انتخابات و چالش سنت ومدرنیته باطعم وطنی!

مجید محمودی : جدل مشهوری که ده‌ها سال است در کشور ما و چندین قرن است که در جهان مطرح و محل بحث‌های فکری و فلسفی بوده، دوگانه «مدرنیته و سنت» است.البته باتوجه به نسبی بودن این جدل این منازعه هیچ گاه برنده مطلقی نخواهد داشت. وهیچ یک ازین دو میدان را به نفع دیگری […]

مجید محمودی : جدل مشهوری که ده‌ها سال است در کشور ما و چندین قرن است که در جهان مطرح و محل بحث‌های فکری و فلسفی بوده، دوگانه «مدرنیته و سنت» است.البته باتوجه به نسبی بودن این جدل این منازعه هیچ گاه برنده مطلقی نخواهد داشت. وهیچ یک ازین دو میدان را به نفع دیگری خالی نخواهد کرد. پدیده ها وتفکراتی که در گذشته نه چندان دور مظهر تجدد ومدرنتیته بودند. اکنون تبدیل به سنت شده‌اند. واین جریان طبیعی همچنان ادامه خواهد داشت.

جوامع جهان سومی که تصورگذر از سنت به مدرنیته رادارند در واقع روند ونرخ تبدیل مدرنیته به سنت در آنها سریعتر وبالاتر است. است. به همین دلیل امکان بررسی اصولی ابعاد مختلف پدیده های مختلف را پیدا نمی کنند. لذا از ثبات اجتماعی خوبی برخوردار نیستند.یکی از این پدیدها دموکراسی وانتخابات است در جامعه ایرانی وبه شکل خاص تر آن در جامعه قومی وعشایری استان خوزستان که جدیدا شاهد ظهور جریانهای انحرافی باستان گرا ورجوع به گذشته در میان روشن فکر نماهای آن هستیم.معادلات اجتماعی پیچیده‌تر شده واین جریانها دریک تضاد فکری فاحش مانند شمشیر دولبه عمل می کنندوبه گسست اجتماعی جامعه دامن می زنند.

در نظام های سیاسی دموکراتیک مشارکت شهروندان در انتخابات به عنوان اصلی ترین دغدغه سیاستمداران به شمار می رود در شرایطی که تحزب به شکل نسخه اروپایی آن به عنوان یکی از اصول دموکراسی در نظام سیاسی واجتماعی کشورما به خوبی واصولی شکل نگرفته است. وحتی امری مذموم در دیدگاه عوام وحتی بعضی خواص نااگاه است. متاسفانه جریانها وتفکرات قومی ودرسطح کلان آن منافع منطقه‌ای جایگزین آن شده‌اند ومنافع ملی از اولویت خارج شده است.

به عنوان مثال می توان از لابی مرکز نشینان فلات ایران به عنوان یک جریان منطقه ای که با قبضه بعضی وزارت خانه نظیر وزارت نیرو باعث هدایت منابع مالی وطبیعی وحتی انسانی مناطق دیگر به سمت خودهستند، نام برد ودر سطوح خرد می توان به جریانهای قومی وعشایری اشاره کرد.با توجه به اینکه این جریانهای قومی قبیله‌ای ومنطقه ای اساسا فاقد ایدولوژی و مسولیت پذیری اجتماعی وسیاسی هستند. وباتوجه به ماهیت وجودی آنها اساسا نمی توانند این ظرفیت را داشته باشند لذا براساس انحصار طلبی ومنافع غیر ملی و معمولادر بحبوحه انتخابات ودر غیاب قانون مداری و با تکیه بر شعار های پوپولیستی فعال وشعله ور شده وبعد از آن هم به سرعت به دنبال تقسیم غنائم ومنافع مالی هستند.

ولی در مرحله بعد از انتخابات هیچ کس حاضر به جوابگویی نیست و با فرافکنی ناکارآمدی خود را به زمین وزمان نسبت می دهند.توده های جامعه نیز هم در اوایل با تکیه بر احساسات قومی وحتی مذهبی سرمست از پیروزی خیالی، از عواقب امر بی خبر هستند.متاسفانه این چرخه معیوب همچنان در حال تکرار است ونتیجه آن سر خوردگی اجتماعی درقشرفرهیخته جامعه وکاهش مشارکت در انتخابات است امری که معادلات اجتماعی سیاسی رابه نفع جریانهای فساد ومافیای.،قدرت و ثروت سوق می دهد.متاسفانه تکرار این چرخه به ویژه در انتخابات سالهای اخیر ضربات مهلکی رابه منافع ملی واجتماعی وارد کرده است ومی بایستی کنشگران سیاسی واجتماعی در سطح کلان با سیاست گذاری های صحیح به دور از منافع شخصی به فکر اصلاح این روند معیوب باشند.