کـوکب خانم، آنـلایـنـه…

اپیزود (۱) : همه ی افرادی که در دهه شصت و هفتاد دوره تحصیلی ابتدایی خویش را گذرانده اند «کوکب خانم» را میشناسند ، داستانِ خانمی کدبانو و پاکیزه در درس فارسی کلاس دوم ابتدایی که از مهمانان سرزده اش به خوبی و خوشرویی پذیرایی و مهمان نوازی میکند ، یا داستان‌هایی واقعی و ملموس […]

اپیزود (۱) : همه ی افرادی که در دهه شصت و هفتاد دوره تحصیلی ابتدایی خویش را گذرانده اند «کوکب خانم» را میشناسند ، داستانِ خانمی کدبانو و پاکیزه در درس فارسی کلاس دوم ابتدایی که از مهمانان سرزده اش به خوبی و خوشرویی پذیرایی و مهمان نوازی میکند ، یا داستان‌هایی واقعی و ملموس از اینکه فلانی با اینکه فضای خانه اش محدود و دارای فرزندان مدرسه رو است اما در خانه اش ۲۴ ساعته به روی مهمان باز بوده و در هر ساعت از شبانه روز میتوان به خانه ی آنها رفت و تا هر ساعت از شبانه روز ماند و …

اپیزود (۲) : آنموقع انگار عیب بود ، مرغ تکه،تکه شده آنگاه در ماهیتابه سرخ شود ، مادر خانهِ مرغ را بدرسته اش سرخ میکرد و وقت ناهار یا شام جلوی پدر خانواده قرار داده میشد تا او براساس اندازه و حجم و حتی جنسیت فرزندان کار تقسیم ! را انجام میداد ، بله ،حتی جنسیت !. علیرغم نیاز بیشتر دختران به تغذیه پروتئینی به دلایل فیزیولوژیکی ! متاسفانه در اینگونه موارد بیشترین اجحاف در حق آنان میشد ، معمولاً گوشت بیشتر نصیب پسران و بال و اندک گوشتی از مرغِ سرخ شده سهم دختر یا دختران خانه میشد ، حالا وای به روزی که در آن خانه مهمان هم میآمد زیرا «ران» مرغ پشت قباله مهمان بود …

اپیزود(۳) : «ام مشمول» پیرزن مهربان و ساده دلی که در محله به این معروف بود که اگر نوزاد یا کودکی دچار «لوزه» یا گلودرد میشد ، او درمانش میکرد ، «ضحی‌ٰ» وقتی (قبل از ظهر)همراه مادرم برادر کوچکترم را که از شب قبل گلودرد و تب داشت را نزد «ام مشمول» بردیم ، درب خانه طبق معمول باز و طبق روند دق الباب مختصری کرده وارد شدیم ، اتاقش در همان ورودی منزل و روبروی دستشویی بود ، در اتاق منقلی بزرگ و روشن که گویا ۲۴ ساعته و ابزار کار است قرار داشت ، ایشان از دستشویی بدون شستن دست بطرف اتاق آمد ، به اطمینان می‌توانم بگویم دست‌هایش را نشست زیرا بطرف حوض و شیر آب نرفت ، آنموقع در اینگونه منازل روشویی و از این قبیل امکانات نبود!

مادر بیچاره ام مشکل کودک بیمارش را گفت و «ام مشمول» بدون توجه به هیچ نکته ی بهداشتی «تف» بزرگی را در منقل انداخته و با انگشت اشاره آنرا با خاکستر منقل آمیخته آنگاه انگشت کثیفِ نشسته اش که الان هم با خاکستر و آب دهان آلوده شده بود با زور در انتهای «حلق » کودک بیمار قرار داد و بخیال خودش راه تنفس را باز و لوزه ها را کنار زد … هیچی دیگه !
بعد از این واقعه بدلیل عفونت حاد گلو برادرم حدود ۲۰ روز در بیمارستان بستری و جراحی شد و خطر مرگ از کنار گوشش گذشت ….

اپیزود (۴) : حکمرانی بنام «کرونا» در حال باز تعریف مجدد رفتار و ارزش هاست ، این «کرونا » توانست کاری کند که صدها سخنرانی و کتاب و مقاله برای تصحیح برخی رفتارها نکرده و ناکام مانده بودند ، چه بسیار نوجوانانی که بخاطر وجود مهمان ناخوانده عاجز از مطالعه و درس خواندن شده و در امتحانات خویش ناکام ماندند ، زندگی مدرن امروزه لاین و زمانبندیست بنابراین مهمان سرزده یا باز بودن درب منازل برای مهمانان ، بمثابه هتل و مهمانپذیر ها رفتاری غیر مدنی و حتی کنون غیر عرفی است ، هماهنگی در دید و بازدیدها تعیین ساعت و زمان مناسب و توجه به ویژگیهای اعضاء خانواده ی میزبان از قبیل شاغل بودن و داشتن فرزند دانش آموز یا حتی عدم مهمانی رفتن در زمان امتحانات دانش آموزان و … از ویژگیهای یک رفتار مناسب اجتماعیست ، از سویی دیگر عدم تبعیض در برخورد با فرزندان بدلایل جنسیتی یا بهر دلیل دیگر و تربیت عزت مدارانه باعث میگردد در آینده جامعه با افرادی مواجه شود که مطالبه گرحقوق شهروندی خویش شده و خود را هیچوقت درجه ۲ نبینند و اگر سلطه یا حاکمیتی سعی در تضییع حقوقشان داشته باشد، آگاهانه و شجاعانه از حقوق خویش دفاع نمایند و در درسی دیگر «کرونا» نشان داد ، علم و دانش باورهای خرافی که زیست رفاهمند انسان را بخطر میانداخت و برای عده ای آب و نان ایجاد کرده بود را به خطر انداخته و چه بسا تغییرات شگرفی را در باورهای ارزشی انسان بوجود بیاورد ، باورهایی که معنویت واقعی در آنها تقویت شده و همزیستی مناسبتری بین همه انسان‌ها بوجود آید ، هر چند دولت ها حرف خود را میزنند!!

اپیزود (آخر)  همسر کوکب خانم در مأموریت خارج استان و خودش نیز در حال گذراندن تحصیلات تکمیلی است ، بدلیل عدم دسترسی به همه منابع درسی مجبور شده با یکی از کتابخانه های مطرح خارج از کشور لینک شود ، ساعت لینک شدنش از ۲۰ تا ۲۲ تعیین شده و در آن ساعت آنلاین است ، یکی از فرزندانش نیز خود را برای آزمون ورودی مدارس تیزهوشان و دیگری در حال تنظیم پروژه ی پایان نامه کارشناسی ارشدش است ، بنابراین خواهش کرده این داستان «کوکب خانم» دیگر در کتب درسی نباشد …

 فاضل خمیسی