حقوق شهروندی و سیر تحول مفهومی

شهروندی به عنوان مفهومی کلیدی در جوامع نوین، در بردارنده طیف گسترده ای از حقوق و مسوولیت ها است که باید از سوی دولت ها و دیگر اعضای این جوامع مورد شناسایی قرار گیرد و رعایت شود.شهروندی مفهومی است که در سده های گذشته برای توضیح وضعیت حقوقی و اعتبار سیاسی-اجتماعی اعضای یک جامعه پدید […]

شهروندی به عنوان مفهومی کلیدی در جوامع نوین، در بردارنده طیف گسترده ای از حقوق و مسوولیت ها است که باید از سوی دولت ها و دیگر اعضای این جوامع مورد شناسایی قرار گیرد و رعایت شود.شهروندی مفهومی است که در سده های گذشته برای توضیح وضعیت حقوقی و اعتبار سیاسی-اجتماعی اعضای یک جامعه پدید آمد.این مفهوم با گذر زمان، رفته رفته دچار دگرگونی و چهره های تازه ای به آن افزوده شد.بسیاری از صاحب نظران، ریشه پدیداری مفهوم شهروندی را به تحولات دوره گذار اروپا از جوامع فئودالی به سمت ایجاد دولت- ملت های نوین مربوط می دانند؛ دوره ای که در آن وفاداری های فردی در برابر دریافت برخی حقوق و حمایت های محدود، از اشراف و زمینداران کلان به سمت حاکمان دولت- ملت ها معطوف شد.به این ترتیب، فرد به شهروند تبدیل شد. شهروند برگردان فارسی واژه انگلیسی (Citizen) و چنین تعریف شده است: شهروند کسی است که به واسطه تولد یا دریافت قانونی شهروندی، عضو یک کشور و جامعه سیاسی آن است.

**حقوق شهروندی و ریشه های آن

شهروند دارای پیوند و وفاداری به یک جامعه سیاسی و مستحق برخورداری از همه حقوق مدنی و حمایت های قانونی است. (1)منظور از حقوق شهروندی، همه حقوقی است که یک شهروند بر پایه قوانین، مقررات و ارزش های مشترک در یک کشور از آن برخوردار است.حقوق یک شهروند در ارتباط با وظایف دولت و نیز دیگر شهروندان جامعه مورد نظر است و باید از سوی آنان مورد رعایت و احترام قرار گیرد. (2)در ادامه، مفهوم حقوق شهروندی در قامت یکی از مفهوم های بنیادین زندگی مردمسالارانه جوامع ظاهر و به یکی از پایه های فکری «دموکراسی» (مردمسالاری) تبدیل شد.البته پیش از آن و در الگوهای مردمسالاری های یونان و روم باستان، حقوق شهروندی به معنای داشتن حقوق و مسوولیت های یکسان در نزد قانون و نیز مشارکت در امور سیاسی و عمومی جامعه وجود داشت.بر این پایه بود که از دوره نوزایی اروپا (رنسانس در سده های 15 و 16 میلادی)، انسان گرایی فرد (3) بر حق شهروندی به عنوان مسیری برای کسب بیشینه حقوق فردی در جامعه آزاد پای فشرد. (4)

