عطش با بوی تجزیه!
غلامرضاجعفری :گاهی به خودم میگویم بد است آدم دخترکی دوازده-سیزده ساله داشته باشد وقتی که از او می پرسد بابا این آدمها که به ما بد میگویند مگر همه ما را می شناسند؟! و مگر ما با آنها چه کردهایم که این طور بد ما را میگویند؟! آنوقت در ادامه واگویه با خود ادامه میدهم […]
غلامرضاجعفری :گاهی به خودم میگویم بد است آدم دخترکی دوازده-سیزده ساله داشته باشد وقتی که از او می پرسد بابا این آدمها که به ما بد میگویند مگر همه ما را می شناسند؟! و مگر ما با آنها چه کردهایم که این طور بد ما را میگویند؟! آنوقت در ادامه واگویه با خود ادامه میدهم آخر من چگونه به این بچه بگویم نژادپرستی احمقانه ترین شکل پرستش است! چگونه به دخترکم بگویم که نژادپرستی نه تنها نتیجه حماقت بشری است که در حقیقت فرافکنی حقارت است! با این همه ناگزیر بودم تا به او پاسخ دهم، خاصه که پرسش بدون پاسخ عین خود مرگ است. در آخر به او گفتم که من اینها را البته برخیشان را می شناسم و گمان میکنم از چله نشینان مجازی باشند، همانانی که حتی حقیقتشان مجازی است، آنچه اینان میدانند معمولا محصولی از محصولات همین جهان عجیب است، جهانی که تمدنهای مریخی میسازد و در کویرها و صحراها از باغهای متعدد ارمی پرده برمیدارد!
به دخترم گفتم ساکنان جهان مجازی خاصه از نوع وطنی تاریخشان تاریخ دیگری است، جغرافیاشان مختلف است، فلسفه را از یونان و مصر نمیدانند و همه کشفهای تاریخ را کشف الکل رازی مینامند! و در پایان گفتم عزیز! اینان به عادت و معمولا بعد از انتشار متنها و کشفیات نژادپرستانه، متنی از سر عذرخواهی مجازی منتشر میکنند و از مردم عذر میطلبند،گاه از مردمان ترک،گاه از بلوچ، گاه از کردها و گاهی نیز از ما عربها، اما مهم این است که تو به عنوان دخترکی عرب، نه به طور مجازی، بلکه در حقیقت قلبت، اینان را و امثالشان را ببخشی اما فراموش نکن، چرا که آدمهایی این چنینی خود از جمله گمشدگانند! در تاریخ گم میشوند، در جغرافیا، درادبیات و در گوشه گوشه دانش بشری از فهم مقصود عاجزند، آنچنانکه شاعران و نویسندگانی فراتر از این قوم و آن قوم را با چوب افکار یاوه و نژادینه به کوتوله هایی عجیب و غریب بدل میکنند، هر چند که مثل خیامی و مولانا و حافظی را نمی توان در انبان افکار تنگ و تاریک اینان مچاله کرد.دخترم رفت تا بخوابد و من هنوز درگیر و دار این نوشتهام.
با این همه مهم نیست نیت اینانی که درکشان از انسان به اندازه محل تولد هرکسی است، چه برای نوشته نژاد پرستانه و چه برای متن عذر خواهی احتمالی چه بوده؟ مهم آن است که در پس این کلمات شاهد حقد و کینه ای عجیب هستیم، کینه ای که مستندات خود را اگر پیشتر فقط در تاریخی پر از لاطائلات و دروغ مییافت، حالا ولی شاهد است که به استناد سخن برخی والیان جاهل؛ این مردم حتی تشنگیشان جلوه ای امنیتی دارد! از زبان مدیری میشنود که عطش این مردم بهانهایست برای فلان گروه و شبکه عنکبوتی و … کسانی که از اتفاق حتی در خانوادههای خود طرفدار ندارند چه برسد به کل مردم عرب!
امثال این آدمها معمولا مطالعه نمیکنند، آنها فقط میشنوند و در بهترین حالت روایتهای واتساپی را دنبال میکنند، آن هم از طریق کلیدواژهها؛ مثلا کلیدواژه عطش، کلیدواژه بی آبی، کلیدواژه کارون،کلید واژه محیط زیست و … البته تا اینجا با این کلیدواژه ها ممکن است همدلی کنند، شاید از جمله اشخاصی باشند که در ایام زنجیره زنی دور کارون و در اعتراض به انتقال آب حضور داشتهاند و شاید در دلشان به برخی لابیگران لاابالی و قدر قدرت که با زر و تزویر و حتی با زور،مسیر زیست کارون را باژگونه کردهاند، فحشی داده باشند اما با شنیدن برخی کلیدواژههای دیگر آن هم از زبانی که به قاعده باید مستند بگوید، رفتارشان دیگر میشود.
همانانی که در ادامه العطش به یکبارگی تجزیه طلب میشنوند! میشنوند که مدیری تمام منطق پاسخش خلاصه میشود به رفتار برخی به اصطلاح تجزیه طلب! آن هم کسانی که هزاران کیلومتر دورند و در فضای ذهن و زبان عموم مردم عرب جایی ندارند. وقتی برای برخی، پژواک صدای عطش مردم رایحه تجزیه طلبی داشته باشد، طبیعی است که آدمهای چله نشین مجازی گوشی موبایلشان را بردارند و در ادامه همان کلیدواژهها، عصیان زده به هر چه عرب است …
گاهی گمان میکنم علائم نگارشی عجیب نجات دهنده هستند، خاصه سه نقطه ای که هر کجا کم بیاوریم خود را نشان میدهد، و گرنه چگونه میخواستم برای دخترم از فحشهایی که شنیده و خواندهام قصه بسازم، او خود درنهایت این سه نقطه ناجی را تاویل میکند، فقط آنکه امیدوارم در دوره جوانی و میانسالی و حتی کهنسالی با کسانی خاصه از نوع مدیران مواجه نشود که برای پاسخ ندادن، بدترین پاسخ را انتخاب میکنند! و برای آنکه از مردم پوزش نطلبند و عذر تقصیر نخواهند؛ بدترین بهانه را به میان بیاورند!مثل همین دوره ای که نفس میکشیم، دوره ای که برای برخی، العطش مردم هر معنایی یافته به جز معنای خواستن آب!
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