ادیان را به محتوای آنها می سنجند ونه بر اساس خواستگاه نژادی آنها!

علی عبدالخانی : ادیان زمینی یا آسمانی و مکاتب فکری و فلسفی همگی با ماهیت و معیارِ بایدها و نبایدهایشان ارزیابی می شوند و عادتاً تحت تاثیر کیستی شخص یا اشخاص آورنده ی آنها قرار نمی گیرند بنابراین ملاک نقد و ارزیابی هر دین و مکتب ” جنس و ماهیت آن و فاصله اش با […]

علی عبدالخانی : ادیان زمینی یا آسمانی و مکاتب فکری و فلسفی همگی با ماهیت و معیارِ بایدها و نبایدهایشان ارزیابی می شوند و عادتاً تحت تاثیر کیستی شخص یا اشخاص آورنده ی آنها قرار نمی گیرند بنابراین ملاک نقد و ارزیابی هر دین و مکتب ” جنس و ماهیت آن و فاصله اش با واقعیت ” است و اصولاً محیط جغرافیایی و نژادی رهبران دینی و صاحبان آن مکاتب در مرتبت دیگری قرار می گیرد.

رهبران ادیان بدلیل طبیعت بشریشان دارای خاستگاه جغرافیایی – نژادی هستند اما اتباع و پیروان آنها لزوماً ارتباطی با آن خاستگاه ندارند. منشاء و خاستگاه آئین بودا با ۵۰۰ میلیون پیرو، هندی است اما عمده ی تابعان آن شامل اقوام غیر هندی و مناطقی همچون جنوب شرقِ آسیا، آسیای میانه و خاور دور است. آنها از مرز قومی و جغرافیایی شخصِ بودا که هند است گذشته و صرفاً اندیشه ها و تعالیم وی را مورد توجه قرار می دهند. ساکنان مناطق مسیحی نشین جهان مانند اروپا، کانادا، استرالیا و… نیز هیچ تجانس و تقاربی با خاستگاه جغرافیایی و نژادی شخصِ مسیح ندارند و عقلانی هم نیست اگر نقد (مثلا این دین) بخاطر ریشه ی نژادی یا محل تولد رهبرِ آن ( شهر بیت لحمِ ) باشد که بر این اساس فقط با ابزار عقل و علم ( و نه جهل و عصبیت ) می توان ماهیت و تعالیم یک دین را بررسی و به نقد کشاند.

فارغ از نحوه گرایش ملل به ادیان و قهری یا ارادی بودن آن گرایش ها، اما عقل سالم بشری نمی تواند پذیرای این نوع استنتاج های سطحی مبنی بر ربط دادن دین به نژاد و جغرافیا بشود. اساساً در دنیای خرد و اندیشه تنها چیزی که در ارزشیابی ها نقش اساسی ایفا نمی کند، مسئله ی خون و نژاد است.

مگر می شود اندیشه های افلاطون را به صرف یونانیت و افکار ملاصدرا را فقط بخاطر ایرانیت و بلاغت علی ع را صرفاً بدلیل انتساب به مفهوم عربیت رد و از چیستی و محتوای افکار آن رهبران و اندیشمندان گذشت !. چقدر این جمله راهگشاست: *” به محتوای یک گفته توجه کنیم و نه به قوم و فبیله و هویتِ گوینده ی آن!