**حقوق چیست و شهروند کیست؟

برای بررسی ریشه ای مفهوم حقوق شهروندی باید درباره 2 مفهوم حقوق و شهروند توضیح داد.از نظر «ژان ژاک روسو» متفکر فرانسوی سده هجدهم میلادی، مفهوم شهروندی در معنای ایده آلیستی (آرمانگرایانه) آن به معنای ترجیح خیر و صلاح عمومی بر منافع خصوصی است و بر این پایه، شهروند آرمانی کسی است که بتواند مصلحت عمومی را اراده کند و در تضاد منافع فردی خویش با منافع عمومی، منافع عمومی را ترجیح دهد تا بدینسان دارای اراده عمومی و فضیلت مدنی باشد. (5)و اما تعریف امروزی و تحول یافته شهروند عبارت است از: نخستین واحد جامعه سیاسی امروزی یا عضوی از یک جامعه مردمسالار که خواسته های مشروع و پذیرفته شده فردی و جمعی خود را می شناسد، از آن دفاع می کند و برای مطالبه آن می کوشد.شهروند همچنین نسبت به تحقق حقوق دیگر اعضای جامعه نیز حساس است و در امور گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این جامعه، مشارکتی فعال می جوید.در تعریف حقوق، نخستین گام توجه به معنای واژگانی آن است.در فرهنگ معین، حقوق مجموعه قوانین، قواعد و رسومی معرفی شده که اجرای آن با هدف برپاداشتن نظم در جوامع انسانی لازم شمرده می شود.البته حقوق از دید برخی اندیشمندان با مفهومی چون قانون تفاوت دارد، زیرا قانون بایسته ای است که از سوی دولت یا قدرت حاکم اعلام و اجرا می شود و ضمانت اجرایی می یابد.این در حالی است که حقوق ریشه ای طبیعی دارد و به خواسته های ذاتی بشر باز می گردد مانند حق زنده بودن، مالکیت، آزادی و …

ترکیب 2 مفهوم حقوق و شهروند ناظر بر مجموعه حقوقی است که برای فردی با نقش شهروند در نظر گرفته می شود.همچنان که پیشتر گفته شد، مفهوم حقوق شهروندی در طول سالیان گذشته تعریف های گوناگونی داشته است.به عنوان مثال، پیش از این در زبان فارسی واژه «رعیت» برای بیان مفهوم شهروند زیر سیطره حاکمیت دولت به کار گرفته می شد؛ واژه ای که سال ها پس از تحول نقشی- کارکردی دولت در رخداد انقلاب مشروطه و به تدریج جای خود را به شهروند داد.همچنین این مفهوم بین ارزش و هنجارهای مربوط به انگاره هایی چون فردگرایی و جمع گرایی دچار نوسان هایی بوده است.در مجموع می توان حقوق شهروندی را حقوقی دانست که با مفهوم شهروندی گره خورده و بدون شناسایی و رعایت آن، مفهوم یاد شده مصداق و معنایی نخواهد داشت.در این پیوند، صاحب نظران نقش دولت (در معنای حکومت) در تامین حقوق شهروندان را نقشی بی مانند قلمداد می کنند.البته تامین حقوق شهروندان فقط در گروی شناسایی و حمایت دولت ها نیست، زیرا در کنار وظایف و مسوولیت های متقابل دولت و شهروند، حقوق شهروندی بسیاری وجود دارد که باید از سوی دیگر شهروندان رعایت شود مانند حقوق همسایگی، حقوق مربوط به رفت و آمد و حضور در مکان های عمومی، حقوق فعالیت های اقتصادی در فضای آزاد و رقابتی و …

البته دولت در این زمینه نیز دارای نقشی غیر مستقیم اما تعیین کننده است، زیرا دولت به عنوان یک نهاد برتر اجتماعی-سیاسی در کنار مسوولیت آگاهی بخشی در مورد وظایف و تکالیف شهروندی، تنظیم قانونی روابط شهروندان با یکدیگر (وضع قوانین خصوصی) را بر عهده دارد.افزون بر آنچه گفته شد، رعایت حقوق شهروندی در حوزه هایی جدا از حوزه سیاست و حکومت مانند حوزه اعتقادات مذهبی، اخلاقی و عرفی نیز قابل بررسی است و از این رو بایسته های رعایت و شناسایی حقوق یاد شده گستره ای چشمگیر دارد.

……………………….

1-Bryan A. Garner, Blackˈs Law Dictionary, Standard Ninth Edition

2-Bryan S. Turner, “Contemporary Problems in The Theory of Citizenship” in Citizenship and Social Theory, (London: Sage Publication), 1993

3- Humanism

4- حسین بشیریه، آموزش دانش سیاسی، (تهران: نگاه معاصر)، چاپ ششم، 1385.

5- سون اریک لیدمن، تاریخ عقاید سیاسی از افلاطون تا هابرماس، ترجمه سعید مقدم، (تهران: نشر اختران)، چاپ دوم، 1384.