنیم و همه ی فرضیه های متوهمانه ی غیر عملی را ابطال کنیم. فرضیه هایی که ملتی را از کیانی سترگ و تاریخ ساز به موجودیتی نحیف و درمانده، مبدل کرده اند.

 

امیدیه- چهارشنبه ۱۷ اسفندماه ۱۴۰۱

 

(۱) مرحله آینه ای در گفتمان روانکاوی ژاک لاکان، برهه ای از زندگی کودک می‌باشد که در طی آن طفل برای نخستین بار به تشخیص وجود خود به عنوان موجودیتی متمایز از مادر نائل می‌گردد.کودک انسان، در یک مقطع سنی قادر به تشخیص تصویر خود در آینه است این تشخیص کودک مانند فریاد «یافتم» ارشمیدس است.